• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5532 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۴ تير

حكايت عمري كه تلف نشد

پيمان طالبي

مستند «وقت خوب مصائب» (توليد 1384، به كارگرداني ناصر صفاريان) سكانسي دارد كه در آن، احمدرضا احمدي پشت ميزي نشسته و روي آن ميز كاغذها و كتاب‌هايي پخش و پلا هستند. دستي كه ما نمي‌بينيم متعلق به كيست، وارد كادر مي‌شود و نظم و نسقي به شلختگي‌هاي روي ميز مي‌دهد. پيداست كه اين صحنه، مربوط به آماده‌سازي دكور توسط يكي از عوامل است و شاهدش هم اينكه جلوتر، مي‌بينيم كه احمدرضا پشت همان ميز و در همان نما، شعري مي‌خواند. اما دليلي كه باعث شده كارگردان مستند اين بخش را در تدوين نهايي جدا نكند و به ما نشانش دهد، جمله‌اي است كه حين مرتب شدن ميز، احمدرضا احمدي زير لب مي‌گويد و نگاهي هم به صاحب آن دست‌هاي از بيرون وارد كادر شده مي‌اندازد. جمله‌اي كه بنا نبوده بخشي از صحبت‌هاي احمدي در مستند باشد، اما از آنجا كه داريم دقايق قبل از ضبط سكانس شعرخواني را مي‌بينيم، ميكروفني هم به شاعر متصل است كه او احتمالا بدون توجه به آن ميكروفن و ضبط شدن صدايش، جمله موردنظر را زير لب گفته و كارگردان هم از آن سود برده است. همانطور كه شخص بيرون كادر دارد ميز را مرتب و صحنه را براي شعرخواني شاعر (موضوع مستند) مهيا مي‌كند، احمدي آهي مي‌كشد و زير لب مي‌گويد: «چه عمري تلف شد». شاعري كه ديروز از دنيا رفت، نه به شهادت كارنامه پربارش يا حضور مفيدش در سمت‌ها و جايگاه‌هاي مختلف و متنوع، نه به خاطر يك عمر رفاقت با حلقه اول مهم‌ترين هنرمندان و روشنفكران ايراني و نه حتي به دليل بالغ بر هفت دهه حضور فعال در فضاي ادبيات فارسي، بلكه تنها با در نظر گرفتن همين نكته كه تعداد آثار چاپ‌شده‌اش آنقدر بود كه هنوز نمي‌توان تعداد آنها را به درستي تخمين زد، به همه نشان داد كه «تلف نكردن» عمر به چه معناست. سوژه محوري مستند «وقت خوب مصائب»، درگير ظواهر بودن و رو به اين دوربين و آن دوربين لبخند زدن يا در اين محفل و آن مجلس نشستن و شعر خواندن و از اين دست امورات ظاهري را با آن آه كشيده و نگاه غمگينش، مصداق تلف كردن عمر مي‌دانست و انبوه كتاب‌هايش كه احتمالا در خانه‌هاي بسياري از اهالي ادبيات، حداقل يكي، دوتاي‌شان موجود باشد، شاهدي است بر اين مدعا كه احمدي عمرش را تلف نكرد. در حالي امروز مقابل نام احمدرضا احمدي در ويكي‌پديا، عبارت «درگذشته در 20 تير 1402» درج مي‌شود كه او حدود 4 ماه پيش، يعني در اسفند 1401، سه كتاب شعر تازه منتشر كرد و اين يعني قلم گرم و گيراي او تا روزهاي آخر نويسا بود. عمر او به تجربه «شعر بزرگسال»، «شعر و داستان كودك و نوجوان»، «رمان» و «داستان»، «روايت و نانفيكشن»، «نامه» و «نمايشنامه» قد داد و بي‌شك اگر بيماري و مرگ او را درنمي‌ربود، مخاطب زبان و ادب فارسي مي‌توانست بسي بيش از اينها را نيز از او ببيند و بخواند. علاقه‌مندان آن جان بي‌قرار و قلم پر عاطفه، از خاطر نخواهند برد كه او -  چنان كه خود كتابي را به اين نام مزين كرده بود - حرفي داشت كه فقط بچه‌ها باور مي‌كنند و راز اين باورمندي و باورپذيري، در زلال بودن روح و پذيرايي وجود از عاطفه‌اي ناب و خالص است. شاخصه‌اي كه تنها با مسلح بودن به آن، مي‌توان از شعر و زبان احمدرضا احمدي لذت برد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون