هفتادمين سال كودتاي 28 مرداد و عوامل داخلي و خارجي
مهدي زارع
در هفتادمين سالروز كودتاي بيستوهشت مرداد 1332 هنوز بحث در مورد اين رخداد مهم تاريخ معاصر ما ادامه دارد. منتقدان سوال ميكنند كه آيا اساسا ملي كردن صنعت نفت لازم و مفيد بود؟ آيا ملي كردن صنعت نفت شروع غربستيزي در تاريخ معاصر ايران نيست؟ آيا امكان داشت دكتر مصدق با انگليس و امريكا بر سر ملي كردن نفت مصالحه كند؟ موضوعي كه انگليسيها آن را مصادره صنعت نفت ايجاد شده از سوي خود در ايران به نام شركت نفت انگليس و ايران ميدانستند.
در ارديبهشت 1330 دولت زندهياد دكتر محمد مصدق در ايران به قدرت رسيد و قانون ملي شدن صنعت نفت را اجرايي كرد. ملي شدن باعث ايجاد بحران بينالمللي از سوي دولت بريتانيا شد، چراكه انگليس به همراه شركتهاي بزرگ نفتي ايران را تحريم و عملا نفت ايران را از بازار جهاني نفت حذف كردند. ايالات متحده كه متقاعد شده بود فشار بر مصدق بيثباتي سياسي ايران را بدتر ميكند و كشور را به سمت كمونيسم سوق ميدهد، در ابتدا و در سال 1330 به ظاهر تلاش كرد تا نقش ميانجي را براي حل و فصل موضوع بازي كرده و در عين حال سلطه «انحصارطلبي نفتي» را حفظ كند. مذاكرات پي در پي در سالهاي 1951 و 1952/ 1330 و 1331 ش به نتيجهاي نرسيد.
در آرشيو «روابط خارجي ايالات متحده، در برآورد اطلاعات ملي، NIE–75/1، واشنگتن، 9 ژانويه 1953 [19 ديماه 1331ش] در مورد تحولات محتمل در ايران تا سال 1953» آمده است: «وضعيت ايران آنقدر عناصر بيثباتي دارد كه نميتوان با اطمينان بيش از چند ماه تخمين زد. با اين حال، بر اساس نشانههاي موجود، به نظر ميرسد كه دولت جبهه ملي تا سال 1953 بر سر قدرت باقي بماند، ...حتي در غياب درآمدهاي نفتي قابل توجه و كمكهاي اقتصادي خارجي، ايران احتمالا ميتواند تا سال 1953 به اندازه كافي صادرات داشته باشد تا هزينه واردات ضروري را بپردازد، مگر اينكه يك شكست جدي محصول يا بازار صادراتي نامطلوب به وجود بيايد... توسعه سرمايه محدود خواهد شد و استانداردهاي زندگي شهري سقوط خواهد كرد. اما ما معتقد نيستيم كه عوامل اقتصادي به خودي خود منجر به سرنگوني جبهه ملي در سال 1953 [1332- 1331ش] شود. در طول سال 1953، ايران تلاش خواهد كرد تا نفت را به خريداران ديگر، هم در بلوك شوروي و هم در غرب بفروشد... دولت امريكا و احتمالا انگليسيها هرگونه توافق بين شركتهاي نفتي امريكا و ايران را، در غياب موافقت بريتانيا، نقض جدي همبستگي بريتانيا و امريكا ميدانند... مذاكرات در مورد آينده امتياز شيلات درياي كاسپين اتحاد جماهير شوروي كه در 31 ژانويه 1953 منقضي ميشود، ممكن است نشانهاي از تغيير در روابط ايران و شوروي باشد، اگرچه هم ايران و هم اتحاد جماهير شوروي احتمالا حداكثر خود را به چانهزني سخت محدود خواهند كرد.»
لازم به يادآوري است كه با تلاشهاي مرحوم مورخالدوله سپهر _ رييس هياتمديره وقت شركت شيلات ايران و شوروي _ و اصرار نخستوزير شادروان دكتر محمد مصدق، در دوازدهم بهمن ۱۳۳۱ صنعت ماهي و شيلات ايران ملي اعلام شد .
ولي نقش عوامل داخلي در شكست دولت دكتر مصدق در همكاري با عوامل خارجي نيز مهم است . در آرشيو روزنامه نيويوركتايمز نيز در مورد «تاريخچه سيا در ايران» آمده است: «در مارس 1953، يك تحول غيرمنتظره طرح را به جلو برد: ايستگاه سيا در تهران گزارش داد كه يك ژنرال ايراني به سفارت امريكا براي حمايت از كودتاي تحت رهبري ارتش مراجعه كرده است. ...دولت تازه افتتاح شده آيزنهاور كنجكاو شده بود. ائتلافي كه دكتر مصدق را انتخاب كرد در حال انشعاب بود و حزب كمونيست ايران، حزب توده، فعال شده بود. آلن دالس، مدير سازمان سيا، در 4 آوريل 1953 {15 فروردين 1331 } تصويب كرد كه يك ميليون دلار «به هر نحوي كه باعث سقوط مصدق شود» استفاده شود. هدف به قدرت رساندن دولتي بود كه به يك «توافق نفتي عادلانه» دست يابد، ايران را قادر سازد از نظر اقتصادي سالم و توان مالي داشته باشد و حزب كمونيست به شدت قوي را به شدت تحت پيگرد قانوني قرار دهد... طي چند روز مقامات آژانس يك افسر عاليرتبه به نام ژنرال فضلالله زاهدي را به عنوان فردي كه رهبري كودتا را بر عهده خواهد داشت، شناسايي كردند. در طرح آنها از شاه خواسته شده بود كه نقش رهبري را ايفا كند... تركيب شاه و ژنرال زاهدي، با حمايت داراييهاي محلي سيا و حمايت مالي، شانس خوبي براي سرنگوني مصدق خواهد داشت، به ويژه اگر اين تركيب بتواند بزرگترين اوباش را در خيابانها به راه بيندازد و اگر مقدار قابل توجهي باشد. بخشي از ارتش در تهران از اجراي دستورات مصدق خودداري كردند.»
خانواده شاه تنها 32 سال قبل از آن [از سال 1300ش]، زماني كه پدر قدرتمندش كودتاي خود را رهبري كرد، تاج و تخت ايران را به دست گرفتند. اما مقامات آژانس نوشتند كه شاه جوان «ذاتا موجودي بلاتكليف بود كه درگير ترديدها و ترسهاي بيشكل بود» و اغلب با خانوادهاش، از جمله شاهزاده اشرف، «خواهر دوقلوي زورگو و مكر او» در تضاد بود. همچنين، شاه در ابتدا آنچه سيا «ترس بيمارگونه» از دسيسههاي بريتانيا ميناميد، داشت كه يك مانع بالقوه براي عمليات مشترك بود.
در ماه مه 1953 آژانس دكتر ويلبر را به قبرس فرستاد تا با نورمن داربيشاير، رييس شعبه ايران اطلاعات بريتانيا ملاقات كند تا نقشههاي اوليه كودتا را انجام دهند. رفع ترس از شاه در دستور كار آنها قرار داشت. در سندي از اين نشست آمده است كه او بايد متقاعد شود كه ايالات متحده و بريتانيا «مساله نفت را فرعي ميدانند». ايستگاه تهران سازمان سيا نيز شروع به انتشار «تبليغات خاكستري»، پخش كاريكاتورهاي ضد مصدق در خيابانها و انتشار نامطلوب در مطبوعات محلي كرد.