اصلاحات و شش احتمال
تفكيك سه سطحي اصلاحات و به رسميت شناخته شدن سطحي از سطوح از سوي حاكميت براي اصلاحات مفيد است يا مضر؟
اين پرسش را بايد از حاكميت كرد. به هر حال هر كدام از آن سه سطح عاملهايي دارند و همزمان منتقدهايي هم دارند. مهم اين است كه حاكميت ممكن است به جايي برسد كه خودش نامزدهاي انتخابات را معرفي كند و بگويد، هميني كه هست! اينجا نقطه گسست مردم و دولت است. دولت خود را بينياز از ارتباط با مردم ميداند و مردم هم به دولت توجهي ندارند. در حكومت شاه انتخابات برگزار ميشد، اما نه از رفتوآمد افراد خبر داشتيم و نه اسم نامزدها را ميدانستيم. آن لحظه ديگر حتي لفظ اصلاحات را هم به سختي ميتوان به كار برد چه رسد به سطحبندي آن.
در جمعبندي مطالب شما ميتوان گفت كه شما قائل به خاص بودن شرايط ايران هستيد؛ مسائلي از قبيل تحريم، سركوب، دخالت همهجانبه دولت و... اين شرايط در عرصه سياسي به چه معناست؟ آيا اساسا امكان خروج از آن متصور است؟
شايد كلمه «تعليق» بتواند اين وضعيت را توصيف كند. در اين وضعيت بايد منتظر ماند و ديد داخل و خارج به چه تفاهمي ميرسند. البته كه من معتقدم اين تفاهم راجع به دموكراسي نخواهد بود ولي اميدوارم معطوف به رفع الم باشد. اگر وضعيت «تعليق» به «انسداد» برسد و فشارهاي اقتصادي بيش از پيش شود، ممكن است ساخت قدرت در مقابل غرب نرمش نشان دهد.
در اين صورت چه گفتماني ميتواند راه خروج را نشان دهد؟
فرض من اين است ساخت قدرت در مقابل مردم نرمش نشان نميدهد، بنابراين گفتمان بديلي نميتواند متولد شود. در چنين شرايطي نه نيرويي جديد زاييده خواهد شد و نه نيروي موجود بازسازي و بازآرايي ميشود.
در بخش آخر گفتوگو ميخواهم يك ارزيابي كلي از وضعيت دولت سيزدهم ارايه كنيد.
دولت آقاي رييسي پوپوليست، شعارمحور و ناتوان است. اين سه فاكتور ممكن است باعث شود ما دولت سيزدهم را با دولت آقاي احمدينژاد يكي بدانيم. حال آنكه دولت معجزه، پوپوليستِ پولدار بود، اما دولت فعلي، پوپوليستِ بيپول است. يعني شانسي براي جلب نظر مردم ندارد. ناتواني دولت سيزدهم فقط معطوف به كارگزارانش و چند انتصاب بيقواره نيست. مشكل در راس آن و رييسجمهور است.
با اين اوصاف كارآمدي اين دولت محل پرسش است. راهحل بديل شما چيست؟
من پيشنهاد ميكنم دولت استعفا دهد و برود. هر چه زودتر، بهتر! حضور اين دولت و تفكر خسارت محض است.
اما استعفا خيلي عمل سختي است.
نه، سخت نيست. ساخت قدرت در سالهاي ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ از انتخابات عبور كرد و فلسفه وجودي آن را زير سوال برد. من نميگويم آقاي رييسي برود و يك اصلاحطلب ششدانگ جانشين او شود. ميگويم داخل مجلس حلوعقدي كه دارند، خودشان بنشينند و يك گزينه كارآمد پيدا كنند. يعني اگر از انتخابات عبور كردهاند، دستكم كارآمدي داشته باشند.
حال كه ناخواسته به بحث انتخابات وارد شديم، ميخواهم درباره تصويري كه از انتخابات مجلس آينده در ذهن داريد هم نكاتي بگوييد.
من معتقدم اصلاحطلبان درباره انتخابات مجلس آينده خوب است راجع به 6 فرض و يك عمل تامل كنند. ابتدا فرضها را برميشمارم؛ فرض اول آن است كه تمامي اصلاحطلبان بپذيرند در انتخابات مشاركت كنند. فرض دوم آن است كه شوراي نگهبان كسي را ردصلاحيت نكند. فرض سوم آن است كه مردم متقاعد شوند، لازم است در انتخابات شركت كنند. فرض چهارم آن است كه تمام كرسيهاي مجلس آينده در اختيار اصلاحطلبان قرار بگيرد. فرض پنجم آن است كه انتخابات بدون هيچ شكوشبههاي برگزار شود و فرض ششم آن است كه لوايح اصلاحطلبان توسط شوراي نگهبان رد نشود. من معتقدم در صورت وقوع همه اين فرضها و تمهيد شرايط مساله ناتواني و نخواستن دولت مستقر پيش روي مجلس آينده است. لذا ميگويم به شرطي كه آقاي رييسي به نحوي از كابينه استعفا دهد يا به دليل عدم كفايت عزل شود، ميتوان به شرط وجود يا حتي عدم فرضهاي ششگانه در انتخابات مشاركت كرد. ترجمه حرف من است كه اصلاحطلبان انتخابات را تحريم نميكنند، اما ديگر دست به كار عبث نميزنند، چون التفات پيدا كردهاند قانون كاغذ است و قدرت پشت قانون و مجري آن اهميت فراوان دارد. از جمله كارهاي عبث تشكيل فراكسيون ۱۰ نفره در اتمسفر دولت آقاي رييسي است.
تاكيد شما بر ناكارآمدي دولت سيزدهم بهرغم اينكه در تبليغات از گشايشها در زمينه سياست منطقهاي و خارجي صحبت ميشود و در اقتصاد از ثبات و حتي تحقق نسبي وعده رشد اقتصادي سخن به ميان ميآيد، به چه دليل است؟
در اين زمينه ميتوان به مطالب پرشماري كه از سوي محققان و كارشناسان منتشر ميشود، رجوع كرد و نشان داد چقدر از اين ادعاها قرين به صحت است. همه حرفهايي كه گفته ميشود قابل راستيآزمايي است. در حالي كه خود دولتيها دايما از شرايط موجود گله ميكنند چه حاجت كه ما لب به سخن بگشاييم. اجمالا ميتوان گفت منع انتشار آمار، كيفيت رو به تنزل بروكراسي و حتي سطح وزراي كابينه نشان ميدهد، مسير چيست. از اينها كه بگذريم، خود مردم بهترين قاضي هستند و بايگاني شدن نظرسنجيها يك نشانه مهم است.