سيمين سليماني
يگويند صحبت كردن درباره محمد اسماعيلي آسان نيست؛ شاگردان و همكارانش ميگويند. آنها او را استادي توصيف ميكنند كه تنها استاد نبود و همزمان پدري دلسوز بود و دوستي كه خاطر ياران و معاشرانش را ميخواست. حرف زدن از محمد اسماعيلي، اين نوازنده بيبديل تنبك را، آنهم تنها چند روز پس از آنكه از دنيا رفت، سهل و ممتنع ميدانند و اين، آن تعبير معروف را به يادمان ميآورد كه گفتن از بعضيها «گفتن از هر كسي نيست». از نابختياريهاي ماست كه در زمان حيات زندهنام محمد اسماعيلي تا مرز گفتوگو با اين هنرمند برجسته رفتيم اما بيماري همسر ايشان -كه البته دليل موجهي بود و اوقات استاد را به قاعده مصروف خود كرده بود- گفتوگو را به تعويق انداخت؛ محمد اسماعيلي با همان مهرباني كه از نزديكانش شنيده بودم، خواست گفتوگو را به زماني موكول كنيم كه همسرش سلامتي خود را به دست آورد كه نياورد و چند ماه بعد داغدارش كرد. بنا داشتيم كه 4 شهريور به مناسبت 89سالگياش سراغ او برويم كه دريغا، درگذشت او بهانه تهيه گزارش ما شد.
محمد اسماعيلي با نام اصلي «محمدعلي اسماعيلي متين» سال ۱۳۱۳ در تهران زاده شد، داييهايش مرتضي و مصطفي گرگينزاده او را به «حسين تهراني» معرفي كردند. سال ۱۳۳۷ بود كه در گروههاي موسيقي وزارت فرهنگ و هنر مشغول به كار شد و در اركسترهاي موسيقي ملي و گروه تمبكنوازي شروع به همكاري كرد. او همچنين براي اجراي برنامههاي موسيقي ملي به كشورهاي آفريقايي، آسيايي، اروپايي و امريكايي سفر كرد. او علاوه بر انتشار آثار مختلف، در تربيت شاگردان بسيار كوشيد و به گسترش اين هنر به گواه بزرگان موسيقي تلاش بيوقفهاي داشت و تا پايان عمر در اين عرصه از پاي ننشست. شيوه نوازندگي محمد اسماعيلي شيوه حسين تهراني است؛ او همچنين در تكنوازي و همراهي با اركستر سابقه طولاني دارد. دهه 60 بود كه او با همراهي اساتيدي همچون جليل شهناز، علياصغر بهاري و محمد موسوي و به سرپرستي فرامرز پايور با عنوان گروه اساتيد موسيقي ايران، مسافرتهاي متعددي به كشورهاي اروپايي، آسيايي و امريكايي رفتند و اجراي برنامه داشتند. محمد اسماعيلي روز يكشنبه ۲۲ مردادماه ۱۴۰۲ درگذشت. كسي كه تو گويي با تمبك پرواز ميكرد و مخاطبش را نيز با خود بر فراز آسمانِ هنرش به پرواز درميآورد. پروازي كه با رخت بر بستنش از دنيا به پايان نميرسد و به اعتبار آثار بر جاي مانده از او تا هميشه ادامه دارد.
متاسفانه هنر و از آن جمله موسيقي ايران در هفتههاي گذشته، پيدرپي داغدار بزرگان خود بوده. درگذشتهاي نابهنگام، بخشي از صفحات سرويس هنر و ادبيات و از آن صفحه موسيقي را به ناگزير، سوگنامه كرده است. در فاصله بسيار كوتاهي از درگذشت پروين نوريوند، محمد اسماعيلي از دنيا رفت و هفته به آخر نرسيده، خبر درگذشت منوچهر اسلامي منتشر شد كه در صفحه بعد موسيقي روزنامه به آن خواهيم پرداخت. آنچه ميخوانيد گزارشي است كه در آن، هنرمندان، همكاران و شاگردان محمد اسماعيلي از هنر و خصايل او گفتهاند.
تا آخرين لحظه پا پس نكشيد
سعيد ثابت نوازنده سنتور از خدماتي كه محمد اسماعيلي به موسيقي داشته و دغدغههاي هنري او ميگويد: «تا قبل از استاد تهراني خيليها ابا داشتند كه بگويند ما تمبك مينوازيم. استاد تهراني اين باور غلط را تغيير دادند و به اين ساز چنان شخصيتي دادند كه ديگر نوازندگي آن ننگ نبود، نوازندگان توانستند با اين ساز تكنوازي كنند و حتي برايش گروه نوازي بنويسند. حالا وقتي چنين شخصيتي به آن ساز داده شد، دغدغه اساتيد بعدي همين است كه ما ديگر نبايد با ناآگاهيها و نابخرديها خودمان را به عقب بكشانيم و وظيفه خود ميدانستند تا جايي كه ميتوانند با تمام ناملايمات كارشان را پيش ببرند. استاد اسماعيلي نيز چنين بودند و در اين زمينه بسيار كوشيدند، چه در اجرا، چه در آثار نوشتاري و چه در تربيت هنرجو زحمتشان را تا آخر عمر كشيدند.»
او همچنين درباره آثار و تاليفات اين هنرمند عنوان ميكند: «تا جايي كه من به خاطر دارم ايشان مطلب نانوشته نداشتند اما قرار بود كاري باهم انجام بدهيم فرمودند كه روي يكي از گروهنوازيهاي ايشان موسيقي بسازم كه كار مقداري پيش رفت ولي به خاطر مشكلات من به تعويق افتاد و موفق به اتمام آن نشدم و بابت آن متاسفم. البته شايد در آينده به خاطر قولي كه به ايشان داده بودم اين كار را انجام بدهم ولي خوشبختانه خودشان هر كاري كه ميبايست انجام دهند، انجام دادند و اين اواخر اثر «حاصل عمر» هم منتشر شد. ايشان خوشبختانه از اين بابت احساس بدهكاري به درونشان نداشتند و هرآنچه كه دلشان ميخواست انجام دهند، انجام داده بودند.»
ثابت خاطراتي را كه با محمد اسماعيلي دارد، مرور ميكند: «يادم هست در آخرين كار آموزشي كه باهم انجام داديم كه ضبط رديفهاي دوره عالي استاد پايور بود، ايشان با وجود سن بالايشان كه البته دلشان جوان بود و به خاطر هدفي كه داشتند، با وجود عملي كه روي پايشان انجام شده بود در استوديويي كه طبقه چهارم بود، خندان ميآمدند، كار را انجام ميدادند و ميرفتند. ببينيد، اين بيانگر اين است كه ايشان استوار بر باورهايشان پايبند بودند و تا آخرين لحظه هم برايش كوشش كردند و با تمام ناملايماتي كه وجود دارد پا پس نكشيدند. تا آخرين لحظاتي كه ميتوانستند و درون و بيرونشان ياريشان كرد، پا پس نكشيدند و كار خود را انجام دادند. متاسفانه پس از فوت همسرشان درهم شكستند؛ بعد هم كه بيماري گريبانگيرشان شد.
تا همين اواخر وقتي به ايشان سر ميزدم، ميديدم كه با تمام اين مشكلات هنوز تمبكشان كنار دستشان بود و وقتي كه خيلي ناراحت ميشدند پناه ميبردند به تمبك و هر گفتوگويي داشتند با همان چوب و پوست آن تمبك بود. اين خيلي اهميت دارد كه وقتي ناملايمات پيش ميآيد يك گوشه ننشينيد و ايشان هم واقعا چنين كاري نكردند. در آن شرايط قواي جسماني اين را نداشتند كه بروند به شاگردانشان بپردازند يا كار اجرايي كنند اما باز با سازشان قهر نبودند، ساز كنارشان بود و تمبك ميزدند و اين نشاندهنده اين است كه واقعا بر باورشان ايستادگي كردند.»
جامعه هنري بايد متاسف باشد
با مليحه سعيدي نوازنده قانون كه صحبت ميكنم به زحمت پاسخ ميدهد و همچنان تحتتاثير از دست دادن اين استاد موسيقي با بغض پاسخ ميدهد: «من از زماني كه به هنرستان ميرفتم، استاد تنبك من ايشان بودند البته قبل از آن هم تنبك كار كرده بودم. به كلاسهاي ايشان ميرفتم و كارم هم خوب بود، حتي در جشن هنر شيراز به همراه ايشان و گروه برنامه اجرا كرديم و در سالهاي ۶۰ در گروه تمبك كه توسط ايشان پايهگذاري شده بود، من هم بودم. ايشان از لحاظ اخلاقي انسان والايي بودند و جامعه هنري بايد متاسف باشد از اينكه ايشان را از دست داد، با اين وجود مرگ حق است و هيچ كاري هم نميتوان كرد. ايشان با شاگردانشان همچون فرزند برخورد ميكردند و بسيار احترام ميگذاشتند. در نهايت هم با هم همكاريهايي داشتيم و من در اين سالها چيزي جز محبت و انسانيت از ايشان نديدم.»
ابتدا اخلاق و سپس هنر برايشان اهميت داشت
مسيح تحويلداري، مدرس و عضو شوراي فني هنرستان موسيقي پسران هم اينطور از محمد اسماعيلي ياد ميكند: «اول از همه ايشان عاشق كارشان بودند و من از ابتدا تا آخرين باري كه ايشان را در هنرستان ميديدم، هميشه ميتوانستم عشق به اين كار را در صحبتها و عملكرد ايشان ببينم و بشنوم. ايشان با خوشرويي با شاگردان خود برخورد ميكردند و اگر به دوستانشان توجه كنيد، ميبينيد كه خيليها از شاگردان ايشان بودند. در كلاسهايي كه ايشان استاد بودند، فقط بحث درس موسيقي نبود، چيزهاي بسياري بود كه ميشد از ايشان ياد گرفت و در واقع ايشان از معدود كساني بودند كه چهرهاي كه از خود نشان ميدادند، نقش نبود بلكه واقعا صداقت، متانت و دلسوزي داشتند. نكته جالبي كه در مراسم ختم ايشان ديدم اين بود كه شاگردان كمسن اين استاد در مراسم حاضر شده بودند و بسيار متاثر بودند و اين به حسن سلوك استاد با هنرجويانشان برميگردد. ايشان هيچگاه توجه نميكرد كه هنرجو يا مخاطب او چند سال دارد. با چنان دلسوزي و محبتي با آنها برخورد ميكرد كه مهر استاد، بر دل همه آنها جاري است.»
تحويلداري در ادامه ميگويد: «ايشان تا جايي كه توان داشتند در امر آموزش تلاش كردند. نكتهاي كه بايد اينجا بگويم اين است كه در حال حاضر ما در نسل جوان افراد بسياري را داريم كه به آنها پيشنهاد ميكنيم به هنرستان بيايند، كمك كنند، ولي آنها ميگويند كه دستمزد هنرستان خيلي كم است اما استاد اسماعيلي هيچوقت براي پول كار نكردند. در مصاحبه استاد هم ميشنيدم كه ايشان خودشان هم به اين نكته اذعان داشتند كه هيچگاه براي پول كار نكردند. همانطور كه ميدانيد، ساز تمبك، ساز ملوديكي نيست و فقط ريتم ميزند؛ به ياد دارم كه استاد هميشه به ما ميگفتند: شما كه ساز ملوديك ميزنيد، نوازندگي ساز شما مثل اين است كه دريايي داريد و از آن استفاده ميكنيد ولي موقعي كه ساز كوبهاي ميزنيد يك كاسه آب بيشتر نداريد و با همين يك كاسه آب است كه بايد مخاطبتان را نگه داريد و با همين يك كاسه آب بايد هنرتان را عرضه كنيد. واقعا هم اين جمله درستي بود كه ميگفتند و ايشان توانستند به مدت چند دهه بر فراز تمبكنوازي اين مملكت باشند و نسلهاي زيادي را تربيت كنند و تا روز آخر همان قدر عشق را در ايشان ميديديد. چيزي كه در رابطه با ايشان، دوست دارم تاكيد شود اين است كه ايشان هميشه اخلاق را از كار هنري بالاتر و مهمتر ميدانستند. خودشان هم مصداق گفته خودشان بودند كه اخلاق براي يك هنرمند از همهچيز واجبتر است.»
استاد بلامنازع تمبك بودند
هادي آرزم، آهنگساز و نوازنده ويولن ميگويد: «جناب استاد اسماعيلي، استاد بلامنازع در ريتم و به خصوص تمبك بودند و شاگردان بسيار خوبي را هم در اين زمينه تربيت كردند. من سالهاي سال در اركستر اساتيد با استاد پايور همكاري داشتم. ابتداي آشنايي ما در سال ۵۳، ۵۴ بود كه خدمت ايشان افتخار آشنايي داشتم. در رشته ريتم و تمبك تاليفات و كتابهايي داشتند كه هنوز هم هنرجويان از كتابهاي ايشان، بهره ميبرند ولي به جز اينها و ارادتي كه خدمت ايشان داشتيم و مدتي هم كه در اركستر استاد پايور اين افتخار را داشتيم كه در خدمت اساتيد باشيم، از ايشان در مسائل اخلاقي و اعتقادي بسيار آموختم. زماني كه در سال ۸۱ مدير هنرستان موسيقي صدا و سيما بودم، تقاضا كردم كه به آنجا تشريف بياورند و تدريس كنند، ايشان قبل از تدريس دفترچهاي داشتند كه آن را باز ميكردند، چند آيه قرآن براي بچهها ميخواندند و صحبت ميكردند و بعد به آنها ساز ياد ميدادند. ايشان به معناي واقعي معلم اخلاق و اعتقاد بودند و براي من هميشه محترم بودند نه براي بنده بلكه براي جامعه موسيقي مملكت ما».
اول پاكي و سلامت، بعد هنر
هومن اتابكي نوازنده ويولن هم درباره اهميت محمد اسماعيلي اينطور روايت ميكند: «استاد اسماعيلي يكي از اركان مهم اركستر موسيقي آقاي فرامرز پايور محسوب ميشدند. استاد جليل شهناز، علياصغر بهاري و همچنين محمد موسوي از جمله اعضاي گروه پايور بودند و كنسرتهاي متعددي در سراسر جهان برگزار ميكردند. استاد محمد اسماعيلي را ميتوان از آخرين بازماندگان نسل طلايي اساتيدِ موسيقي سنتي ايران هم برشماريم. جناب اسماعيلي در دوراني كه خدمت استاد حسين تهراني بودند، به عنوان فرزندي وفادار و عاشق، هميشه در كنارشان بودند و جناب حسين تهراني فرموده بودند كه من به اسماعيلي بسيار اميد دارم و اميدوارم كه خودش را حفظ كند و تمام زمانش را صرف چوب و پوست اين ساز قرار دهد و پس از فوت آقاي تهراني، ايشان به تدريس در هنرستانهاي موسيقي مشغول شدند و در آن دوران هم در حال نوشتن كتابي براي آموزش ساز تنبك بودند كه هنوز هم در نوع خود، بيرقيب است. به نظر من چيزي كه باعث تمايز زياد آقاي اسماعيلي هست، نگاه ايشان بود كه ميگفتند: «اول بايد پاك و سالم باشي، بعد هنرمند؛ كسي كه در اثر آلودگيهاي محيط نيازمند شد و هنرش را به پستي كشانيد ديگر هنرمند نيست، زيرا ناگزير هست نزد هركسي دست دراز كند و به حيثيت هنري خود، لطمه بزند. كسي كه هنرش را بفروشد شايستگي عنوان هنرمند بودن را ندارد.» من فوت ايشان را به جامعه هنري ايران و خانواده محترمشان تسليت ميگويم و اميدوارم راهشان پر رهرو باشد.»
شأنيت بخشيدن به ساز تمبك
محمد ميرزاخاني از شاگردان نزديك محمد اسماعيلي است، او ميگويد: از دغدغههايي كه استاد داشت، شأنيت ساز تنبك بود. بسيار دوست داشت كه ثابت كند اين ساز مطربي و سبُكي نيست. نظري كه قديم به آن داشتند و سطحي كه استاد كار ميكرد راحت و آسان نبود و اين مساله را هميشه مثال ميزد و ميگفت: اگر ميخواهيد به سختي ساز تمبك پي ببريد، اين را بدانيد كه شما بايد براي مدتي با يك پوست مخاطب را سرگرم كنيد كه اين بسيار سخت است و در مقابل سازهايي مثل پيانو كه هفتاد و دو سيم و هفت دستگاه موسيقي دارد كه بخواهيد با آن عرض اندام كنيد بسيار سخت است. دغدغه و اولويت اول استاد اين بود و اين چيزي است كه آقاي تهراني ميگفت: درجه اين ساز پشت صفر بود، ما آن را جلوي صفر برديم و به آن ارزش داديم و هميشه و تا پايان عمر، استاد اسماعيلي نيز سعي كرد كه اين برنامه را ادامه دهد و به اين ساز شأنيت دهد و اين مساله برايش بسيار مهم بود.
او همچنين به ذكر خاطرهاي از استاد ميپردازد: «براي مراسم رونمايي كتاب حاصل عمر، من دونوازي با سنتور داشتم كه وقتي آمدم از استاد براي اجرا اجازه بگيرم، من را در آغوش گرفتند و در گوشم گفتند كه حتما اول اجرا را با تكنوازي تمبك شروع كن تا اين ساز استقلال و توانايي خودش را قبل از اجرا نشان بدهد.»
سونوريته شاخص، زيباييشناسي شخصي
پوريا شيوافرد نوازنده ني و از شاگردان محمد اسماعيلي هم اينطور از استاد ياد ميكند: «من هنرآموخته هنرستان موسيقي پسران هستم؛ در هنرستان، هنرآموزان از سال دوم مشغول آموختن ساز دوم ميشوند و بهطور معمول نوازندگان ساز ايراني ساز دومشان تمبك و نوازندگان ساز جهاني پيانو است. من اين افتخار را داشتم كه آموزش تمبك را با استاد اسماعيلي شروع كنم. شايد در اولين كلام بتوان گفت كه جناب اسماعيلي آخرين بازمانده از يكي از تاثيرگذارترين نسلهاي موسيقي ما بودند، نسلي كه در آن استاد پايور، استاد شهناز، استاد كسايي و اساتيد ديگري بودند كه خوشبختانه آثار صوتي زيادي از اين نسل به جاي مانده است. از مشخصات بارز هنري و ساز استاد اسماعيلي ميشود به سونوريته شاخص، زيباييشناسي شخصي ايشان، وفاداري به سبك تمبكنوازي اساتيد و نسل پيش از خودشان اشاره كرد و صد البته مهمترين شاخصه استاد حسن اخلاق، بزرگمنشي، وجدان كاري در آموزش بود. از صميم قلب فقدان اين استاد بزرگوار را به تمام هنردوستان و هنرمندان تسليت عرض ميكنم. روح استاد شاد و يادشان هميشه زنده است.»
بيش از يك هنرمند بودند
مژگان محمدحسيني نوازنده قانون و از شاگردان محمد اسماعيلي ميگويد: «استاد اسماعيلي بيش از يك هنرمند بودند، يك انسان تمامعيار كه لحظه لحظه خود را با عشق سپري كرد. نگاه نافذ و گيراي ايشان در عين مهرباني هميشه در ذهنم هست. درويشمسلك بودن به ايشان اين اجازه را داده بود كه همهچيز را ببيند در عين اينكه هيچچيز ناراحتكنندهاي را به روي خودشان نميآوردند. مردي خوشرو، منظم، دقيق و بزرگوار البته شايد اين صفات براي هر هنرمند بزرگي بديهي به نظر آيد اما ساليان سال بر اين رويه ماندن، كار هر كسي نيست. ايشان به جامعه موسيقي و تمبكنوازي ايران خدمتهاي بيشماري كردند؛ از پرورش نسلهاي متعدد از هنرجويان هنرستان موسيقي و انتشار كتابهاي آموزشي گرفته تا كنسرتهاي بيشمار ايشان با هنرمندان بزرگ يا گروهنوازيهاي تمبك به سرپرستي ايشان چه دوراني كه هيچكداممان فراموش نخواهيم كرد. بسيار از ايشان آموختم، تلاش كردن براي رسيدن به هر آن چيز ناممكن، خالصانه كار كردن و عاشقانه زندگي كردن را؛ تا ابد از صميم قلب دوستشان دارم.»
سعيد ثابت:
تا همين اواخر وقتي به ايشان سر ميزدم ميديدم كه با وجود تمام مشكلات، هنوز تمبك كنار دستشان بود و وقتي كه خيلي ناراحت ميشدند پناه ميبردند به تمبك و هر گفتوگويي داشتند با همان چوب و پوست آن تمبك بود. در بدترين شرايط هم با سازشان قهر نبودند.
مليحه سعيدي:
در هنرستان، استاد تنبك من ايشان بودند... در جشن هنر شيراز هم همراه ايشان و گروه، برنامه اجرا كرديم و در سالهاي ۶۰ در گروه تمبك كه توسط ايشان پايهگذاري شده بود، من هم بودم. به لحاظ اخلاقي انسان والايي بودند و جامعه هنري بايد متاسف باشد از اينكه ايشان را از دست داد.
مسيح تحويلداري:
ساز تمبك ساز ملوديكي نيست و فقط ريتم ميزند؛ استاد هميشه به ما ميگفتند: شما كه ساز ملوديك ميزنيد، دريايي داريد و از آن استفاده ميكنيد؛ ولي موقعي كه ساز كوبهاي ميزنيد يك كاسه آب بيشتر نداريد و با همين يك كاسه آب است كه بايد مخاطبتان را نگه داريد و هنرتان را عرضه كنيد.
هادي آرزم:
استاد بلامنازع در ريتم و به خصوص تمبك بودند و شاگردان بسيار خوبي را هم در اين زمينه تربيت كردند. در رشته ريتم و تمبك تاليفات و كتابهايي دارند كه هنرجويان هنوز از آنها بهره ميبرند... به جز اينها و ارادتي كه خدمت ايشان داشتيم، از ايشان در مسائل اخلاقي و اعتقادي بسيار آموختم.
هومن اتابكي:
استاد محمد اسماعيلي را ميتوان از آخرين بازماندگان نسل طلايي اساتيدِ موسيقي سنتي ايران به شمار آورد. پس از فوت استادشان آقاي حسين تهراني، ايشان به تدريس در هنرستانهاي موسيقي مشغول شدند و در آن دوران هم در حال نوشتن كتابي براي آموزش ساز تنبك بودند كه هنوز هم در نوع خود، بيرقيب است
محمد ميرزاخاني:
از دغدغههايي كه استاد داشت، شأنيت ساز تنبك بود. دوست داشت ثابت كند اين ساز، مطربي و سبُك نيست. هميشه ميگفت اگر ميخواهيد به سختي ساز تمبك پي ببريد، اين را بدانيد كه بايد براي مدتي با يك پوست مخاطب را سرگرم كنيد كه اين در مقايسه با سازهاي ديگر، كار بسيار سختي است.
پوريا شيوافرد:
استاد اسماعيلي آخرين بازمانده از يكي از تاثيرگذارترين نسلهاي موسيقي ما بودند؛ نسلي كه در آن اساتيدي چون پايور، شهناز، كسايي و ديگران بودند... از مشخصات بارز هنري و ساز استاد اسماعيلي ميشود به سونوريته شاخص، زيباييشناسي شخصي ايشان، وفاداري به سبك تمبك نوازي اساتيد و نسل پيش از خودشان اشاره كرد.
مژگان محمدحسيني:
استاد اسماعيلي به جامعه موسيقي و تمبك نوازي ايران خدمتهاي بيشماري كردند؛ از پرورش نسلهاي متعدد از هنرجويان هنرستان موسيقي و انتشار كتابهاي آموزشي گرفته تا كنسرتهاي بيشمار با هنرمندان بزرگ يا گروهنوازيهاي تمبك به سرپرستي ايشان. از ايشان تلاش براي رسيدن به چيزهاي ظاهرا ناممكن، خالصانه كار كردن و عاشقانه زندگي كردن را آموختم.