• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5522 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۲ تير

يادداشتي به مناسبت 60 ‌سالگي نمايشنامه «موش» اثر بهمن فرسي

بازدارنده‌هاي فلسفي «مالكيت» در آرمانشهر

اين نمايشنامه همزمان با آماده شدن لايحه اصلاحات ارضي در سال 1342 منتشر شد

ميترا حبيبي

«موش» روايت دراماتيك يك پوليس، حكومت-شهر خيالي به نام «ترفنج» است كه نُه مدير بر آن حكم مي‌رانند. آنان يك آرمانشهر، جايي كه در آن هيچ يك از اشتباهات دولتمردان قبلي تكرار نخواهد شد، بنا كرده‌اند. تشكيل جمعيتي جوان، تاكيد بر فرديت و آزادي تك‌تك افراد از امتيازاتي است كه ادعا مي‌شود در اين حكومت-شهر همه از آن برخوردارند و حالا با دو مشكل اساسي روبه‌رو شده‌اند؛ يكي غذا، و ديگري مسكن. با افزايش جمعيت در اين مساحت محدود، مديران در پي راهي هستند كه چاره‌شان باشد. مشكل تغذيه تقريبا حل ‌شده، به نظر مي‌رسد اما مسكن يا همان زميني براي زندگي شهروندان به عنوان يك معضل اساسي، همچنان باقي است. در زمان اين بازي كه پس‌فرداست، تعداد نفوس بيشتر از قبل شده، ارتفاع ساختمان‌هاي اين كشور آنقدر زياد است كه فاصله بين طلوع و غروب خورشيد براي ساكنان آنها دو ساعت است. به نظر مي‌رسد خيابان و پياده‌راه‌ها را نيز برداشته‌ و جاي آن ساختمان گذاشته‌اند. همه ‌چيز در هم فشار داده شده، طوري كه در هر مترمربع چهل نفر زندگي مي‌كنند. صحبت‌هاي مديران دولتي در طبقه هفتادم يك آسمانخراش بر سر زميني است كه موش صاحب آن است. شخصيتي كه به گفته آنان با آن زيست خاصش بعيد است راضي شود اين زمين را به آنان بدهد.
بهمن فرسي «موش» را در سال 1342 منتشر كرده است. اين تاريخ مصادف است با آماده شدن لايحه «اصلاحات ارضي» در ايران. اين لايحه باعث شد مالكيت اكثريت زمين‌ها در دست يك مالك نباشد و در نتيجه نظام فئودالي براي اولين‌بار در ايران از ميان برداشته شد. اصلاحات ارضي در ۳ مرحله اجرا شد. در مرحله يكم، از مالك‌هايي كه بيش ‌از يك ده داشتند، خواسته شد يك ده را براي خود نگه دارند و بقيه را به دولت بفروشند و مبلغ آن را به صورت قسطي در ۱۵ سال دريافت كنند. مرحله دوم، طبق متمم قانون مرحله اول و با عنوان «مواد الحاقي به قانون اصلاحات ارضي»، در ۲۷ دي ۱۳۴۱ آغاز شد و تا ۱۳۵۱ شمسي ادامه پيدا كرد. در اين مرحله، مالك‌ها موظف شدند يكي از اين ۳ راه را انتخاب كنند: ۱. ملك را بر مبناي معدل عايدات ۳ سال گذشته به كشاورزان اجاره ۳۰ ساله بدهند؛ ۲. با تراضي به زارعان بفروشند؛ ۳. به‌ نسبت بهره مالكانه در ميان كشاورزان تقسيم كنند. مرحله دوم در واقع براي رفع پاره‌اي از مسائل مرحله اول و برخي نارضايتي‌هاي پيش‌آمده بود تا روستاييان بيشتري مالك زمين شوند. مرحله سوم كه تصويب آن از مهر ۱۳۴۷ تا اسفند ۱۳۴۹ طول كشيد، سرانجام آغاز شد. با اجراي «قانون تقسيم و فروش املاك مورد اجاره» كه عنوان مرحله سوم اصلاحات ارضي بود، كار اصلاحات ارضي بايد در ۳۱ شهريور ۱۳۵۰ پايان مي‌يافت و هيچ كشاورزي در روستاها بدون زمين نمي‌ماند و به آنها زمين‌هايي تعلق مي‌گرفت كه تا پيش از اصلاحات ارضي، پنجاه درصد آن در دست مالكان بزرگ، بيست درصد متعلق به اوقاف و...، ده درصد متعلق به شاه بود و بيست درصد باقيمانده به كشاورزان تعلق داشت.
نمايشنامه «موش» اما به شكلي كنايي و آيرونيك به اين اصلاحات و بنيان آن مي‌تازد. «موش» داستان حكومت-شهري آرماني است كه در آن از طرفي نُه مدير به نمايندگي تمام مردم تمامي زمين‌هاي آن را در اختيار دارند، اما مالكيت موش به تنهايي بر بخش بزرگي از اين زمين‌‌ها بنيان زيست آنجا را به خطر انداخته است. به عبارتي كشمكش اصلي درام بر سر زميني است كه دولت نمي‌تواند آن را بخرد. نه به اين دليل كه توانايي‌اش را نداشته باشد، بلكه بنيان‌هاي فلسفي-اجتماعي ايدئولوژيك اين آرمانشهر اجازه نمي‌دهند كه ايشان (مديران) اراده خود را بر يك فرد (موش) تحميل كنند. اما به نظر مي‌رسد با موقعيت پيش‌آمده و ضرورت حياتي زمين وسيع موش براي شهر، هر نظري كه موش داشته باشد تحميل اراده فردي او بر شهر است. پس بيراه نيست از اصلاحات ارضي ذهن به سمت مساله ديگري كه معاصر با انتشار موش است، كشيده شود. انقلاب سفيد در سال 1341 رفراندومي بود كه با هدف تحول در ساختار سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي توسط محمدرضا شاه پهلوي برگزار شد. انقلابي كه تا آن زمان در ايران بي‌سابقه بود. دگرگوني عميقي كه بعد از هر انقلابي انتظار مي‌رود ايجاد شود، اما اين‌بار بدون جنگ و خونريزي. حال در ترفنج نيز گويي نود سال پيش انقلابي رخ داده است پر از اصلاحات. راوي (با نام ميانجي) تعريف مي‌كند: «اين دنيا رو نود سال پيش نُه نفر روشنفكر خريدند...» و ظاهرا نظامي را تشكيل داده‌اند كه بسيار نوين و يگانه است. آيين و ايدئولوژي سيستم حاضر، از هر نوع اشتباهي كه حتي يك‌بار در تاريخ توسط دولتمردان انجام شده، مبراست. در اين اثر با يك جهان بسيار آرماني روبه‌روييم، جايي كه در آن هيچ جنگ و دعوايي وجود ندارد؛ جهاني سفيد كه مردم آن از خودشان مي‌پرسند:  سيستمي كه در آن اگر هم دعوايي رخ دهد، سريعا با عمل «ورزش كردن» توجيه مي‌شود و عاملان دعوا پس از آنكه رخت‌هاي‌شان را تكاندند با يكديگر دست مي‌دهند و از هم تشكر مي‌كنند. 
اين دولت جديد مدام از آزادي مطلق افراد جامعه‌اش حرف مي‌زند كه از آن با عنوان «آيين فردي» ياد مي‌شود. مديران دولت مي‌گويند اين آيين به‌طوري در حال اجراست كه حتي قدرت رام كردن موش را نيز از آنان گرفته. كما اينكه هر جايي از نمايشنامه مديران فكري به سرشان مي‌زند تا با تكيه بر آن زمين را از چنگ موش دربياورند، سريعا خودشان را از اين كار منع مي‌كنند؛ چراكه دچار انحراف از هدف‌هاي فلسفي-اجتماعي‌شان شده‌اند. تاكيد بر «آيين فردي» در واقع ايدئولوژي يا همان انديشه‌هاي طبقه حاكم اين آرمانشهر است. بهمن فرسي اما رندانه از تناقضاتي پرده بر‌مي‌دارد كه ذات هر نوع آر‌مانگرايي ايدئولوژيك است، در مكالمه بين اين مديران كه به نظر مي‌رسد تمام آنچه مي‌گويند در جهت ضرورت آزادي و فردگرايي است، امكان جديدي براي خواننده فراهم مي‌شود كه او را مجاب كند به چيزهايي كه گفته نمي‌شود نيز دقت كند. مثلا گفت‌وگويي كه در جهت سلب مالكيت زمين از صاحب اصلي آن پيش مي‌رود با روش‌هايي كه اصلا انساني نيستند همراه مي‌شود؛ مانند برچسب ديوانه زدن بر پيشاني موش و قرار دادنش در يكي از اتاق‌هاي آسايشگاهي كه از قبل براي او آماده شده است، اين گفت‌وگو كاملا فرديت يك شهروند را ناديده مي‌گيرد. در واقع تنها راه حفظ آرمان فرد، فردزدايي كردن از كساني است كه بر سر راه توسعه شهر ايستاده‌اند يا در جايي از نمايشنامه مدير با افتخار مي‌گويد: «عالي‌ترين اقدام ما اين بوده كه وسوسه وجود مطبوعات رو در جامعه نابود كرديم.» ممنوع شدن مطبوعات و حرف زدن از آن به شكلي كه انگار وجودش تماما غيرضروري است، آزادي را از جامعه مي‌گيرد؛ همين‌طور راوي در اول نمايشنامه از غربال افراد حرف مي‌زند، از هفت ساله‌هايي كه ساكنان اين كشور را تشكيل مي‌دهند كه اين يادآور مفهوم يك‌ شكل كردن افراد يك جامعه در‌ حكومت‌هاي توتاليتر است. در ادامه نيز شاهد آن هستيم تا موش بيايد و ثابت كند تاكيد بر آيين فردي آن‌گونه كه ادعا مي‌شود، قابل اجرا نيست و حرف زدن از آن بيهوده است. به نظر مي‌رسد در پرده دوم، وقتي مدير فرهنگ به دخمه موش وارد مي‌شود تا او را متقاعد كند كه زمين را به آنان بفروشد، گويي اين شخصيت تمام عمرش را منتظر نشسته بود تا با مخالفتش با اين جمع، به شكل متكي به نفس و مستقل، فقدان آزادي مطلق و عدم فردگرايي واقعي را نشان دهد كه به عصيان او مي‌انجامد. 
نمايشنامه موش فرسي روايت شورش يك فرد يا به معناي استعاري، روايتِ شورش بخشي از جامعه در برابر بخشي ديگر است. نقطه‌اي كه ايدئولوژي طبقه حاكم را در هم مي‌شكند و يكي از مديرانش اعتراف مي‌كند: «نطفه تمامي شورش‌ها در اين است كه مردم از ماجراهاي خصوصي يك دولت مطلع شوند.» در واقع لحظه رهايي از توهم ايدئولوژي لحظه‌اي است كه اثر هنري آن را به شيوه‌اي ماهرانه بازنمايي كرده و مخاطب را از واقعيتِ چگونگي امور مطلع مي‌كند كه ايدئولوژي حاكم سعي در پنهان كردنش دارد. اثر هنري در واقع پديداري خلاقه است كه يك ماده خام را به چيزي ديگر تبديل مي‌كند و با آنكه همواره در چارچوب ايدئولوژي محصور است، اما همزمان سعي مي‌كند از آن افسون‌زدايي كند. در موش فرسي نيز شخصيتي كه در برابر ايدئولوژي طبقه حاكم عصيان مي‌كند، در ابتدا كاملا شكل آن را به خود مي‎گيرد. برايش سوال است كه چرا با وجود آنكه او «عصاره فكر و فلسفه» مديران دولتي است، تبديل شده است به نقطه‌اي درست در مقابل آنان. او تا انتهاي اين آيين را پيش مي‌رود و مي‌گويد مقاومت در برابر فروش زميني كه دولت شديدا به آن احتياج دارد، كاملا «مطابق با آرزوهاي آنان» است. او آنقدر پيش مي‌رود كه ايدئولوژي حكومت دچار واپاشي مي‌شود. موش تا آخر روي تصميمش كه نفروختن زمين به دولت است، باقي مي‌ماند تا آنان را وادار كند با آرزوهاي‌شان خداحافظي كنند. آرزوهايي كه با افسون مردم، واقعيت را پنهان مي‌كنند. موش همواره در جايي بسيار نزديك به ايدئولوژي مي‌ايستد، دقيقا در نقطه التهاب آن و از دل آن باطل بودن افسونِ تئولوژیک آن را آشكار مي‌كند.

 


«موش» داستان حكومت- شهري آرماني است كه در آن از طرفي نُه مدير به نمايندگي تمام مردم، تمامي زمين‌هاي آن را در اختيار دارند اما مالكيت موش به تنهايي بر بخش بزرگي از اين زمين‌‌ها بنيان زيست آنجا را به خطر انداخته است. به عبارتي كشمكش اصلي درام بر سر زميني است كه دولت نمي‌تواند آن را بخرد. نه به اين دليل كه توانايي‌اش را نداشته باشد، بلكه بنيان‌هاي فلسفي- اجتماعي ايدئولوژيك اين آرمان‌شهر اجازه نمي‌دهند كه ايشان (مديران) اراده خود را بر يك فرد (موش) تحميل كنند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون