« اعتماد» آخرینآرایش طیفهای سیاسی را بررسی میکند
بازیگران پازل انتخابات ؟
نواصولگرايان و اعضاي جبهه پايداري مشاركت فعالي در ثبتنامها داشتهاند
مهدي بيك اوغلي
آرايش حزبي و گروهي در انتخابات مجلس دوازدهم چه شكل و شمايلي دارد و كدامين احزاب، جبههها، طيفها و جناحها تا به امروز در انتخابات اعلام حضور كرده و براي اين آوردگاه مهم برنامهريزي كردهاند؟ پس از رخدادهاي اعتراضي تابستان و پاييز 1401 و شكلگيري انتقادات و تجمعات فراوان، بسياري از تحليلگران و فعالان سياسي تصور ميكردند، اصلاحاتي در روند كلي تصميمسازيها و سياستگذاريها به نفع مطالبات مردم شكل بگيرد. اما هر اندازه كه بيشتر از حوادث اعتراضي سال 1401 فاصله گرفته شد، نه تنها گشايشي در روند كلي سياستگذاريها مشاهده نشد، بلكه تصويب قانون جديد انتخابات، افزايش فيلترينگ، قانون حجاب و عفاف، گسترش فقر و... نشان داد كه سيستم به جاي بسط رويكردهايش به قبض هرچه بيشتر فضاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي ميانديشد. در يك چنين فضايي اما بايد ديد كدامين طيفها، گروهها و جناحها فرصت حضور و اثرگذاري در انتخابات را خواهند داشت. بهطور كلي فضاي سياسي ايران هم مانند بسياري از كشورهاي ديگر، برآمده از حضور بازيگران اصلي و فرعي است. از سال 57 به بعد، جناح راست و جناح چپ بهطور سنتي شاكله اصلي انتخابات در ايران را شكل دادهاند. ضمن اينكه در برخي برههها، گروههاي ميانه در شمايل شاهين ترازو تلاش كردهاند، سهمي از قدرت را به دست آورند. اما يك چنين تركيب و آرايشي آيا در انتخابات 1402 هم شكل ميگيرد؟
1) جبهه پايداري؛ زماني براي انشقاق
تا اين لحظه، جناح راست ايران كه با عناويني چون محافظهكاران نيز از آنها ياد ميشود تداركات وسيعي براي انتخابات مجلس 1402 برنامهريزي كرده است. يكي از طيفهاي صاحب نفوذ در جناح راست ايران كه همزمان با دولت محمود احمدينژاد، فرصت عرض اندام در صحنه سياسي و نظامات قدرت را پيدا كردند، جبهه پايداري است. جبههاي كه برخي آن را راستترين جبهه ايراني قلمداد كرده و آن را در منتهياليه بخش يمين جبهه اصولگرايي مينشانند. بررسيهاي «اعتماد» حاكي از تدارك وسيع اين جبهه براي اثرگذاري در انتخابات مجلس دوازدهم است. در اين ميان تنش و تنازع قابلتوجهي ميان جبهه پايداري و نواصولگرايان شكل گرفته است. هر كدام از اين دو طيف، خود را زعيم اصولگرايان برشمرده و سكه اصولگرايي را به نام خود ضرب ميكنند. نشانههاي اين انشقاق در انتخابات دور ششم شوراي شهر تهران نمايان شد؛ زماني كه پايداريچيها سرمست از كسب برخي كانونهاي قدرت، ساز جدايي از ائتلاف فراگير را سر داده و نماز انتخابات را به صورت فُرادا اقامه كردند. حاصل اين استقلال اما براي جبهه پايداري، شكست تلخي بود كه تركشهاي آن هنوز بر پيكره اين طيف باقي مانده است. در شرايط فعلي مرتضي آقاتهراني در نقش رهبر معنوي و صادق محصولي در شمايل مدير اجرايي اين جبهه، برنامهريزيهاي انتخاباتي اين حزب را ساماندهي ميكند. افرادي چون علي خضريان، فاطمه آليا، نصرالله پژمانفر، ناصر سقايبيريا و قاسم روانبخش هم وظيفه هماهنگيهاي استاني را انجام ميدهند. مجيد متقيفر سخنگوي جبهه پايداري در پاسخ به پرسشي درخصوص برنامه اين جبهه براي انتخابات پيش رو گفت: «جبهه پايداري از مدتها پيش موضوع انتخابات را در دستور كار خود قرار داده و كميته انتخابات را فعال كرده است.» متقيفر ابراز اميدواري كرد كه در آينده با برگزاري همايشهاي استاني و سراسري در تبيين شاخصهاي انتخاب نامزد اصلح و انقلابي به منظور شكلگيري مجلس انقلابي تلاشهاي جبهه پايداري گسترش يابد.
2) نواصولگرايان؛ دو پادشاه
در يك اقليم نميگنجند
نام جبهه پايداري و نواصولگرايان طي دهه اخير همواره در كنار هم قرار داشته است. از زماني كه طيفهاي جوانتر جناح راست ايراني، تصور كردند دليل شكستهاي پيدرپي اصولگرايان در انتخابات به دليل استفاده از رويكردهاي سنتي در عرصه سياسي است و نسخه خروج چهرههاي سنتي را استارت زدند، دعواي نواصولگرايان و پايداريچيها بر سر ميراث اصولگرايي آغاز شد. هر كدام از اين طيفها هم خود را وارث بر حق جناح راست ميدانستند. نطفه نواصولگرايي اما از تلاشهاي مستمر قاليباف براي حضور در پاستور شكل گرفت؛ زماني كه قاليباف طي سالهاي 84، 92و 96 هر بار برنامهاش براي فتح پاستور را آغاز كرد و هر بار هم شكست خورد. قاليباف و طرفدارانش اما نه تنها خود را شكست خورده قلمداد نكردند، بلكه اين شكست را متوجه نگاه سنتي اصولگرايي دانستند! چارهاي جز اين هم نداشتند؛ قاليباف يا بايد خود از عرصه سياسي خارج ميشد و به كنج عزلت سياسي ميخزيد يا اينكه شكست خود را روي ديگر چهرههاي اصولگرا فرافكني ميكرد. قاليباف راه دوم را برگزيد، اين شد كه اصولگرايان تازه از راه رسيده، غزل خداحافظي را براي چهرههايي چون محمدرضا باهنر، احمد توكلي، سبحاني، اسداله بادامچيان و... سرودند و آغاز عصر تازه نو اصولگرايي را اعلام كردند. بلعيدن لقمه اصولگرايي براي اين طيف اما به راحتي امكانپذير نبود؛ قاليباف و يارانش هرگز تصور نميكردند در خلأ غيبت اصولگرايان سنتي، اين جبهه پايداري باشد كه قلمروهاي اصولگرايي را يكييكي فتح كند. طيفي كه نه خاستگاه طبقاتي داشت و نه گفتماني ايجاد كرده بود. اما خلأ برآمده از تنازع نواصولگرايي و اصولگرايان سنتي به نفع پايداريچيها تمام شد. قاليباف كه همچنان روياي فتح پاستور را در سر داشت، در سال 1401 توسط نزديكانش زمزمههايي را براي حضور در انتخابات رياستجمهوري 1404 مطرح كرد. اين بار رقيبي در برابر قاليباف نشسته بود كه هيچ رحم و شفقتي نداشت؛ انفجار موضوع «سيسموني گيت» چنان تكانهاي در جبهه نواصولگرايي ايجاد كرد كه برخي تحليلگران از پايان عمر سياسي قاليباف خبر دادند. قاليباف و نزديكانش اما آرامآرام به ترميم اين زخم پرداختند و روياروي رقيب قرار گرفتند. براساس اعلام توانگر از افراد نزديك به قاليباف نو اصولگرايان در قالب ائتلاف فراگير برنامههاي انتخاباتي خود را برنامهريزي كردند. توانگر در مصاحبه اخيرش طعنههايي هم به جبهه پايداري زده و آنها سوپرانقلابيهاي بيهويت و شكستخورده خطاب كرده است. توانگر به شكست اين طيف در انتخابات شوراي شهر تهران اشاره كرده و اعلام ميكند نواصولگرايان ديگر حاضر نخواهند بود زيادهخواهي اين طيف را پذيرا شوند. بايد ديد تنازع ميان نواصولگرايان و پايداريچيها نهايتا كدام يك از آنها را در جايگاه زعامت اصولگرايي مينشاند؟ هر دو طيف اصولگرا اما ميدانند كه دو پادشاه در يك اقليم نميگنجند. چهرههايي چون توانگر، رضاخواه، احمد حسين فلاحي و احسان اركاني ازجمله چهرههاي مهم جبهه نواصولگرايي براي شكل تهي به تركيب اصلي اين طيف در انتخابات است.
3) جبهه ميانه؛ زماني
براي بازگشت «عقلانيت» به سياست
در كنار طيفهاي سنتي، گروههاي ميانه هم همواره در عرصه سياسي كشور تلاش براي مشاركت در قدرت را در دستور كار داشتهاند. طيفهايي كه در برخي برههها در شمايل شاهين ترازو عمل كرده و در رقابت برابر دو طيف اصلي به هر طرف كه چرخيدهاند آن هم طيف پيروز انتخابات شده است. اين بار اما خبرهايي درخصوص جمع شدن گروههاي ميانه زير خيمهاي است كه علي لاريجاني قرار است آن را بر پا كند. علي لاريجاني با همراهي ياران نزديكش در حال سر و سامان دادن به جبههاي با عنوان جبهه «عقلانيت» است. پيگيريهاي «اعتماد» حاكي از آن است كه علي لاريجاني و نزديكانش شبكهاي را ساماندهي كردهاند و نمايندگان ادوار مجلس و چهرههاي سياسي همفكر در آن عضو شده و جلساتي را برپا ميكنند. انتخاباتي در بين اين گروه برگزار شده و افرادي به عنوان شوراي مركزي، هيات رييسه و... انتخاب شدهاند. در گامهاي نخست، بهروز نعمتي امور اصلي اين طيف را برنامهريزي ميكرد اما در ادامه منصور حقيقتپور و محبينيا (نماينده مياندوآب در مجلس دهم) وظيفه سازماندهي و عضوگيري جبهه عقلانيت را عهدهدار شدهاند. لاريجاني تلاش دامنهداري انجام داده تا ساير گروههاي ميانه و معتدل هم ذيل اين گروه در انتخابات مجلس حاضر شوند. برخي گمانهزنيها حاكي است كه حزب اعتدال و توسعه به ليدري حسن روحاني و همراهي نوبخت و محمود واعظي، قرار است با جبهه عقلانيت همراهي و مشاركت داشته باشند.
4) جبهه ايكس و هزاران ابهام
اين مدل تحليلي و اين پازل اما يك جاي خالي بزرگ دارد؛ دامنه وسيعي از فعالان سياسي در ايران حضور دارند كه طي دهههاي گذشته در قالب جناح چپ و جبهه اصلاحطلبي حضور داشتهاند، اما زمينهاي براي مشاركت آنها در بسياري از برهههاي انتخاباتي فراهم نبوده است. اين انسداد و محدودسازي به خصوص در انتخابات سالهاي 98 (مجلس يازدهم) و 1400 (رياستجمهوري سيزدهم) به منتهاي درجه رسيده است. بسياري از چهرههاي اين طيف سياسي با تيغه تيز استصواب فرصت حضور در انتخابات را پيدا نكردهاند. اين درحالي است كه فعالان اين طيف سياسي همواره از علاقه خود براي مشاركت در انتخابات و اثرگذاري در صحنه سياسي سخن گفتهاند. اما باتوجه به اينكه حضور اين طيف سياسي، اغلب با شكست طيفهاي تند و افراطي همراه است، تلاش دامنهداري صورت ميگيرد كه از يك طرف زمينه حضور اين طيف در انتخابات محدود شود و ازسوي ديگر زمينه مشاركت ايرانيان در انتخابات نزولي شود تا فرصت دراختيار طيفهاي راديكال راست براي پيروزي در انتخابات فراهم شود.
پايداريچيها ساز جدايي از ائتلاف فراگير را سر داده و نماز انتخابات را به صورت فُرادا اقامه كردند. حاصل اين استقلال اما براي جبهه پايداري، شكست تلخي بود
توانگر در مصاحبه اخيرش طعنههايي هم به جبهه پايداري زده و آنها سوپرانقلابيهاي بيهويت و شكستخورده خطاب كرده است
علي لاريجاني با همراهي ياران نزديكش در حال سر و سامان دادن به جبههاي با عنوان جبهه «عقلانيت» است