اصلاح از مسير احياي سياست ميگذرد
در حقيقت هر حركت اصلاحي بدون اعمال نظر اكثريت مردم بلاموضوع خواهد بود. «خود عقل كل پنداري» حاكمان در طول تاريخ و عدم بهرهمندي آنها از مشاورين منتقد و صريحاللهجه و بدون تعارف، در نهايت آنان را به سمت انزوا و ناكارآمدي سوق داده كه مثالهايش در طول تاريخ بيشمارند. اشتباه ديگري كه خود عقل كل پنداران مرتكب ميشوند اين است كه گمان ميكنند به سليقه و ذائقه مردم آگاهند و اقداماتشان را در راستاي جلب نظر مردم ميدانند. اما سوال اصلي اينجاست كه «كدام مردم؟»
نوسازي الگوي حكمراني يا عباراتي از اين دست و اصلاح فرآيندها تنها يك راه دارد و آن احياي امر سياسي است. مراد از مفهوم «احياي امر سياسي» يا «احياي سياست» بازگشت تمام نيروهاي سياسي به عرصه قدرت، گشودن راه تاثيرگذاري شهروندان و رعايت اصل بيطرفي از جانب همه گروههاي حاكميتي دخيل در امر سياسي است كه در سالهاي اخير به كرّات از جانب نهادهاي قدرت نقض شده است. نكته اينجاست كه اين مساله را نبايد محصور به مقوله انتخابات كرد و ميبايست در لحظه لحظه جاري شدن سياست در فضاي كشور آن را لحاظ كرد. واقعيت اين است كه در چهار سال گذشته امر سياسي به تعطيلي كشانده شده و گروهي در درون حاكميت و نيز در خارج از آن به دنبال ادامه اين فرآيند هستند. اقتدارگرايان داخلي قدرت خود را در انسداد دايمي فضاي سياسي ميبينند و تنها راه ادامه حيات خويش را در حذف همه نيروهاي سياسي ميدانند و سكه تحريمطلبي و تحريمخواهي مخالفان حاكميت در خارج از كشور هم تنها در چنين شرايطي رونق خواهد داشت. واقعيت اين است كه تعطيلي امر سياسي خواست هر دوي اين گروههاست و در چنين شرايطي تنها در يك صورت احيا خواهد شد و آن حضور «مردم» است. اعمال نظر مردم در هر سطحي برهمزننده بازي شوم اين دو گروه است. به بيان بهتر نه تنها اصلاح فرآيندها و نوسازي حكمراني براساس نظر مردم و با حضور آنان تحقق پيدا خواهد كرد، بلكه هر كدام از اين دو گروه را نيز در دستيابي به اهدافشان ناكام خواهد گذاشت. «مردممحوري» اصل اساسي مشروعيت حكومتهاست و نظر مردم كاربرديترين راهكار اصلاح شيوه حكمراني است. تبديل حكومتهاي مردممحور به حكومتهاي «اليگارش محور» سرآغاز پروژه انحطاط هر نظام سياسي است و بازگشت به مردم از طريق اطلاع و اعمال نظرشان در حوزههاي مختلف، راهكار بقا، كارآمدي و بهرهوري حكومتهاست. تنگ كردن حلقه خوديها و انسداد فضاي سياسي شايد در كوتاهمدت پاسخگوي نياز اقتدارگرايان و انحصارطلبان باشد اما در بلندمدت باعث زوال و كژكارکردي نهادهاي سياستگذاري و اجرايي ميشود و يگانه مسير رهاييبخش از اين گرداب هولناك احياي سياست از طريق هموار ساختن مسير مشاركت مردم در اداره كشور است.