«اعتماد» تفاوت سياستهاي اعلامي و اعمالي چین را بررسي ميكند
نسخه پکن برای نفوذ در خاورمیانه
گروه جهان
مدتي است كه آنچنان از نقش و نفوذ فزاينده چين در منطقه خاورميانه صحبت ميشود كه برخي كارشناسان حتي مدعي اين قضيه هستند كه در خلأ به وجود آمده، پكن در حال پر كردن جاي ايالاتمتحده امريكا در منطقه است. اين ايده زماني تقويت ميشود كه برخي مقامات و تحليلگران چيني نيز امروزه برخلاف گذشتهها نه تنها بر نقش ژئواكونوميك چين، بلكه بيشتر بر تاثير و نفوذ ژئوپليتيك اين كشور در خاورميانه متمركز شدهاند. در واقع تا قبل از سال 2019 شاهد بوديم كه مواضع اعلامي چينيها در قبال خاورميانه همچنان بر بحث عدم مداخله و همچنين عدم موضعگيري علني درخصوص تحولات و اتفاقات منطقه بود. اين موضوع درخصوص بحران سوريه، جنگ يمن، عراق يا حتي ارتباط اقتصادي و سياسي پكن با اسراييل به صورت احتياطآميز و بدون و سر و صداي خاصي صورت ميگرفت. اما حالا صداهاي كاملا متفاوتي از چينيها شنيده ميشود؛ بهطوريكه مركز مطالعاتي CICIR به صراحت اعلام ميكند كه پكن ارزشها و منافع مشتركي با جهان عرب داشته و براي رسيدن به عصر جديد روابط با اعراب تلاشهاي مضاعفي در دستور كار دارد. تمامي اين موارد درحالي رقم ميخورد كه چين از گذشته نيز برخلاف ژست معمول نقش فعالي در قبال تحولات بينالمللي ايفا كرده است. از حمايت از جنبشهاي آزاديبخش مانند الجزاير در سال 1955 گرفته تا حمايت از سازمان آزاديبخش فلسطين در دهه هشتاد ميلادي و حتي فروش سلاح به كشورهاي خاورميانه همگي ازجمله موضوعاتي است كه نشان ميدهد دولت چين تفاوتي آشكار در قبال سياستهاي اعلامي و اعمالي خود در عرصه بينالمللي داشته است. حتي امروز نيز شاهد هستيم كه چينيها پا را فراتر نهاده و در زمينه موشكهاي بالستيك، پهپاد و انرژي اتمي با عربستان سعودي وارد مراودات جدي شدهاند.
تلاش براي ايفاي نقش صلحساز
طبق گزارشي كه در اين خصوص نشريه ديپلمات منتشر كرده است، چينيها همزمان با اينكه سعي ميكنند اغلب مشكلات منطقه خاورميانه را مرتبط با سياستهاي اشتباه امريكا عنوان كنند، در عين حال خود به دنبال فرصتهايي هستند تا با حضور در حل و فصل مشكلات ريشهدار منطقه، براي خود جايگاهي متفاوتتر از غرب به عنوان يك شريك صلحساز ايفا كنند. به طور مثال ميانجيگري چين ميان ايران و عربستان كه به تنشزدايي 7 ساله ميان اين دو كشور ختم شد درحالي صورت گرفت كه تهران و رياض مدتها بود در عراق با يكديگر مذاكره ميكردند و هر دو نيز نسبت به ميانجيگري غربيها و به خصوص امريكاييها بنا به شرايط داخلي خود بدبيني مضاعفي داشتند. علاوه بر اين چينيها درحالي كه حاضر به محكوم كردن روسيه در جنگ اوكراين نشدهاند، همزمان پيشنهاد دوازده مادهاي صلح را مطرح كرده و از سوي ديگر به بزرگترين خريدار نفت روسيه تبديل شدهاند. پس از اين ماجرا بلافاصله فرستاده ويژه چين براي طرح صلح فلسطين و اسراييل نيز به سرزمينهاي اشغالي سفر كرده است؛ امري كه هر چند مانند طرحهاي قبلي چين درخصوص صلح، كلي بوده، اما به يك مانور ديپلماتيك براي حل و فصل بحرانهاي جهاني تبديل شده است.
اهرم قدرت اقتصادي
با اين حال ناظران معتقدند كه قدرت واقعي چين در جذابيت تجاري و فني اين كشور است؛ جايي كه ناديده گرفتنش براي بسياري از كشورها به خصوص كشورهاي در حال توسعه غيرممكن است. در اين ميان اما تمركز عمومي چين بر توسعه به عنوان كليد حل بحرانها با امكانات و كمكهايي كه اين كشور براي اين منظور اختصاص ميدهد نيز سازگاري ندارد. به عنوان مثال اكنون كمكهاي ايالاتمتحده به تشكيلات خودگردان فلسطين 500 برابر بيشتر از چين است. اما پكن نشان ميدهد كه يك بازيگر صلحساز بوده و سعي ميكند باتوجه به وابستگي خود به انرژي منطقه، كسري تجاري را به محركهاي صادراتي براي خود تبديل كند. براي نمونه چينيها در شرايطي از جذب سرمايهگذاري مستقيم اروپاييها بهرهمند ميشوند كه شركتهاي اين كشور از نرخ بهره پايين و بازار يورو به نفع خود استفاده ميكنند. عين همين قضيه درخصوص كشورهاي ثروتمند خاورميانه نيز صادق است؛ بهطوريكه چين بزرگترين خريدار نفت عربستان است، اما خريدهاي عظيم انرژي خود را در قالب سرمايهگذاريهاي بزرگ در زيرساختهاي مختلف اين كشور متعادل ميكند. به همين دليل هم هست كه شاهد هستيم در تحولات ژئوپليتيكي كنوني كشورهاي منطقه مانند تركيه كه عضو ناتو هستند براي عضويت در پيمان شانگهاي اشتياق زيادي از خود نشان ميدهند. يا اينكه امارات از ائتلاف دريايي با امريكا خارج شده و در شرايطي كه يك بندر نظامي دراختيار چين قرار داده، براي پيوستن به طرح امنيت دريايي ارايه شده ازسوي چين متمايل ميشود. در واقع چينيها از تمامي اهرمها براي افزايش وزن ديپلماتيك و ژئوپليتيك خود استفاده ميكنند. آنها به واسطه تحريمهاي روسيه تبديل به بزرگترين خريدار انرژي از اين كشور شده و در عين حال در پيوند با كشورهاي نفتي خاورميانه خطرات ناشي از اين ريسك اقتصادي را پوشش ميدهند. به همين دليل است كه برخي ناظران معتقدند برخلاف سياستهاي اعلامي چين كه نوعي قدرت گفتماني را ترويج ميكند، نفوذ عملي آنها در مناطق مختلف ازجمله خاورميانه يك واقعيت غير قابل كتمان است؛ هر چند كه برخي آنها را ناديده گرفته يا برخي ديگر نسبت به اين نفوذ اغراق كنند.