ترجمه فارسي دو اثر ديگر از ويتگنشتاين
لودويگ يوزف يوهان ويتگنشتاين (Ludwig Josef Johann Wittgenstein) (زاده ۲۶ آوريل ۱۸۸۹ در وين، اتريش - درگذشته ۲۹ آوريل ۱۹۵۱ در كمبريج، انگلستان) فيلسوف نامدار اتريشي قرن بيستم بود كه بابهاي زيادي را در فلسفه رياضي، فلسفه زبان و فلسفه ذهن گشود. از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۷، ويتگنشتاين در دانشگاه كمبريج تدريس كرد.فلسفه ويتگنشتاين، پژواكي از تحولات زباني است كه از اواخر سده نوزدهم پديدار گشت.
فلسفه ويتگنشتاين را به 2دوره متمايز تقسيم ميكنند. تفكر متقدم ويتگنشتاين در رساله منطقي فلسفي تراكتاتوس (Tractatus) تجلي يافته است. تراكتاتوس، رسالهاي است كوتاه و موجز كه به شكل قضايايي شمارهوار دنبال هم ميآيند و مقصود از اين شيوه بيانآوري اصول موضوعه كتاب Principia، نوشته راسل و وايتهد است. ويتگنشتاين به ندرت در رساله، اين زحمت را به خود ميدهد كه براي تصديقها و احكام خودش برهاني بياورد يا در باز كردن پيوندهاي منطقي نهفته در آنها بكوشد. همه چيز چنان ميگذرد كه گويي ويتگنشتاين، بر پايه اعتقاد قلبياش مبني بر اينكه منطق و فلسفه، از لحاظ ماهيت خويش، 2فعاليت به كلي متفاوتند، پيشاپيش از پذيرفتن امكان هر اقدامي در جهت تبديل كردن فلسفه به علمي برهاني به شيوه منطقي، سرباز ميزند. طبق رساله و به بياني كاملا ساده، زبان آينه جهان است و مركب از جملاتي كه جهان را تصوير ميكنند.
ويتگنشتاين شيوه كساني را كه مثلا گزارههاي ديني را به سياق گزارههاي علمي ميسنجند و درباره آنها داوري ميكنند، بيمعنا ميداند. هر گزارهاي را بايد به اصطلاح فني ويتگنشتاين در بازي زباني (language-game) خودش در نظر بگيريم. براي يافتن معناي يك واژه به جاي رجوع به فرهنگ لغات بايد به كاربرد آن در زمينه خاصش توجه كرد، زمينهاي كه وابسته به رفتارهاي كاملا جمعي و نحوه زيست ماست. نحوه زيست (form of life) نيز از اصطلاحات ويتگنشتاين است. او هر زبان را هم يك نحوه زيست ميداند و البته وقتي زمينه رفتاري و غيرزباني واژهها عنصري اساسي در زبان باشد، طبيعي است كه هر بازي زباني نيز يك نحوه زيست به شمار ميرود. به نظر ميرسد نگاه و مذاق ويتگنشتاين در «پژوهشها» از نگاه و مذاق تحليلي دور شده و به سليقه قارهاي (continental) نزديكتر است. اين نوع نگاهي را كه او راجع به زبان در «پژوهشها» دارد، ميتوان از ماركس در اقتصاد و توماس كوهن در فلسفه علم سراغ گرفت.
بهرغم تفاوت اساسي آراي ويتگنشتاين در رساله و پژوهشها و افتراقي كه ميان 2 فلسفهاش هست، نبايد از پارهاي پيوستگيها در انديشه او غافل بود. در پژوهشها نيز مانند رساله، فلسفه نوعي فعاليت و وظيفهاش ايضاح گزارهها و جلوگيري از گمراهي ما توسط ظاهر زبان عادي است، اما در حالي كه در رساله اين ايضاح به معناي تحليل گزارهها براي رسيدن به ساختار پنهان آنها و نشان دادن ويژگي تصويريشان است، در پژوهشها به معناي نشان دادن نحوه كاربرد آنها در بازيهاي مختلف زباني است. او همچنين با تلقي فلسفه به عنوان نظريهپردازي مخالف است و اساسا امكان نظريه فلسفي را نفي ميكند. فلسفه نوعي درمان است كه ما را از گفتن سخنان بيمعنا و افتادن در ورطه مشكلاتي كه راهحلي برايشان نيست، ميرهاند.
به نظر ويتگنشتاين، فلسفه گرههايي را كه ما جاهلانه در انديشه خود ايجاد كردهايم، ميگشايد و براي اين كار حركتهايي به پيچيدگي همان گرهها لازم است. نتيجه فلسفه ساده است، اما روش آن پيچيده و اين پيچيدگي در واقع نه در خود فلسفه كه در انديشه گره خورده ماست و اساسا كار فلسفه رهاندن ما از اين گرهخوردگي است. شباهت تلقي ويتگنشتاين از فلسفه با روانكاوي فرويد آشكار است و همين شباهت، بهرغم همه انتقادهاي ويتگنشتاين از فرويد مبنايي براي مقايسه آن دو فراهم كرده است.
نشر هرمس با همكاري نشر كرگدن مدتي است كه به آثار ويتگنشتاين توجهي درخور و ويژه داشته و اقدام به انتشار آثار او در مجموعهاي شايسته به زبانهاي فارسي، آلماني و انگليسي به صورت توامان كرده است. ترجمه فارسي اين آثار به قلم مالك حسيني مدرس، پژوهشگر و مترجم صاحبنام فلسفه است.
به تازگي از همين مجموعه، كتابهاي «در باب يقين» و «درباره رنگها» از اين فيلسوف بزرگ قرن بيستم توسط انتشارات هرمس و با همكاري نشر كرگدن منتشر شده است.