نگاهي به كتاب «دينِ حافظ»
محمد ميلاني
«به راستي كيست اين قلندر يك لا قباي كفرگو كه در تاريكترين ادوار سلطه رياكاران زهدفروش، در نهاربازار زاهدنمايان و در عصري كه حتي جلادان آدميخوار مغروري چون اميرمبارزالدين و پسرش شاه شجاع بنيان حكومت آنچناني خود را بر حد زدن و خم شكستن و نهي از منكر و غزوات مذهبي نهادهاند، يك تنه وعده رستاخيز را انكار ميكند، خدا را عاشق و شيطان را عقل ميخواند؟» اين جملات منسوب به احمد شاملو شاعر بزرگ عصر ماست. جملاتي كه در دهه چهل در قالب كتاب حافظ شيراز به چاپ رسيد. كتابي كه نسبتش با اين جملات عموم و خصوص من وجه بود. همين امر باعث شد كه منظر ديگري را مرحوم معلم شهيد استاد مرتضي مطهري برگزيند و البته با تاخت بر بيان شاملو آنچه مقدماتش منظر نظر ديگري را ميطلبد به تبيين و تحليل ساختار فكري اشعار حافظ اقدام كند. البته اين مورد به تنهايي ثبت نشد. اما يكي از مهمترين نزاعهاي فكري در باب مرام و مسلك حافظ يا همان دين حافظ در دهه 40 بود. در دهههاي بعد نيز حافظ و مرام و مسلكش باز مطمح نظر بسياري بود و حتي برخي آن را مساله ذهني خود كرده بودند. مناظره مرحوم دكتر وزينپور و مرحوم معظمهاقبال نيز يكي ديگر از خاستگاههاي نظري مرام و مسلك حافظ شد. اين موضوع كه چرا مرام و مسلك يا از اين پس واضحتر بگوييم دين حافظ تا به اين حد مورد نظر و مطمح توجه انديشمندان و متخصصان تاريخ ادبيات بوده و هست، بيشك مقولهاي است كه بايد در شخصيت جناب حافظ و غزلهايش جستوجو كرد. كتاب دين حافظ نوشته عظيم محمودآبادي برگرفته از چنين ذات دغدغهمند تاريخي است. گويي نويسنده نماينده نسلهاي گذشته و كساني است كه دغدغه دينورزي و دينداري مدرن را در سر دارند، يك پا در سنت دارد و از دور و با احتياط به سنت فكري و فلسفي غربي نظر دارد و اينبار برخلاف ايدهپردازي همنوعانش در تاريخ به دل مسالهاي مهم زده و ديدگاههاي فكري و كلامي- فلسفي حافظ را به چالش تحليلي كشيده است. هرچند نام اين كتاب «دين حافظ» است؛ اما منظور از واژه «دين» لزوماً آن آيين و مذهبي نيست كه حافظ رسما به پيروي از آن شناخته ميشده است؛ چراكه اساساً اين مساله پرسش جديدي نيست و از قرنها پيش تاكنون در اين مورد، نوشتهها و مقالات متعددي منتشر شده كه در فصل اول اين كتاب نيز به آن پرداخته شده است. مضاف برآنكه تو گويي نويسنده از حافظ طلب كرده كه به تعبير امروزيها بر روي صندلي داغ بنشيند و اينبار شفافتر از كليه آموزههاي رندانه قرون ششم و هفتم با مخاطب كتاب يك دل و يكرنگ سخن بگويد. كتاب از اين منظر هم كاري درخور تأمل است. به خصوص آنكه منابع استفاده شده براي نويسنده، منابعي بهطور كلي درجه يك محسوب ميشوند شايد از براي مفسران و شارحان مهم معاصر، منابع بسيار متقن يا داراي قطعيت در گزارههاي تاريخي نداشته باشند اما جرأت استفاده از آنها از سوي مولف اثر به نوبه خود ميتواند نشان از عدم ايستايي در پرداختن به مسائل مهم تاريخ ادبيات يا تاريخ كلامي ما داشته باشد، چراكه به هر حال تا گزارهاي علمي يا تاريخي صورتي از حيات و بيان حقيقت نيابد، نميتوان آن را ابطال كرد و به گزارهاي مناسبتر روي آورد. كتاب دين حافظ اگر تحقيق باشد يا تحقيقي كه به كتاب تبديل شده باشد به هر حال با نگاهي فلسفي به ديوان حافظ و البته تحليلي از اوضاع فرهنگي، رفتارشناسي اجتماعي و سياسي زمانه اين نادره روزگار را در خود داشته و لحاظ كرده است. نگاه مولف عمداً نگاهي عامگرايي اصولي يا همان پلورالستيك نگاه كردن به دايره درك معنايي غزليات حافظ است. به معنايي اينجاست كه قلندر يك لاقباي مرحوم شاملو معنا مييابد. نگاهي ژرف از سر اعتقاد راسخ به وحدانيت و ملاطفت حضرت پروردگار كه گويي شفيع همه و همراه همگان در روز محشر خواهد بود. حتي اگر رند داستان ما در شب قدر هم صبوحي كرده باشد و دستش اندر ساغر ساقي سيمين ساق باشد. دين حافظ از اين روي كاري بسيار ارزشمند است و شايد در يك معنا به راستي بتوان گفت كه فضاي آكادميك و دانشگاهي ما فقرهايي از اين دست بسيار دارد. به معنايي بسيار دقيقتر سني يا شیعه مذهب بودن جناب حافظ يا شعرايي در سطح ايشان نه تنها مشكل نيست كه به تبع آن مشكلي را نيز بنا نيست حل كند. اما توجه به دايره دينداري شاعر يا متفكر نگاه به منظومه اعتقادي و رفتارشناسي آنها دارد. شناخت ما از رفتار اجتماعي و فردي بزرگانمان اين روزها يكي از لازمترين و در عين حال وافي و نه كافيترين منابع موجود در اختيار ماست كه به واسطه فهم آن دامنه درك تاريخ ادبيات و تاريخ درك كلام ديني ما به نحوي گويا و لازم توسعه معنايي خواهد يافت. تلاش عظيم محمودآبادي نويسنده اين كتاب اگرچه بسيار ستودني است وليكن به نظر ميرسد هم به لحاظ كمي و هم كيفي كافي نيست. دامنه توجه به امهات فكري متفكران ما در سنت از چنان اهميت ويژهاي برخوردار است كه با تأليف يك كتاب آن هم در اين حجم و اندازه نه تنها بيانگر نياز بسيار ما به چنين تأليفها و تحقيقاتي است، بلكه دامنه شمول چنين تأليفها و تحقيقاتي كه بتوانند از منظرهايي ديگر يا با شاكلههاي اعتقادي متفاوت به درك متفاوتي از مرام و مسلك بزرگان ما برسند به شدت حس ميشوند. كتاب دين حافظ اگرچه سعي كرده تا جايگاهي مناسب شأن خود و جناب حافظ در جهان سنت ادبي ما داشته باشد؛ اما در عمل نيز نبايد فراموش كند سازمان و شاكله ادبيات ما به طرزي باورنكردني بسته به خلقيات مذهبي و گرايشهاي كلامي- ديني دارد. امري كه شايد تنها حافظ بتواند از آزمون آن رندانه و سرفراز بيرون بيايد.