• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5531 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۲ تير

روايت «اعتماد» از مرگ غم‌انگيز سه كودكي كه قرباني خودكشي خانوادگي در لرستان شدند

سرنوشت دوزخي مادري كه سه فرزندش را كشت

روانشناسان، مصطفي اقليما، حميد فرزادي و علي بذرافشان از پیامد های این‌حادثه برای مادر زنده‌مانده می گویند

بهاره شبانكارئيان

شنبه ۱۰ تيرماه جاري در فضاي مجازي خبري تكان‌دهنده وايرال شد مبني بر اينكه در شهرستان دورود استان لرستان مادري به همراه سه فرزندش به دليل مشكلاتی که داشته دست به خودكشي زده است. پيگيري‌هاي «اعتماد» از بستگان و يكي از شاهدان عيني صحنه نشان مي‌دهد؛ مادر خانواده به خاطر «اختلافات خانوادگي و مشكلات اقتصادي» دست به اين اقدام غم‌انگيز زده است. حسن، حسين و فاطمه فرزندان خردسال خانواده پس از اين اقدام جان باختند، اما مادر خانواده به بيمارستان «هفت‌تير» منتقل و در بخش مراقبت‌هاي ويژه بستري شده است. پس از اين حادثه تلخ با دستور بازپرس پرونده اجساد قربانيان به پزشكي قانوني منتقل مي‌شود تا بعد از معاينات و آزمايش‌هاي لازم نوع داروي مصرفي منجر به مرگ مشخص شود، اما تاكنون خبري مبني بر جزييات پرونده ارايه نشده است. حتي «اعتماد» درباره جزييات اين پرونده با «گودرز امرايي»، دادستان شهرستان دورود تماس مي‌گيرد، اما دادستان از اطلاعات در مورد پرونده پرهيز مي‌كند و به «اعتماد» مي‌گويد: «نمي‌توانم جزييات پرونده را شرح دهم.» اما پيگيري‌هاي «اعتماد» از يكي از شاهدان عيني نشان مي‌دهد كه مادر خانواده به وسيله نوعي قرص آرام‌بخش و خواب‌آور اين اقدام هولناك را انجام داده است. يكي از كانال‌هاي محلي شهرستان دورود مدعي است اين حادثه مربوط به هشتم تير ماه است و عنوان مي‌كند: «ساعت ۹ و ۳۰ دقيقه روز حادثه اعضاي يك خانواده را به بيمارستان هفت‌تير شهرستان دورود منتقل مي‌كنند. دختر سه ساله و دو پسر دوقلوي ۵ ساله اين خانواده فوت مي‌كنند ولي مادر خانواده در بيمارستان بستري شده است. شبهات زيادي در مورد اين فاجعه تلخ وجود دارد.» «محسن آدينه‌وند»، رييس اورژانس پيش بيمارستاني لرستان نيز در واكنش به اين خبر مي‌گويد: «در پي اعلام گزارشي مبني بر مسموميت دارويي اعضاي يك خانواده در دورود نيرو‌هاي اورژانس به منطقه مورد نظر اعزام مي‌شوند. سه كودك خانواده بر اثر مسموميت دارويي جان خود را از دست داده بودند. مادر اين كودكان نيز كه دچار مسموميت دارويي شده بود پس از معاينه به‌ دليل داشتن نبض توسط عوامل اورژانس احيا و به بيمارستان هفت‌تير دورود منتقل مي‌شود. اين مادر هم‌اكنون در بخش مراقبت‌هاي ويژه بستري است و وضعيت مناسبي ندارد. هنوز علت اين حادثه مشخص نيست و توسط كارشناسان در دست بررسي است.» يك مقام انتظامي نيز در خصوص اين حادثه اعلام كرده است: «زن جوان مدتي قبل با همسر خود اختلافات خانوادگي داشت كه حتي منجر به باز شدن پرونده قضايي ميان آنها شده بود. به دنبال اين اختلافات زن جوان اقدام به مسموم كردن مرگبار فرزندان خود كرد و سپس قصد خودكشي داشت كه موفق نشد و اقدامش نافرجام ماند و در نهايت او جان سالم به در برده است. رسيدگي به اين پرونده در روال قضايي قرار دارد و بعد از اعلام نتيجه پزشكي قانوني در مورد نوع داروي مصرفي اظهارنظر مي‌شود. همچنين تنها متهم پرونده تحت بازجويي قرار خواهد گرفت تا علت و انگيزه اصلي او از اين اقدام وحشتناك مشخص شود.»

 

يكي از منابع محلي درباره اين اتفاق به «اعتماد» مي‌گويد: «اين خانواده قبلا اختلافات خانوادگي داشتند. ما شنيديم همسر اين زن مشكل روحي و رواني دارد. حتي قبل از اين اتفاق اين زن مي‌خواسته از شوهرش جدا شود و مدتي به خانه پدري‌اش رفته، اما چون خانواده او از اين زن حمايت نكردند، مجبور شده به همان خانه شوهرش بازگردد. وقتي هم كه برمي‌گردد، مرتكب اين اقدام غم‌انگيز مي‌شود. بايد منتظر ماند تا مادر خانواده توضيحات لازم را در مورد اقدامش بدهد.» پيگيري‌هاي ديگر «اعتماد» نشان مي‌دهد اين خانواده از يك طايفه بزرگ در لرستان بودند. يكي از افرادي كه از اين طايفه است درباره علت حادثه به «اعتماد» توضيح مي‌دهد كه مادر خانواده به خاطر فقر مالي و عدم توان پرداخت هزينه‌هاي مربوط به فرزندان‌شان اين اقدام را انجام داده است. يكي از شاهدان عيني نيز به «اعتماد» مي‌گويد: «اين خانواده در منطقه فرهنگيان شهرستان دورود زندگي مي‌كردند و مستاجر بودند. شنيديم كه شوهر اين خانم در خانه بدرفتاري مي‌كرده و مشكلات اقتصادي زيادي هم داشتند كه در نهايت مادر خانواده اين اقدام را انجام داده است. شوهر اين خانم شب‌ها سركار مي‌رفت و وقتي آن روز صبح به خانه برمي‌گردد با اين صحنه دردناك مواجه مي‌شود. به همسايه‌ها خبر مي‌دهد و آنها هم به پليس و اورژانس اطلاع مي‌دهند. اين اتفاق بازتاب گسترده‌اي داشت و اهالي لرستان را به ‌شدت تحت تاثير قرار داد. حدود 14 روز است كه از حادثه مي‌گذرد، اما هنوز نتوانستم صحنه دردناكي كه ديدم را فراموش كنم. وارد خانه كه شديم ورق‌هاي خالي قرص‌ها روي كانتر آشپزخانه افتاده بود و خودش هم در حالي كه يكي از فرزندانش را در آغوش گرفته بود، روي زمين نشسته و از هوش رفته بود. موضوعي كه از ذهنم پاك نمي‌شود اين است؛ وقتي جنازه‌هاي كودكان را از خانه به بيرون منتقل مي‌كردند، شوهر اين خانم اصلا ناراحت نبود و برايش اهميت نداشت كه سه فرزندش را از دست داده است.»

 

گاهي افراد تحت تاثير بحران‌ها رفتارهاي بيمارگونه از خود نشان مي‌دهند

«حميد فرزادي»، روانشناس باليني در مورد وضعيت روحي و رواني اين زن كه حالا زنده مانده ولي سه فرزندش را از دست داده به «اعتماد» مي‌گويد: «اين مادر ابتدا بايد مورد معاينه دقيق روانشناسي و روانپزشكي قرار گيرد تا بتوان در خصوص آسيب‌شناسي و علت‌شناسي خودكشي او اظهارنظر كرد. در مورد رفتار خودكشي او نيز نمي‌توان پيشداوري كرد مگر اينكه مورد مصاحبه روانپزشكي و مصاحبه روانشناسي باليني قرار بگيرد، اما در حال حاضر اين مادر بسيار مرحله سختي را مي‌گذراند و حتي در معرض خطر است و پس از اينكه از شوك خارج شود، احتمال دارد دوباره به رفتار خودكشي آن هم به شكل‌هاي مختلف اقدام كند. معمولا افرادي كه سابقه افكار يا اقدام خودكشي دارند اگر اقدام‌شان موفقيت‌آميز نباشد، اقدام به خودكشي در رفتار آنها هر بار بيشتر مي‌شود. در مورد اين مادر هم مسلما وقتي از شوك خارج و متوجه شود تنها خودش زنده مانده و فرزندانش را از دست داده، امكان دارد مجدد اقدام به خودكشي كند. چند فرضيه در مورد اقدام اين مادر وجود دارد؛ افسردگي شديد و تعارضات خانوادگي كه مي‌تواند با فقر اقتصادي، مشكلات خانوادگي و مسائل متعدد ديگر در ارتباط باشد، اما افراد بايد به اين موضوع دقت كنند كه اگر فردي دچار مشكلات اقتصادي است لزوما اقدام به آسيب زدن خود يا ديگران نمي‌كند. ممكن است اين فرد دچار بحران‌هاي اقتصادي يا بحران‌هاي عاطفي بوده باشد، ولي صرفا هر كدام از اين بحران‌ها دليلي بر خودكشي يا ديگركشي نمي‌تواند باشد. از منظر روانشناسي وقتي در مورد اختلالات روانپزشكي صحبت مي‌كنيم، عموما آسيب‌هاي فرد را چند عاملي مي‌دانيم. يعني عوامل رواني، اجتماعي، بيماري‌شناسي را نيز بررسي مي‌كنيم. گاهي هم افراد تحت تاثير بحران‌ها، رفتارهاي بيمارگونه‌اي از خود نشان مي‌دهند. مثلا يك نوجوان تحت تاثير بحران‌هاي عشقي اقدام به اين عمل مي‌كند يا پدري از فرط مشكلات اقتصادي اقدام به خودكشي مي‌كند... مجموعه‌اي از اين عوامل مي‌تواند باعث شود فرد به مرحله‌اي برسد كه راهي برايش باقي نماند و در نتيجه اين اقدام را انجام دهد. به همين دليل بعضي از خودكشي‌ها از نوع خودكشي‌هاي روانپريشانه است كه ناشي از توهم، هذيان و... مي‌شود، ولي بعضي از خودكشي‌ها از نوع خودكشي‌هاي روان‌نژندانه است كه با بحران‌هاي عاطفي، اقتصادي، اجتماعي، فردي و... در ارتباط است و باعث مي‌شود فرد افكار سالم را از دست بدهد و تحت تاثير خلق افسرده اقدام به رفتار خودكشي كند. از نظر روانشناسي حتي صحبت افراد در مورد خودكشي هم به اورژانس روانپزشكي نياز دارد. يعني حتي اگر فردي به‌طور نمايشي هم در مورد خودكشي صحبت كند اطرافيان آن فرد بايد نسبت به اين تهديد حساس شوند و آن را جدي فرض كنند. مداخله روانپزشكي خط اول درمان است و مداخلات روانشناسي در خط دوم قرار مي‌گيرد.»

 

بعضي نشانه‌ها مي‌تواند ظهور افكار خودكشي را تقويت كند

«عليرضا بذرافشان»، روانشناس باليني در مورد خودكشي نيز به «اعتماد» مي‌گويد: «خودكشي موضوعي حساس، پيچيده و يكي از اورژانس‌هاي روانپزشكي است. ضروري است كه متخصصان حوزه‌هاي مختلف سلامت روان، آحاد جامعه، رسانه‌ها و سياستگذاران در اين زمينه به فراخور نياز آموزش‌هاي لازم را فرا گيرند و از بازماندگان آن حمايت كنند. خودكشي يكي از نگراني‌ها و موضوعات مهم حوزه سلامت است كه سازمان بهداشت جهاني نيز نگاه ويژه‌اي به اين مقوله دارد. طبق آمار رسمي WHO، سالانه نزديك به 800.000 نفر در سراسر جهان بر اثر خودكشي از بين مي‌روند كه اين آمار خودكشي را تبديل به يكي از علل اصلي مرگ و مير در دنيا مي‌كند. شيوع آن در كشورهاي مختلف دنيا متفاوت است و عوامل مختلفي در سبب‌شناسي اين پديده مطرح هستند. مهم‌ترين عوامل خطر؛ اختلالات روانپزشكي از جمله افسردگي، اضطراب، اختلال دوقطبي، برخي اختلالات شخصيت، اختلال مصرف مواد و... هستند. از ديگر عواملي كه مي‌تواند ريسك خودكشي را افزايش دهد؛ سابقه قبلي اقدام به خودكشي، سابقه آسيب رساندن به خود مثل ضرب و جرح بدن، سابقه خودكشي در خانواده، انزواي اجتماعي و احساس تنهايي، دسترسي به وسايل و مواد كشنده از قبيل سلاح گرم يا برخي داروها و تجربه رويدادهاي آسيب‌زا همچون آزار و اذيت جنسي و... است. علاوه بر اين، برخي نشانه‌ها نيز وجود دارند كه توجه به آنها حايز اهميت است و مي‌تواند زمينه را براي ظهور افكار خودكشي و نهايتا اقدام به آن تقويت كند مثل؛ احساس نااميدي، صحبت در مورد خودكشي يا مرگ، كناره‌گيري از دوستان و فعاليت‌هايي كه فرد سابقا به آنها علاقه داشته، تغييرات ناگهاني خودكشي، بخشش ناگهاني قسمت بزرگي از دارايي‌هاي فرد، درگير شدن در رفتارهاي مخاطره‌آميز يا ابراز بي‌هدفي. در مورد اقدام به خودكشي مادر و فرزندانش در لرستان بر خلاف باور رايج عموم بايد گفت؛ فعل خودكشي يك‌باره اتفاق نمي‌افتد. در اكثر موارد اقدام به خودكشي، فرد اقدام‌كننده به نوعي اين نشانه‌ها را بروز مي‌دهد و در بيشتر موارد هم به‌طور صريح يا ضمني به افكار مرگ، تصميم و اقدام به خودكشي اشاره مي‌كند. از ديگر باورهاي رايج در ميان عوام اين است فردي كه در مورد خودكشي صحبت مي‌كند فقط هدفش جلب‌ توجه است، چراكه اگر بر اين فعل مصمم بود، اقدام مي‌كرد و راجع به آن صحبت نمي‌كرد. اصطلاحي در حوزه روانشناسي در مورد خودكشي وجود دارد به معني درد روان. همين‌طور كه مردم كمردرد، سردرد، دندان درد و ... را تجربه مي‌كنند، روان درد يا درد روان را نيز تجربه مي‌كنند و افرادي كه خودكشي مي‌كنند اگر با اهداف ميهن‌پرستانه نباشد مثل خلبانان ژاپني كه در جنگ جهاني سوار بر هواپيما به مقاصد دشمن برخورد مي‌كردند حتما روان‌شان درد مي‌كند. اين درد مي‌تواند به شرايط بد خانوادگي نيز مربوط باشد از جمله مورد سوء رفتار قرار گرفتن از جانب همسر، والدين يا... البته علل خودكشي در هر فرد فقط در جلسات ارزيابي دقيق با حضور روانپزشك يا روانشناسان مشخص مي‌شود. البته خودكشي قابل پيشگيري است و بايد ابتدا به عوامل زمينه‌ساز آن توجه داشت كه به مهم‌ترين آنها اشاره شد.» او در ادامه درباره وضعيت اين مادر توضيح مي‌دهد: «با توجه به تراژيك بودن مرگ فرزندانش احتمال دارد دوباره نيز اين اقدام را انجام دهد. افرادي كه سابقه اقدام به خودكشي دارند، بيشتر در معرض اقدام مجدد در آينده هستند. خودكشي نشان‌دهنده اين است كه بخشي از زندگي فرد يا روانش يا حتي شرايط محيطي كه در آن زندگي مي‌كند دچار نقص است پس تا زماني كه به اين عوامل زمينه‌ساز توجه نشود و تلاشي براي بهبود شرايط رواني و اجتماعي فرد صورت نگيرد همواره خطر اقدام مجدد بسيار زياد است. در بسياري از موارد خودكشي نوعي رفتار تكانشي نيز وجود دارد؛ يعني رفتاري كه به‌طور اتفاقي رخ مي‌دهد و برنامه‌ريزي قبلي براي آن وجود ندارد. البته اكثر افرادي كه خودكشي مي‌كنند قبلا به آن فكر يا در خصوص آن صحبت كرده‌اند. هرچند تكانشي بودن خودكشي به اين موضوع نيز اشاره دارد كه اقدام به آن گاهي بسيار زودتر از زمانبندي فرد صورت مي‌گيرد. تكانشي عمل كردن يعني فرد تمايلات فوري و شديد را براي انجام كاري در خود احساس مي‌كند و بدون در نظر گرفتن پيامدهاي بالقوه آن، اقدام به آن رفتار مي‌كند. در نتيجه برخي افرادي كه از اقدام به خودكشي جان سالم به در مي‌برند، پس از آن به ‌شدت احساس پشيماني دارند و گاهي نوعي بهت و تعجب را از اقدامي كه داشته‌اند، تجربه مي‌كنند. البته افرادي كه خودكشي ناموفق دارند، احساسات مختلفي را تجربه خواهند كرد؛ احساس پشيماني، بهت و سردرگمي، شرم از اقدام انجام شده و گاهي خوشحالي از بازگشت مجدد به زندگي. ريشه پشيماني بعد از اقدام به خودكشي مي‌تواند متفاوت باشد. در نتيجه اقدام به خودكشي، احساسات بعد از آن و عوامل زمينه‌ساز آن در افراد مختلف متفاوت است. بنابراين بايد به اين موضوع با نگاهي همدلانه نگريست؛ همدلي به معناي تاييد احساس، فكر يا اقدام افراد نيست، بلكه همدلي يعني اينكه سعي كنيم دنيا را از زاويه ديد طرف مقابل بنگريم. پس در مورد (مادر) لازم است كه جامعه نوعي نگاه همدلانه در پيش بگيرد به اين معني كه سعي شود موضوع، اتفاق و رنج اين مادر از زاويه ديد او بررسي شود؛ البته كه اقدام او را تاييد نمي‌كنيم ولي بايد همواره به ياد داشت كه بدون در نظر گرفتن شرايط اين مادر نمي‌توان هيچ قضاوتي كرد چه بسا شايد هر يك از ما هم در موقعيت او قرار مي‌گرفتيم، انجام اين اقدام خيلي هم بعيد نبود. ريشه پشيماني بعد از اقدام به خودكشي مي‌تواند متفاوت و از فردي به فرد ديگر تفاوت داشته باشد. برخي افراد از اين بابت پشيمان مي‌شوند كه فكر مي‌كنند شايد مشكلات آنها آنقدر هم كه فكر مي‌كردند لاينحل نبوده است، برخي به تاثير اقدام‌شان بر عزيزان‌شان واقف مي‌شوند و برخي ديگر نيز به دليل دردي كه تجربه مي‌كنند، پشيمان مي‌شوند يا احساس گناه مي‌كنند. با اين حال، توجه به اين نكته مهم است كه تجربه هر فرد منحصر‌به‌فرد است و هر كسي كه از اقدام به خودكشي جان سالم به در مي‌برد، لزوما پشيمان نخواهد شد. حتي اگر فردي از اقدامش پشيمان شده باشد هم نبايد به حال خود رها شود. احساسات و واكنش‌ها بسته به شرايط شخصي، سيستم حمايتي و سلامت رواني كلي افراد مي‌تواند به‌طور قابل توجهي متفاوت باشد. پس از اقدام به خودكشي، دريافت مراقبت، حمايت و درمان مناسب براي رسيدگي به مسائل اساسي كه منجر به اين اقدام شده، براي افراد بسيار مهم است. متخصصان سلامت روان مي‌توانند به افراد كمك كنند تا احساسات خود را هدايت كنند و با عواقب بعدي كنار بيايند و براي بهبودي تلاش كنند.» بذرافشان در مورد موضوع خودكشي به موارد متعددي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «شانس و درصد زنده مانده پس از اقدام به خودكشي مي‌تواند بسته به عوامل متعددي از جمله شدت اقدام يعني روش فرد براي خودكشي، دسترسي به مداخله فوري پزشكي و كيفيت مراقبت پس از اقدام متفاوت باشد. توجه به اين نكته ضروري است كه هرگونه اقدام به خودكشي يك نگراني جدي است و نياز به توجه و حمايت مناسب دارد. زنده ماندن از اقدام به خودكشي لزوما خطر تلاش‌هاي بعدي را از بين نمي‌برد. دريافت مراقبت‌هاي بعدي و حمايت براي افراد براي رسيدگي به مسائل اساسي كه منجر به اين تلاش شده و براي جلوگيري از خطرات آتي براي افراد بسيار مهم است. حالات عاطفي پس از اقدام به خودكشي مي‌تواند بر خطر خودكشي بعدي تاثير بگذارد و دسترسي افراد به خدمات سلامت روان، درمان و شبكه حمايتي قوي براي كمك به بهبودي و كاهش خطر تلاش‌هاي بعدي ضروري است. افرادي كه از خودكشي صحبت مي‌كنند فقط به دنبال جلب‌ توجه نيستند، بلكه ابراز افكار خودكشي از سوي افراد را هميشه بايد جدي گرفت. اين رفتار اغلب يك فرياد براي كمك و نشانه‌اي از ناراحتي عاطفي قابل توجه است. ناديده گرفتن اين عبارات مي‌تواند خطرناك باشد. گوش دادن همدلانه، ارايه حمايت و تشويق فرد براي يافتن كمك حرفه‌اي و مراجعه به روانپزشك يا روانشناس بسيار مهم است. افرادي كه اقدام به خودكشي مي‌كنند خودخواه يا ضعيف نيستند. خودكشي يك موضوع پيچيده است و بازتاب دقيق شخصيت يا قدرت شخصي نيست. مهم است كه با نگاهي همدلانه به موضوع خودكشي نزديك شويم و آن را در نتيجه درد و رنج عاطفي شديد تشخيص دهيم. افرادي كه اقدام به خودكشي مي‌كنند اغلب احساس مي‌كنند در دام افتاده‌اند و معتقدند كه همه گزينه‌هاي ديگر را به پايان رسانده‌اند. برخي افراد فكر مي‌كنند، افرادي كه افكار خودكشي دارند و مكرر اقدام به خودكشي مي‌كنند، كمك به آنها بي‌فايده است. در حالي كه اين‌طور نيست. افكار و احساسات خودكشي اغلب موقتي هستند و افراد مي‌توانند با حمايت و درمان مناسب بهبود يابند. با مداخلات صحيح، افراد مي‌توانند اميد خود را دوباره به دست آورند و راه‌هاي موثري براي مقابله با رنج خود بيابند. صحبت راجع به خودكشي صرفا نمي‌تواند اين ايده را در ذهن افراد بياورد. صحبت آشكار و مستقيم در مورد خودكشي خطر خودكشي را افزايش نمي‌دهد. در واقع، بحث درباره خودكشي مي‌تواند فرصتي را براي افراد فراهم كند تا احساسات خود را ابراز كنند، به دنبال كمك باشند و به حمايت مناسب دسترسي داشته باشند. گفت‌وگوهاي باز درباره خودكشي به كاهش انگ و تلاش‌هاي پيشگيرانه كمك مي‌كند. همه افرادي كه اقدام به خودكشي مي‌كنند قصد مردن ندارند. اكثر آنها در واقع نمي‌خواهند بميرند. آنها مي‌خواهند از درد خود فرار و از رنج عاطفي خود رهايي پيدا كنند. ارايه همدلي، درك و كمك حرفه‌اي مي‌تواند اميد و راه‌حل‌هاي جايگزين را ارايه دهد.»

 

وقتي اميد از ذهن آدم‌ها پاك شود به طرف خودكشي و پوچي قدم برمي‌دارند

«مصطفي اقليما»، رييس انجمن علمي مددكاران در مورد علل و عوامل خودكشي به «اعتماد» مي‌گويد: «خودكشي بستگي به عوامل مختلفي از جمله اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي دارد. بسياري از مواقع ما آمار موثقي از خودكشي نداريم، چون برخي افرادي كه خودكشي مي‌كنند و به بيمارستان منتقل مي‌شوند حالا چه زنده بمانند و چه نمانند، امكان دارد از سوي خانواده‌هاي‌شان علت مرگ آنها مطرح نشود و فقط عنوان شود كه دچار مسموميت شدند. مثلا همين خبري كه به تازگي منتشر شده مبني بر اينكه يك مادر به همراه سه فرزندش خودكشي كرده است به عوامل مختلفي ربط پيدا مي‌كند كه اين عوامل بايد بررسي شود. يكسري عوامل دست به دست هم مي‌دهد تا فرد اقدام به خودكشي كند. يعني به قدري مشكلات به او فشار آورده كه هيچ راهكاري جز دست شستن از زندگي به فكرش نمي‌رسد. آمار خودكشي در تمام دنيا سقف و كفي دارد كه در هر كشور اگر تا همان حد باشد مي‌گويند آمار، طبيعي است و امكان دارد موارد اقدام به خودكشي بر اثر بيماري روحي و رواني صورت گرفته باشد، اما بعضي موارد از خودكشي‌هايي كه ما امروز در ايران شاهد آن هستيم مربوط به افرادي است كه گفته مي‌شود به خاطر فشارهاي مختلف زندگي دست به اين اقدام زدند. وقتي هدف و اميد از ذهن آدم‌ها پاك شود به طرف خودكشي و پوچي قدم برمي‌دارند. اگر افراد در زندگي اميد و هدف داشته باشند هيچ‌ وقت به فكر خودكشي نمي‌افتند. در نتيجه اگر فرد يا افرادي به خودكشي فكر كنند، بي‌حوصله مي‌شوند. بعضي روانشناسان در كشور ما تا فردي بي‌حوصله مي‌شود، مي‌گويند؛ افسرده شده است. در صورتي كه فرد افسرده نيست، بلكه واقعيت‌هاي زندگي را ديده است. به عنوان مثال دنبال شغل مي‌گردد، پيدا نمي‌كند يا كار دارد حقوقي كه دريافت مي‌كند كفاف هزينه‌هاي زندگي‌اش را نمي‌دهد. ما در كشور ادعا مي‌كنيم؛ به افرادي كه سر كار هستند، ماهي 6 الي 7 ميليون تومان حقوق مي‌دهيم در صورتي كه در اورژانس‌هاي اجتماعي افراد با مدرك كارشناسي ماهي 2 ميليون تومان حقوق دريافت مي‌كنند. در نتيجه برخي افراد از سوي خانواده، جامعه و... تحت فشار قرار مي‌گيرند و همين موارد باعث مي‌شود كه افراد نااميد شوند و هيچ اميدي به آينده نداشته باشند. ببينيد 70 الي 80 درصد از جوانان ما با مدرك فوق ليسانس و دكترا بيكار هستند. بيكاري بي‌حوصلگي و نااميدي را به دنبال دارد. يكسري از روانشناسان در كشور ما در اين مواقع اعلام مي‌كنند كه جامعه جوان ما افسرده هستند. افراد با دو، سه مشكل كه افسرده نمي‌شوند. هيچ ‌كس نمي‌خواهد درد افرادي كه بي‌حوصله هستند را بفهمد و سريع يك برچسب افسردگي به اين افراد مي‌زنند. در اين مواقع نه تنها دردي از اين افراد درمان نمي‌شود، بلكه دردي هم به درد آنها اضافه مي‌شود. يكي از مواردي كه باعث مي‌شود اقدام به خودكشي كاهش پيدا كند بررسي علل و عوامل آن است. زيرساخت‌هاي كشور ما با هم در حركت نيستند. وقتي فقط 30 درصد از برنامه‌هاي ما در كشور عملي مي‌شود، نمي‌توان گفت؛ مشكلي وجود ندارد. مثلا فرض كنيد زيرساخت‌هاي آموزش و پرورش درست است، اما وقتي شغلي وجود نداشته باشد چه فايده دارد يا مثلا بچه‌اي كه پدرش زندان است يا بچه‌اي كه بي‌سرپرست است يا بچه‌اي كه پدرش معتاد است، وقتي بخواهد وارد جامعه شود چه آينده‌اي خواهد داشت! ما به اين افراد بي‌گناهان محكوم مادام‌العمر مي‌گوييم. يعني اين افراد وقتي مي‌خواهند وارد جامعه شوند به خاطر خانواده‌اش سركوب مي‌شوند. بنابراين تا زماني كه اين زيرساخت‌ها اصلاح نشود آمار خودكشي نيز بالا مي‌رود، چون توجهي به علل نمي‌كنيم و فقط قصدمان پاك كردن صورت مساله است. اگر روزي برسد كه مسوولان زيرساخت‌ها را اصلاح كنند، اميد به زندگي در جامعه نيز افزايش پيدا مي‌كند. در نتيجه آمار خودكشي نيز كاهش مي‌يابد.»

 

نرخ مرگ و مير ناشي از خودكشي 5/1 مورد به ازاي هر 100 هزار نفر جمعيت است

بررسي‌هاي «اعتماد» از آمار رسمي منتشر شده در نيروي انتظامي نشان مي‌دهد؛ در فاصله سال‌هاي 1395 تا 1399؛ هر سال به‌طور متوسط 4 هزار و 183 نفر در ايران به دليل خودكشي جان‌شان را از دست داده‌اند. با اين حساب نرخ مرگ و مير ناشي از خودكشي 5/1 مورد به ازاي هر 100 هزار نفر جمعيت است. همچنين بر اساس گزارش شاخص‌هاي عدالت اجتماعي طي 10سال، بيش از 40 هزار مرگ ناشي خودكشي توسط نيروي انتظامي ثبت و ضبط شده است. اين رقم بيش از دوبرابر كل آمار قتل در دهه 1390 است كه كمتر از 20 هزار نفر گزارش شده است. در آمارهاي نيروي انتظامي تعداد قابل توجهي مرگ تحت عنوان ساير موارد مرگ‌هاي مشكوك وجود دارد كه دقيقا مشخص نيست به چه مواردي اطلاق مي‌شود. آمار اين مرگ‌هاي مشكوك در دهه 1390 حدود 6 برابر آمار كل خودكشي و 12 برابر آمار قتل است.

1391؛3559 مرگ مشكوك

1392 ؛ 3565 مرگ مشكوك

1393 ؛ 3723 مرگ مشكوك

1394 ؛ 3683 مرگ مشكوك

1395 ؛ 3778 مرگ مشكوك

1396 ؛ 3930 مرگ مشكوك

1397 ؛ 4240 مرگ مشكوك

1398 ؛ 4156 مرگ مشكوك

1399 ؛ 4813 مرگ مشكوك

1400 ؛ 5085 مرگ مشكوك

بين آمارهاي موجود نهادهاي رسمي اختلاف قابل توجهي وجود دارد. به‌طور نمونه خبرگزاري ايسنا در اسفند 1399 در گزارشي به نقل از پزشكي قانوني نوشت: در سال‌هاي 1397 و 1398 به ترتيب 5101 و 5143 مورد خودكشي كامل رخ داده است. اين آمار تقريبا 20 درصد بالاتر از آماري است كه نيروي انتظامي با عنوان خودكشي منتشر كرده است. با توجه به آمار خودكشي در سال‌هاي اخير نرخ خودكشي در مناطق غربي كشور بالاتر از ساير مناطق بوده كه از نظر شاخص‌هاي اقتصادي و اجتماعي وضعيت شكننده‌تري نسبت به ساير مناطق كشور داشته‌اند. طبق اعلام مركز آمار ايران به نقل از نيروي انتظامي ميانگين آمار پنج سال خودكشي در 15 استان 5.09 بوده است.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون