• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5539 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱ مرداد

نگاهي ديگر به فيلم «نمك زمين» و سينماي كارگري ساخته هربرت جي. بيبرمن (1954)

نمي‌خواهم كسي پايين‌تر از من باشد!

فیلم دربرگیرنده ‌ همزمان بسیاری از معضلات سیاسی و اجتماعی است و همه آنها را بسیار هنرمندانه جمع‌بندی می‌کند

«شما نمك جهانيد ليكن اگر نمك فاسد گردد به كدام چيز باز تمكين شود ديگر مصرفي ندارد جز آنكه بيرون افكنده پايمال مردم شود. شما نور عالميد شهري كه بر كوهي بنا شود، نتوان پنهان كرد.» متي ۵: ۱۳-۱۴

نمك زمين (۱۹۵۴) اولين فيلم داستاني بلند امريكايي است كه «درباره كارگران، توسط كارگران و براي آنها ساخته شده است.» بسياري از بازيگران فيلم كارگران و معدنچيان بوده‌اند. موضوع فيلم مساله كارگران، اسپانيايي-امريكايي‌ها و زنان است. مساله اقليت‌ها به فيلم تحميل نشده‌ است، بلكه اقليت‌ها به دليل پتانسيل مبارزاتي كه دارند مورد ستايش قرار مي‌گيرند و نحوه‌ مواجهه‌ فيلم با اين موضوعات در تاريخ سينماي امريكا تا آن زمان كم نظير بوده است، اما به دليل مسائل سياسي فيلم هيچ ‌وقت اكران مناسبي نيافت و تا به امروز فيلمي كمتر شناخته شده است.
فيلم با الهام از اعتصابات كارگران معدن شركت امپاير زينك در گرانت كانتي نيومكزيكو ساخته شده است. كارگران براي ايمني محيط كار و حقوق برابر با كارگران انگليسي‌زبان (Anglo) دست به اعتصاب مي‌زنند. طي اين اعتصاب درازمدت صاحبان شركت با استفاده از هر ترفند قانوني و غيرقانوني سعي در سركوب اعتصاب دارند. به مرور كارگران به اتحاد و همكاري بيشتر وا داشته شده و در همين اثنا كليشه‌هاي جنسيتي و نژادي موجود ميان كارگران درهم مي‌شكند.
بزرگ‌ترين سرمايه‌گذار فيلم اتحاديه‌اي است كه اعتصاب در يكي از شعب آن سازماندهي شده بود. عوامل فيلم از جمله كارگردان، فيلمنامه‌نويس و تهيه‌كننده در «فهرست سياه» هاليوود قرار داشتند كه احتمالا با داستان فيلم همذات پنداري مي‌كردند. گروهي كه از همه مناسبات قانوني خارج مانده و جز يكديگر و كار و استعداد خودشان از حمايتي برخوردار نيستند. يكي از فيلم‌هاي تازه توليد شده كه به اين قسمت از تاريخ هاليوود پرداخته، فيلم ترامبو (۲۰۱۵) با بازي برايان كرانستون است.
پروسه‌ ساخت فيلم نيز دست‌كمي از داستان خود فيلم ندارد. در زمان فيلمبرداري به دليل تبليغات دوران مك كارتي گروهي در محل فيلمبرداري با شليك اسلحه و به پرواز درآوردن هواپيما‌هاي كوچك سعي داشتند روند فيلمبرداري را متوقف كنند. اين مانع‌تراشي‌ها تا جايي پيش مي‌رود كه بازيگر نقش اول زن فيلم رزيتا رولتاس، در نقش اسپرانزا، از امريكا ديپورت شده و كارگردان به اجبار بخشي از نما‌هاي او را در مكزيك فيلمبرداري و به امريكا قاچاق مي‌كند. اف‌بي‌آي نيز تلاش داشت نگاتيو فيلم را توقيف كند و تحقيقاتي در مورد سرمايه‌گذاري فيلم شروع كرده بود، اما از آنجا كه نگاتيو‌هاي فيلم مخفي شده بود كاري از پيش نبرد، با اين حال هيچ لابراتواري فيلم را نپذيرفت و فيلم در يك گاراژ كوچك در لس‌آنجلس تدوين شد. 
خلاصه‌اي از داستان فيلم به اين ترتيب است كه بعد از حادثه‌اي ديگر در معدن، كارگران تصميم به اعتصاب مي‌گيرند و رامون كوينترو (با بازي يكي از كارگراني كه در اعتصاب اصلي و منبع الهام فيلم فعال بوده است) در رهبري اين اعتصاب همكاري كرده و به اتحاد كارگران اسپانيايي- امريكايي كمك مي‌كند. جلوتر متوجه مي‌شويم كه رامون در خانه، همچون صاحبان شركت در محل كار، به شرايط زندگي همسرش بي‌توجه است. اسپرانزا همسر پا به ماه رامون به او اعتراض مي‌كند كه به فكر خانواده‌اش باشد و از خير اعتصاب بگذرد، اما رامون قبول نمي‌كند. اول فقط مردان در تجمعات اعتصابي شركت مي‌كنند و كم‌كم زنان هم در تجمعات در كنار همسران‌شان ديده مي‌شوند. اسپرانزا هم با وجود مخالفت رامون در محل تجمع حاضر مي‌شود. 
كمپاني با استفاده از قانون تافت- هارتلي اعتصاب همراه با تجمع را براي كارگران غيرقانوني اعلام مي‌كند. زن‌ها با استفاده از يك روزنه قانوني، در جاي شوهران‌شان تجمعات را برگزار كرده تا از شكسته شدن اعتصابات توسط كارگران ديگر شهر‌ها جلوگيري كنند. برخي مردان از اين تصميم راضي نيستند و آن را نادرست و خطرناك مي‌دانند. اسپرانزا نيز در ابتدا توسط رامون اجازه پيوستن به تجمعات را ندارد، اما او در نهايت در حالي كه نوزادش را در بغل دارد به صف تجمع‌كنندگان مي‌پيوندد.
كلانتر به سفارش كمپاني، زنان جلودار و سازمانده اعتصاب را دستگير مي‌كند. اسپرانزا در ميان كساني است كه به زندان منتقل شده‌اند. وقتي آزاد مي‌شود و به خانه باز مي‌گردد، رامون به او مي‌گويد كه اعتصاب نااميدكننده است، چراكه كمپاني به راحتي بدون معدنچيان دوام مي‌آورد، اما اسپرانزا كه روحيه‌اي تازه گرفته اصرار مي‌كند كه اتحاديه اكنون با حضور زنان قوي‌تر از هميشه است و از رامون مي‌پرسد كه چرا نمي‌تواند او را برابر با خود بپذيرد. در انتهاي فيلم اتحادي كه اسپرانزا از آن دم مي‌زند، سر مي‌رسد و رامون هم آن را مي‌پذيرد. اين اتحاد ميراثي است كه آنها براي نسل‌هاي بعدي به يادگار مي‌گذارند.
فيلم در فرم نيز با داستان و دغدغه داستاني فيلم پيش مي‌رود و با وجود تمام سختي‌هاي توليد و پس‌‌توليد فيلم از نظر ساخت موفق از آب درآمده است.
در سكانس اول زمان، مكان و شخصيت اصلي فيلم معرفي مي‌شود. راوي به جنگ امريكا و اسپانيا اشاره مي‌كند كه با نمايي از حلبي‌آباد‌ها همراه مي‌شود، خانه‌هايي كه كمپاني براي كارگران ساخته است. نكته جالبي كه راوي به آن اشاره مي‌كند، تغيير اسم شهر از سن‌ ماركوس به زينك تاون است كه نشان مي‌دهد سرنوشت ساكنان شهر از زاويه ديد صاحبان معادن ديده مي‌شود و اسم شهر معرف محصولي است كه از آن استخراج مي‌شود. ساكنان قديمي شهر حتي ملكي در اين شهر كه اجدادشان آن را ساخته‌اند، ندارند.
راوي فيلم اسپرانزاست؛ كسي كه كمترين صدا را در جامعه‌اش دارد، كسي كه مجبور به سكوت بوده يا شنونده‌اي براي صحبت‌هاش نبوده است. روايت فيلم از زاويه ديد او شروع شده و در انتها به زاويه ديد كل كارگران و خانواده‌هاي‌شان گسترش مي‌يابد. اين نوع گسترش نظر فيلم با تك‌گويي اسپرانزا در اواخر فيلم همخواني دارد: «... من نمي‌خواهم كسي پايين‌تر از من باشد، بلكه مي‌خواهم برخيزم و همه ‌چيز و همه كس را با خودم بالا ببرم.»
فيلم با استفاده از تضاد ميزانسني و موسيقيايي تضاد بين محيط خانه و كار را برجسته مي‌كند. محيط كار كارگران معمولا بيروني همراه با سايه‌هاي تند است و در مقابل، محيط خانه با نور نرم و كلوزآپ‌هاي قديس‌گونه‌ از زن فيلمبرداري شده است. اما اين تضاد به مرور محو مي‌شود البته كماكان كلوزآپ‌هاي اسپرانزا با پس‌زمينه تك رنگ (كه يادآور ژاندارك تئودور دراير است) باقي است.
رابطه اسپرانزا و رامون با دكوپاژ و ميزانسن به دقت طرح‌ريزي شده است. با اينكه عشق بين آن دو چند باري از طرف راوي مورد اشاره قرار مي‌گيرد، اما نگاه آنها به ندرت با هم تلاقي مي‌كند كه همين كميابي باعث تاثير دوچندان اين نماها مي‌شود. نگاه‌ها‌ي آنها يا براي ابراز علاقه و نمايش درك متقابل با هم برخورد مي‌كند يا در ديالوگ‌هاي پرهيجان زن در آخر فيلم براي قبولاندن حق خود به رامون. هيجان رامون در اول فيلم كه اعتصابات را شروع كردند پر عجله است بدون توجه به همسرش كه در يك گوشه ايستاده و نظاره‌گر است، اما وقتي كه اسپرانزا از زندان آزاد شده و همان هيجان از همسرش به او منتقل شده نگاه‌هايش مستقيم است در حالي كه ممكن است نگاه رامون مستقيم جواب نگاه او را ندهد.
در سكانس دستگيري رامون فيلم با يك تدوين موازي درد مشترك زن و مرد را يكي مي‌كند. در حالي كه پليس در حال كوبيدن باتوم در شكم رامون است و اسپرانزا در حال تحمل درد زايمان همديگر را صدا مي‌زنند گويي روبه‌روي هم قرار گرفته‌اند و همديگر را مي‌بينند .
جاگيري زنان و مردان در خانه هم جابه‌جا مي‌شود، در نيمه‌ اول فيلم زنان در آشپزخانه‌ قرار دارند در حالي كه مردان در پذيرايي در حال بحث و گفت‌وگو هستند، اما اين قانون توسط زنان در اواسط فيلم شكسته مي‌شود و براي رقص از آشپزخانه بيرون مي‌زنند. در اواخر فيلم نيز پس از آزادي اسپرانزا، ما رامون را در آشپزخانه و زنان را در پذيرايي مي‌بينيم كه در حال گفت‌وگو و برنامه‌ريزي درباره اعتصاب هستند. در همين سكانس رامون را در آشپزخانه مي‌بينيم كه يك پا روي صندلي گذاشته و به زانوي خود تكيه كرده است و از اسپرانزا سوالاتي مي‌پرسد كه اسپرانزا همان صندلي را با خود براي يكي از زنان به پذيرايي مي‌برد و زير پاي رامون خالي مي‌شود موقعيت از بالاي مرد متزلزل شده است كه معنايي متناسبي با سكانس بعدي دارد.
در سكانس بعدي در كافه مي‌بينيم كه كارگران از جمله رامون چقدر نا‌اميد شده‌اند. به نظر بازي باخت - باخت است، زيرا هم از زنان خود و هم از كمپاني شكست خورده‌اند. در سكانس بعدي بحث داغي بين رامون و اسپرانزا شكل مي‌گيرد، زن به او تاكيد مي‌كند كه رامون دنبال شكست شرافتمندانه است ولي او به دنبال پيروزي است. شكست شرافتمندانه را مي‌توان اينچنين معني كرد كه با شكست اعتصاب، حداقل برتري نسبي مردان در خانه تا حدي حفظ مي‌شود، اما اسپرانزا هدفش پيروزي است، پيروزي براي همه.
فيلم هم از نظر موضع كارگري‌اش هم موضع فمنيسيتي‌اش در نوع خود در آن دوران كم‌نظير است. فيلم دربرگيرنده همزمان بسياري از معضلات سياسي و اجتماعي است و همه آنها را بسيار هنرمندانه جمع‌بندي مي‌كند. در سينماي آن دوران براي پيشبرد فيلمنامه معمولا دو خط داستاني كشمكش روايي را پي‌ريزي و پيگيري مي‌كند و معمولا يكي از آنها عشق بين زن و مرد است، اما در اين فيلم مي‌تواند چند تضاد را نام برد و نوع كشمكش بين زن و مرد نيز بسيار پيچيده‌تر از فيلم‌هاي همسنگ خودش است. ابراز علاقه متقابل زن و مرد در چند سكانس فيلم بررسي مي‌شود، اما همبسته با موضوع برابري جنسيتي و مبارزه براي شرايط بهتر.
فيلم از اتحاديه كارگران هواداري مي‌كند و در عين‌حال منتقد كارگران مردي است كه حقوق زنان را ناديده مي‌گيرد. رامون با وجود همه مقاومتي كه دارد در انتها به نقش حياتي زنان براي اتحاد و پيروزي پي‌برده و پذيراي برابري براي همه است. اين پذيرش نه از روي خيرخواهي يا دلايل اخلاقي، بلكه در راستاي برآوردن منافع مشترك‌شان از جمله بهبود شرايط زندگي‌شان است.
براي مقايسه موضع آن زمان هاليوود نسبت به اتحاديه‌هاي كارگري نوآم چامسكي  مقايسه جالبي انجام داده است. او فيلم نمك زمين را با فيلم در بارانداز (۱۹۵۴) مقايسه مي‌كند كه در همان سال ساخته شده است. نكته جالب‌تر آنكه اليا كازان كارگردان از كساني بود كه عليه اعضاي ليست سياه هاليوود شهادت داد و كساني كه به نظرش نگاه غيرامريكايي داشتند را لو داد.
فيلم در بارانداز اتحاديه را همچون يك گروه مافيايي و جنايتكار نمايش داده است كه كارگران در دست آنها اسير شده‌‌اند و هر كس با اتحاديه مخالفت كند به مشكل خواهد خورد. قهرمان فيلم مارلون براندو با كمك كشيش در مقابل رييس اتحاديه مي‌ايستد و حق كارگران را مي‌گيرد تا بتوانند آزاد و بدون نياز به اتحاديه كار كنند. به گفته چامسكي اين موضع حزب جمهوري‌خواه امروز است يعني زنده باد نيروي كار اما بدون اتحاديه . 
فيلم در بارانداز به دليل بازي مارلون براندو و به‌ كارگيري سبك متد اكتينگ در تاريخ سينما ماندگار شده است ولي به گفته كن مارگوليزتا مدت‌ها تصويري كه اين فيلم از رييس اتحاديه به مردم داده بود در ذهن مردم باقي ماند . فيلم بسيار خوش‌ساخت است و مشكلات توليدي و نمايش نداشته است. در حالي كه فيلم نمك زمين جز چند اكران محدود تا سال‌ها بعد ديگر اكران نشد.
اما شايد همين مشكلات فني يا آزادي عمل نويسنده و كارگردان عامل قدرت فيلم نمك زمين باشند. فيلم از نظر ساختار فيلمنامه شبيه به فيلم‌هاي هاليوودي آن زمان نيست. خبري از گره‌افكني دم‌دستي فقط براي ارضاي حس گره‌گشايي نيست. خبري از مراحل سفر قهرمان از جمله نگهبان دروازه، مرشد نيست. فيلم با مبارزه‌ قهرمان فيلم، يعني كارگران جلو مي‌رود. شخصيت اصلي فيلم (كارگران و زنان) براي جلو رفتن در داستان نيازي به مرشد، همراه و راهنما خارج از خودش ندارد. نه خبري از كلانتر دلسوز است و نه دادستان عادل و دادگاه منصف. اين عناصر گره‌گشا و اميدبخش در سينماي هاليوود معمول است اما نه در اين فيلم. تمام گره‌هاي فيلم با چنگ و دندان به اراده اتحاد كارگران و زنان باز مي‌شود. 
كارگران، اقليت‌‌ها و زنان كه صداي‌شان در جامعه كمتر شنيده شده است و در معرض انواع تبعيض‌هاي مضاعف قرار داشته‌اند در مقام نگهبان عدالت هستند. در اين فيلم كارگران و زنان نمك جهان و نور عالم هستند. آنان برخلاف اكثريت جامعه سودمحوري كه در آن به سر مي‌بريم، خودمحور نبوده و به فكر همسايگان خود هستند نه به دلايل اخلاقي يا مذهبي و براي اجر و پاداش عظيم. براي آنها همين ديد گسترده و فهم و درك غير خود بهره‌مندي و بهره‌وري همگاني را مهيا مي‌كند. اين گروه‌ها به دليل تجربه زيسته‌شان از نابرابري و استثمار به اين آگاهي دست مي‌يابند كه متشكل شدن مي‌تواند حقوق اكثريتي را تامين كند. آنان خود مرشد و راهنماي خود و ديگران هستند. اين قدرت ائتلاف يافته آنان غيرقابل انكار بوده و در نهايت هويدا مي‌شود.


    نمک زمین (۱۹۵۴) اولین فیلم داستانی بلند آمریکایی است که «درباره‌ی کارگران، توسط کارگران و برای آنها ساخته شده است.» بسیاری از  بازیگران فیلم کارگران و معدنچیان بوده‌اند. موضوع فیلم مساله کارگران، اسپانیایی-آمریکایی‌ها و زنان است.  مساله‌ اقلیت‌ها به فیلم تحمیل نشده‌ است بلکه اقلیت‌ها به دلیل پتانسیل مبارزاتی که دارند مورد ستایش قرار می‌گیرندو نحوه‌ مواجه‌ فیلم با این موضوعات در تاریخ سینمای آمریکا تا آن زمان کم نظیر بوده است اما به دلیل مسائل سیاسی فیلم هیچ وقت اکران مناسبی نیافت و تا به امروز فیلمی کمتر شناخته شده است.
    پروسه‌ ساخت فیلم نیز دست کمی از داستان خود فیلم ندارد. در زمان فیلمبرداری به دلیل تبلیغات دوران مک کارتی  گروهی در محل فیلمبرداری با شلیک اسلحه و به پرواز درآوردن هواپیما‌های کوچک سعی داشتن روند فیلمبرداری را متوقف کنند. این مانع‌تراشی‌ها تا جایی پیش می‌رود که بازیگر نقش اول زن فیلم رزیتا رولتاس، در نقش اسپرانزا، از آمریکا دیپورت شده و کارگردان به اجبار بخشی از نما‌های او را در مکزیک فیلمبرداری و به آمریکا قاچاق می‌کند. اف‌بی‌آی نیز تلاش داشت نگاتیو فیلم را توقیف کند و تحقیقاتی در مورد سرمایه‌گذاری فیلم شروع کرده بود اما از آنجا که نگاتیو‌های فیلم مخفی شده بود کاری از پیش نبرد. با این حال هیچ لابراتواری فیلم را نپذیرفت و فیلم در یک گاراژ کوچک در لس‌آنجلس تدوین شد.
    برای مقایسه‌ موضع آن زمان هالیود نسبت به اتحادیه‌های کارگری نوآم چامسکی مقایسه‌ی جالبی انجام داده است. او فیلم نمک زمین را با فیلم در بارانداز(۱۹۵۴)مقایسه می‌کند که در همان سال ساخته شده است. نکته‌ جالب تر آن که الیا کازان کارگردان از کسانی بود که علیه اعضای لیست سیاه هالیوود شهادت داد و کسانی که به نظرش نگاه غیرآمریکایی داشتند را لو داد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون