• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5511 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۹ خرداد

لزوم خارج شدن انديشه‌هاي شريعتي از محاق يكجانبه‌گرايان

پرسش‌هاي گشوده

عبدالرسول خليلي

شناخت انديشه‌هاي دكتر شريعتي به مثابه اثرگذاري او در نسل جوان با رويكردي نوآورانه تحول‌بخش انديشه ديني در قبل از انقلاب است تا جايي كه دامنه تاثير آتش انديشه‌هاي او به بعد از انقلاب اسلامي هم كشيده شده است. اسلام‌شناسي سياسي شريعتي، نقش او را در آشنا كردن نسل جوان با فرهنگ و مفاهيم قرآني نشان داد. او با به كار بردن واژه‌هايي مانند بازگشت به خويشتن، دين به مثابه ذخيره عظيم فرهنگي، لزوم تجديد حيات اسلام يا بازسازي انديشه ديني در اسلام به تعبير اقبال لاهوري، دلهره فرصت در دوره انتقال، عصر مفقوده اصلاح دين، چه بايد كرد روشنفكران، گفتمان دوباره هويت خويشتن خويش، غرب‌زدگي معلول ناآشنايي علمي با تمدن جديد، نياز به مذهب و لزوم نو كردن آن، انقلاب دايمي در اعتقاد با سه مولفه اجتهاد، مهاجرت و امر به معروف و نهي از منكر، اسلام 
به مثابه ايدئولوژي، ما در كجاي تاريخيم، لزوم ساده‌زيستي و اعراض از دنياي رهبران در نگاه صيرورت با اثربخشي زمانه تحت تاثير تفكر نوگراي خود پرداخت.
 او با به ‌كار بردن اصطلاحاتي مانند استكبار، استضعاف، طاغوت، مترف، قسط، فلق، ناس و بسياري از كلماتي كه در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مصطلح شد، واژه‌هايي كه كم و بيش براي جوانان جالب بودند و كمتر به پيام‌هاي جامعه‌شناسانه داستان‌هاي هابيل و قابيل، فرعون و قارون و هامان، بلعم باعورا، آدم و حوا، حج و هاجر، ابراهيم و اسماعيل و زر، زور و تزوير توجه داشتند. تفسير سوره روم به نام پيامي به روشنفكر مسوول، برداشتي از سوره‌هاي ماعون، مسد يا تبت، ناس، فلق و سوره‌ها و آياتي ديگر نقش كاملا تازه و آموزنده‌اي در برداشت‌هاي قرآني داشت.
 او از بعد انسان‌شناسي، فاصله لجن تا روح خدا را در صيرورت انسان از حمإ مّسْنُون (گِل بدبوي مانده)، يعني منشا مادّي حيات انسان تا نفخه روح الهي در استعداد آدمي مطرح ساخت و فاصله خاك را تا افلاك عارفانه به تصوير كشيد. داستان هابيل و قابيل را نه همچون قصه دو پسرِ آدم، بلكه به مثابه سرآغاز جريان تاريخي خير و شر معرفي كرد كه فرزندان آدم در طول تاريخ طي مي‌كنند. دو راهي كه يكي به خشونت، خرابي و خسران و ديگري به الفت و ايثار و آبادي و ايمان  مي‌انجامد؛ راه‌هاي طي شده‌اي كه اين دو جريان به مثابه فلسفه تاريخ نشان داده شده‌اند. او با هوشمندي تمام سه جريان تاريخي اربابان قدرت، مالكان ثروت و معبودان ضلالت را در بستر تاريخ معرفي كرد تا انسان‌ها از شرّ آنها به پناهگاه‌هاي سه‌گانه قرآن در سوره ناس، يعني ربّ الناس، ملِك الناس و‌ الله الناس پناهنده ببرند. شريعتي اين مثلث تاريخي را براي آنكه به روشني تبيين شوند، با تعابير ديگري مانند زور و زر و تزوير، ملِك و مالِك و مُلّا، هامان و قارون و فرعون، تيغ و طلا و تسبيح به كار برد. سرنخ اين مثلث از نظر او در تحولات جامعه اسلامي دوران اميرالمومنين علي(ع) نيز كاملا هويدا است: قاسطين، ناكثين و مارقين و پس از آن در استعمار و استثمار و استحمار جامعه امروز بشر آشكار است.
 شريعتي، مفاهيم كليدي قرآن را به سادگي براي جوانان تبيين كرد، از جمله در تفسير سوره ماعون نشان داد سراغ تكذيب‌كنندگان دين را نيز بايد از كساني گرفت كه اتفاقا نماز هم مي‌خوانند. اما يتيم را از خود مي‌رانند و انگيزه‌اي براي سير كردن شكم گرسنگان ندارند و مردم را از حقوق اجتماعي‌شان محروم مي‌كنند. شريعتي علاوه بر كنجكاوي در نام سوره‌ها و دقّت موشكافانه در تقسيم‌بندي موضوعي عنوان سوره‌هاي قرآن، همچنين پيام‌هاي كلي يا زيرمجموعه سوره‌ها و نيز آيات كليدي سوره‌هاي قرآن، واژه‌هاي قرآني را نيز مورد ريشه‌يابي قرار داد و معاني بسيار عميقي از آنها استخراج كرد. نمونه‌اي از اين واژه‌ها عبادت است كه با تعمّق در مفهوم ريشه‌اي اين واژه دريافت كه عبادت همان هموار كردن راه دل براي مركب يار است. آنچه مولانا در كليات شمس گفته است: آب زنيد راه را هين كه نگار مي‌رسد/ 
مژده دهيد باغ را بوي بهار مي‌رسد 
بي‌شك مهم‌ترين اثر شريعتي در قرآن‌شناسي، نوشته حج او است كه براي آحاد مردم در سفر حج قابل استفاده است كه گام به گام مناسك حج را در پرتو روشنگري‌هاي آن تبيين مي‌كند. همچنان‌كه قرآن همه مناسك حج را شعائرالله ناميده است. تمام مناسك حج جنبه نمادين دارد. شريعتي اين نمادها را از طواف گرفته تا سعي صفا و مروه و رمي جمرات و قرباني با قلم خود به زيباترين وجه از تعبّدِ تقليدي به تعقل و تفكر در زندگي روزانه بازگو كرد و در حج نيز ربّ الناس، ملِك‌الناس، ‌الله الناس را در سه گام عرفات (عرفان)، مشعر (شعور) و مُني (عشق در قرباني) ديد و به ديگران نشان داد كه چگونه بايد مخلصانه حاجي شوند.
شريعتي در انبوه قيل‌ و قال‌هاي روزمرّگي، هياهوهاي بيهودگي، كشاكش‌هاي پوچي، پليدي‌هاي زندگي، پستي‌هاي زمين، بي‌رحمي‌هاي زمان، خشونت خاك و حقارت وجود ... شب و روز، قلم در دستش، روي سينه‌اش، پرشور و ملتهب و بي‌امان، كلمات خدايي را در خونش، در قلبش، در روحش، يادش، خيالش، خاطره‌اش، ‌وجدانش و خلقتش مي‌ريزد كه همانا خداگونگي، بهشت، آدم، ‌تنهايي، حوا، شيطان، عشق، عصيان، بينايي، هبوط، كوير، غربت، رنج، امانت، رسالت، انتظار، انس، اسارت، جبر، خودآگاهي، قيام، تشيع، خلافت، ولايت، ايمان، مصلحت، حقيقت، سنت، آيه، تقيه، تقليد، جهاد، اجتهاد، شهادت، ايثار، مردم، عطش، طواف، هجرت، غيب، احرام، حج، عرفات، مشعر، مني، ذبح، معبد و... بود. او با سوگند به قلم كه توتم او بود، گفت كه توتم مقدسم را نمي‌فروشم، نمي‌كشم، گوشت و خونش را نمي‌خورم، به دست زورش تسليم نمي‌كنم، به كيسه زرش نمي‌بخشم، به سرانگشت تزويرش نمي‌سپارم، ‌دستم را قلم مي‌كنم و قلمم را از دست نمي‌گذارم، چشم‌هايم را كور مي‌كنم، گوش‌هايم را كر مي‌كنم، پاهايم را مي‌شكنم، انگشتانم را بندبند مي‌برم، سينه‌ام را مي‌شكافم، قلبم را مي‌كشم، حتي زبانم را مي‌برم و لبم را مي‌دوزم ... اما قلمم را به بيگانه نمي‌دهم. ‌در وفاي او، اسير قيصر نمي‌شوم. زرخريد يهود نمي‌شوم، تسليم فريسيان نمي‌شوم، بگذار بر قامت بلند و راستين و استوار قلمم به صليبم كشند، به چهار ميخم كوبند، تا او كه استوانه جانم بوده است، صليب مرگم شود. شاهد رسالتم گردد. گواه شهادتم باشد. تا خدا ببيند كه به نامجويي، بر قلمم بالا رفته‌ام، تا خلق بداند كه به كامجويي بر سفره گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام، تا زور بداند، زر بداند و تزوير بداند كه امامت خدا را، فرعونيان نمي‌توانند از من گرفت، وديعه عشق را قارونيان نمي‌توانند از من خريد و يادگار رسالت را بلعميان نمي‌توانند از من ربود.
تاثيرهاي تعيين‌كننده انديشه‌هاي شريعتي را مي‌توان در چهار محور زير خلاصه كرد، به ويژه آنكه اين نكات در آثار و انديشه‌هاي برخي انديشمندان مسلمان به وضوح آشكار است. 
1- گرايش به مسائل تاريخي- اجتماعي به جاي مسائل متافيزيكي (كلامي- فلسفي) كه در دوره‌هاي تاريخي- اجتماعي و مياني به آن اشتغال داشتند. در مقابله با انديشه‌هاي متافيزيكي و اسكولاستيكي، راهي كه دكتر شريعتي باز كرد، راه رهايي از متافيزيك يونان بود و اين مساله را او بارها در تعليماتش اشاره كرده است. متافيزيك ازجمله مقولات يوناني زده‌اي است كه خيلي از انديشمندان اسلامي قبل و بعد از عبدالكريم سروش هنوز هم تحت تاثير آن بوده و هستند تا جايي كه هنوز متفكر معاصري ديده نشده كه به اندازه دكتر شريعتي از رهايي از يونان و اسكولاستيك قرون وسطايي صحبت كرده باشند. ردپاي تاثير‌پذيري استاد مطهري از شريعتي را در اختصاص دادن مباحثي جداگانه به تاريخ و جامعه در كتاب مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي مي‌توان ملاحظه كرد.
2- نگرش ايدئولوژيك در ارايه اسلام به صورت يك مكتب كه در كتاب مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي اوج اين تاثيرپذيري قابل مشاهده است. طرح اسلام به صورت يك ايدئولوژي و به كارگيري تعابيري مانند جهان‌بيني اسلامي در آثار مطهري تازگي دارد كه تا قبل از آن در آثار و انديشه‌هاي او ديده نشده بود. به‌ويژه كه او تا قبل از آشنايي با افكار شريعتي، رويكردي فرهنگي به اسلام و مفاهيم آن داشت و بيشتر به مفردات مكتب اسلام مي‌پرداخت تا آنكه تلقي واحد، يكدست، هماهنگ از مكتب ارايه كند. اين گرايش، يعني داشتن رويكرد فرهنگي به اسلام را مي‌توان در آثار قبلي او و به ويژه در نهفته دانست. او در گفت‌وگوي چهارجانبه، از درك و شناخت اسلام براساس همان فرهنگ اصيل واقعي خودمان، يعني اسلام به گونه‎اي ياد مي‎كند كه مواد خام آن به صورت يك سلسله مواد قابل استفاده درآيد. مطهري با تاكيد بر اينكه معرفت ديني بايد پيراسته از مفاهيمي باشد كه از آن مكتب‌هاي ديگر است، همانند شريعتي كه هندسه مكتب را ارايه داد و به نقل از باشلارد بر آن بود كه «يك عقيده وقتي شكل هندسي پيدا كند، بيان خودش را يافته است»، اسلام را به صورت يك نظام فكري جامع معرفي كرد كه اصول و مباني ديني آن بايد به صورت يك كل متوازن مطرح شود. او در بازسازي فكر ديني، به منابع ديني توجه دارد، زيرا درصدد است تا اصول و مباني دين را از آن  استخراج كند. 
3- الهام‌گيري از چگونگي صورت‌بندي كردن مكتب با پيروي از روشي كه شريعتي در اسلام‌شناسي ارشاد به كار برده بود؛ مانند شاكله‌بندي كتاب مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي كه در آن تلاش شده است آموزه‌هاي مكتب اسلام در ارتباطي هماهنگ بيان شود.
4-  مفهوم‌سازي به تبع تعابيري كه شريعتي در آثارش به كار مي‌برد، مانند مواردي كه شريعتي از آنها استفاده مي‌كرد.
رابطه انسان به مثابه رابطه اندام و شعور كه مطهري به مثابه رابطه شاعر با اشعار بر اين تاثيرپذيري صحه مي‌گذارد، يا به كارگيري تعابيري نظير شهيد قلب تاريخ است كه مطهري هم به پيروي از شريعتي شهيد را شمع تاريخ دانسته است. واقعيت آن است كه طرح بخشي از آثار مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي تحت تاثير پرسش‌هايي است كه شريعتي در جامعه مطرح كرده بود. پرسش‌هايي كه شايد امروز هم در جامعه محل طرح داشته باشد و پاسخ‌هاي آن به ‌طور قطع راهگشاي مشكلاتي است كه بدون توجه به درك زمانه غير قابل حل باقي مي‌مانند. از اين رو، انديشه‌هاي شريعتي بايد از محاق خود ساخته برخي يكجانبه‌گرايان خارج شود تا نتيجه آن در تعامل انديشه ديني با الهيات مدرن به كار آيد.
استاد علوم سياسي


بي‌شك مهم‌ترين اثر شريعتي در قرآن‌شناسي، نوشته حج او است كه براي آحاد مردم در سفر حج قابل استفاده است كه گام به گام مناسك حج را در پرتو روشنگري‌هاي آن تبيين مي‌كند. همچنان‌كه قرآن همه مناسك حج را شعائرالله ناميده است
او با سوگند به قلم كه توتم او بود، گفت كه توتم مقدسم را نمي‌فروشم، نمي‌كشم، گوشت و خونش را نمي‌خورم، به دست زورش تسليم نمي‌كنم، به كيسه زرش نمي‌بخشم، به سرانگشت تزويرش نمي‌سپارم، ‌دستم را قلم مي‌كنم  و قلمم را از دست نمي‌گذارم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون