ادامه از صفحه اول
مسووليتهاي قضايي بر زمين مانده در ماجراي خلازير
آنطور كه دادستان تهران اعلام كرده براي ماجراي خلازير بازرس ويژهاي تعيين و پيگرد حقوقي آن آغاز شده است. اينكه اين پرونده نهايتا به كجا خواهد سيد و چقدر از عوامل اصلي ماجرا، فارغ از سطح و اهميت مسووليت آنها مورد پيگرد قرار خواهند گرفت، بحث مهمي است. اما بحث مهمتر اين است كه چرا تاكنون دستگاه قضايي به اين بحث ورود نكرده بوده؟ در اين ماجرا ما با دو موضوع مواجه هستيم؛ يكي تلفات بالاي عملياتهاي تخريب گذشته به گواه سخنان شهردار تهران و ديگري گستردگي ساخت و سازهاي غيرمجاز.
شهردار تهران در همان گزارشي كه به مصدوميت 60 نفر در 35 عمليات تخريب گذشته اشاره كرده، گفته كه «در مبارزه با ساختوسازهاي غيرقانوني سه ضلع فراجا، شهرداري و قوه قضاييه فعال هستند.» اين يعني نيروي انتظامي و دستگاه قضايي در جريان اين عملياتها بودهاند. وقتي در 35 عمليات تخريب، 60 نفر مجروج شدهاند يعني بهطور واضح و روشن كار عمليات تخريب دچار اشكال و اشتباه فني است. در دنياي امروز تخريب بلندترين برجها و مجتمعهاي مسكوني بدون اينكه خون از دماغ كسي بيايد، تبديل به يك امر عادي شده. آيا دستگاه قضايي نبايد به اين امر ورود ميكرد كه چطور در 35 عمليات تخريب، 60 نفر مجروح شدهاند؟ آيا اين تعداد مجروح نشانه عدم اجراي صحيح يك عمليات حساس و خطر جاني و مالي آن در آينده نبوده؟
مضافا اينكه در اين آمار شبهه جدي نسبت به صلاحيت فني مجموعههاي انجامدهنده اين تخريبها نيز وجود دارد كه در مواردي ميتواند عناوين مجرمانه هم داشته باشد. كما اينكه سازمان نظام مهندسي نيز يك روز بعد از حادثه خلازير تاييد كرد كه تخريب صورت گرفته غيراصولي انجام شده و مضافا اينكه در اين عمليات نماينده نظام مهندسي هم حاضر نبوده. بعيد است اين موضوع صرفا به همين مورد اخير مربوط باشد و ميشود حدس زد كه در ديگر عملياتهاي تخريب گذشته نيز روند كار چنين بوده. بنابراين بايد پرسيد چرا دستگاه قضايي اين موارد واضح خطرآفرين و مرگبار را پيگيري نكرده؟
نكته دوم جايي است كه شهردار تهران گفته در برخي عملياتها روزانه تا 170 واحد مسكوني غيرمجاز تخريب ميشدند. اين عدد معناي بسيار مهمي دارد خصوصا وقتي در نظر بگيريم كه آماده كردن اين ساختمانها تا مرحله ديوارچيني كه در تصاوير خلازير مشخص است، نياز به چندين هفته يا حتي چند ماه زمان دارد. يعني در يك مدت زمان طولاني، تعداد بسيار زيادي ساختمان غيرمجاز در حال بالا رفتن هستند و هيچ كسي نيست كه جلوي آنها را در مراحل ابتدايي بگيرد. اين اصلا مساله كوچكي نيست. هم بايد سوال شود دستگاه قضايي خود در اين مراحل كجا بوده و هم اينكه مهمتر از آن، چرا دستگاه قضايي در مقابل ترك فعل نهادهايي كه داراي مسووليت مستقيم در اين كار هستند، سكوت كرده؟
به همه اينها البته بايد مسووليت مستقيم شهرداري و ديگر نهاد مسوول در عمليات اخير تخريب در خلازير را نيز افزود. مخلص كلام اينكه اگر فرض بر اجراي قانون و انجام وظايف نهاد قضايي باشد، نبايد روز 17 مرداد شاهد حضور شهردار تهران در آن نشست ميبوديم و مهمتر اينكه بعد از آن توضيحات عجيب بايد پيگيري حقوقي و حتي قضايي بسيار جديتري را مشاهده ميكرديم.
ارغوان ميبيني...
محلي كه ميتوانست، قراري باشد براي علاقهمندان شعر و ادب و جذب جوانان و برنامهريزي براي بسياري از كارهاي فرهنگي! فقط شاهد حضور موردي برخي هنرمندان و دوستدارانش كه به شهر رشت سفر كرده بودند و يا ساكن اين شهر هستند، بود.
مراسم سالگرد ابتهاج نيز در سكوت خبري و بهنوعي بهصورت تقريبا خصوصي و با حضور خانواده، استاد شفيعي كدكني و علي دهباشي بر سر مزارش، در روز ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، برگزار شد و بزرگداشت شب سالگرد هم براي ۱۸ مرداد ماه، در خانه انديشمندان علوم انساني، در پايتخت، برنامهريزي شده است.
بيان اين مطالب صرفا به اين علت است كه فرصت كار فرهنگي را دريابيم. همين مناسبتها و همين رويدادها را بهانهاي براي آشنايي جوانان و نوجوان كشور با مشاهیر ادب فارسي قرار دهيم! انتظار ميرفت براي اولين سالگرد درگذشت مرحوم ابتهاج، برنامهريزي بهتري انجام شود و حداقل مراسمي در شهر رشت (زادگاه و آرامگاه سايه) برگزار شود كه فرصت از دست رفت!
در مراسم تدفين پيكر سايه، احمد جلالي، سفير سابق ايران در يونسكو گفته بود: «امشب شب تاسيان سايه است. امشب ميتوانيد اين شعر را بخوانيد.»
بهنظرم با اين حجم از بيتوجهي و بيمهري در يكسالي كه گذشت؛ اگر سايه زنده بود الان در حال خواندن «تاسيان» بود؛ من نميدانستم
معني هرگز را
تو چرا باز نگشتي ديگر؟
آهاي واژه شوم
خو نكردهست دلم با تو هنوز
من پس از اين همه سال
چشم دارم در راه
كه بيايند عزيزانم آه…