با حضور جمعی از شخصیتها و دوستداران سردار سيدعلي صنيعخاني برگزار شد
مراسم تشييع سردار مدارا
تجسم خيرخواهي
سردار سيدعلي صنيعخاني در يك عمل جراحي نهچندان سخت دچار عوارض بيمارستاني شد و در روز چهارشنبه هشتم شهريور چشمانتظاران به بهبودي خود را تنها گذاشت تا ديگر منتظر صداي گرم و صميمي او نباشند.
حدود نيم قرن است كه آقاي صنيعخاني را ميشناسم. او ۷ سال بزرگتر از من بود، شايد يكي از اولين جوانان نازيآباد بود كه وارد دانشكده فني دانشگاه تهران شد. انساني نيكخواه، خيرانديش ، آرام و بسيار مهربان بود كه خود را وقف خدمت به مردم و جامعه كرده بود. او خانوادگي چنين بود و همه مردان خانوادهاش يا در جنگ شهيد شدند يا بعضا همزمان در جبهه بودند. او انقلابي بود ولي به قول سردار علايي «انقلابي معيار» بود و جز خيرخواهي و محبت به ديگران در وجودش و رفتارش نميديديد. ما عادت داريم براي كسي كه فوت كرده از محاسن او بنویسیم، ولي انصاف بايد داشت كه درباره سجاياي سيدعلي صنيعخاني هر چه بنويسيم، باز هم جا دارد. او عليرغم آنكه برادرانش شهيد شدند و خودش نيز تركش خورده بود و از حضور در جبهه و جنگ كم و كسري نداشت و ميتوانست چون ديگر مدعيان و حتي بدون تظاهر، پلههاي ديگري را طي كند، ولي نردبان خود را در كوچه مردم گذاشته بود و همچنان تا پايان عمر در پله اول اين نردبان ماند و خانه كوچكش نيز در جنوب نازيآباد بود.
مهمترين ويژگيهاي سيدعلي در دو چيز بود؛ اخلاق و مدارايش در كنار تعهدش به حق و مخالفت با بيعدالتي و ظلم. در هر دو ثابتقدم بود. به نظر من تعهدش به حق نيز متأثر از منش اخلاقي او بود. هنگامي كه ديد يك جريان سياسي برخلاف ارزشها و شعارهاي اسلامي و انساني رفتار ميكند و پا روي حق و حقيقت گذاشته است، لحظهاي در متمايز كردن خود از آن درنگ نكرد، گر چه اين را نيز با متانت و رفتار حسنه انجام داد. كافي است گفتوگوي ۶ سال پيش او را با سايت شفقنا مرور كنيد تا رويكرد سياسياش را نسبت به چرايي دچار شدن به اين وضع اسفناك بدانيم.
وي پس از بازنشستگي توان خود را صرف بهبودي وضع منطقهاي كرد كه تحصيل و زندگياش را تماما در آنجا گذرانده بود. سيدعلي با تشكيل موسسه همياران نازيآباد كوشش كرد كه همكاري همه نيروهاي قديم و جديد اين منطقه را جلب كند تا به بهبود آن همت گمارند. او محور همه اين فعاليتها بود. افراد هر نوع گرايشي را براي اين مشاركت دعوت ميكرد. زندگي خود را وقف خدمت به همنوعش كرده بود. او تجسم امروزي عارف بزرگ ابوالحسن خرقاني بود كه بر سر در خانقاه خود نوشته بود: «هر كس كه در اين سرا درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد چه آنكس كه به درگاه باري تعالي به جان ارزد. البته برخوان بوالحسن به نان ارزد.»
سيدعلي نادره روزگار بود. اخلاق و فتوت او زبانزد بود. انقلاب و اسلام براي او نان نبود كه مسووليت بود و گمان ميكرد هر چه خدمت كند، هنوز كم است. در يكي از آخرين جلسات موسسه براي انجام طرحي جهت رفاه حال سالمندان محله هنگامي كه مساله مالي طرح ميشود به عنوان اولين كمك چند ميليارد سهمالارث مادري خود را روي ميز ميگذارد، براي سالمنداني كه در اين محله نيازمند انواع كمكهاي روحي و رواني و جسمي و مادي هستند. عليرغم آنكه وضع جسمي او ناشي از عوارض جنگ چندان مناسب نبود ولي تماموقت در خدمت همنوعان خود به ويژه جوانان بود، برنامه اشتغالآفريني موسسه كه با همت او اجرا شد نمونه خوب اين مسووليتپذيري است. حيف كه نظام اداري ايران بسيار غيرمنعطف و سياستزده است والا او و امثال او در اين محله و ديگر مناطق شهري و روستايي كشور حاضرند با كمال ميل به خدمت مردم خود در آيند. براي درك عملكرد اين ساختار كافي است كه بگويم يكي از طرحهاي آقاي صنيعخاني در موسسه همياران نازيآباد، انجام آموزش ضمن خدمت براي معلمان كلاس اول بود تا با كيفيت بالاتري فرزندان مردم را آموزش دهند. اين طرح با هزينه قابل توجه موسسه انجام ميشود، بدون اينكه نامي از موسسه بياورند. براي انجام دوره جديد از تكرارش استقبال ميكنند مشروط بر اينكه مرحوم صنيعخاني در اداره آموزش و پرورش منطقه ديده نشود!! اين وضعيت امروز جامعه ماست افرادي با چنان سوابق درخشان و چنين خدمتكاري بيريا بايد مطرود و مشتي رانتخوار و البته بدون تعهد و بدون تخصص مقرب باشند.
مهندس سيدعلي صنيعخاني روح يك محله زنده و پويا بود كه خدمت به هممحلهايها او را از خدمت به ميهن و شهرش دور نكرده بود. او با سعه صدر خود و منش اخلاقي و صادقانه خود رفت، ولي زود رفت. شايد ميشد احتياط بيشتري كرد تا چنين نشود. ولي همين رفتن نيز محصول رفتار مردمي او بود كه علاقهاي به تمايز در بهرهمندي از خدمات ويژه درماني نداشت. تشييع جنازه ديروز او واجد نكته مهمي بود كه شايد در فرصتي به آن بپردازم. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
عزتالله ضرغامي
صنيعخاني به دنبال تحقق مدارا در جامعه بود
زماني كه امام (ره) فرمود: «فقه سنتي همان فقه پوياست» و شهيد مطهري گفت: «راه خدا از ميان خلق ميگذرد» بسياري از مناقشات حيدري- نعمتي حداقل براي مدتي پايان يافت! گمشده امروز ما در برهوت «مدارا» رفتار جديدي است كه همه سلايق و جريانهاي سياسي را به نفع مردم همگرا كند. همين! مرحوم سيد علي صنيعخاني عزيز سفركرده ما الگوي همين رفتار در جامعه است. آخرين پيام او در ۲۲ مرداد را مرور ميكردم. دعوت به جلسه صبح جمعه، درك گرفتاريهاي من براي غيبتهايي است كه داشتم و اشاره اجمالي به موضوع جلسه. نميدانستم در صبح جمعه موعود، اين همه آدم متفاوت، به نشان حقشناسي، براي تشييع او به مسجدالرسول نازيآباد بيايند. صنيعخاني مصداق بارز خدمت به مردم براي رضاي خدا بود. در ديدار اخير رهبر انقلاب با دولت، ايشان همين دو ويژگي را شاخص ارزيابي افراد دانستند. او با همين دو خصلت از خيليها جدا و ممتاز ميشد. خدا او را با برادران شهيدش محشور كند.
مراسم تشييع سردار مدارا
مراسم تشييع پيكر سردار صنيعخاني صبح روز گذشته از مقابل مسجد حضرت رسول (ص) در نازيآباد تهران برگزار شد. مراسمي كه در آن بسياري از چهرههاي اصلاحطلب و فعالان سياسي مانند عباس عبدي، علي ربيعي، سيد محمود علوي و...در آن حضور داشتند. پس از تشييع، پيكر سردار صنيعخاني براي خاكسپاري به بهشت زهرا منتقل شد. گفتني است سردار سيد علي صنيعخاني، از پيشكسوتان و جانبازان دفاع مقدس، بازنشسته سپاه پاسداران و برادر شهيدان سيد محمد و سيد حسن صنيعخاني روز چهارشنبه هشتم شهريورماه دارفاني را وداع گفت. سيدعلي صنيعخاني، فرزند سيدموسي و از فعالان انقلابي عليه رژيم شاه در سال ۱۳۲۸ در قم و در خانوادهاي مذهبي ديده به جهان گشود، در سال ۱۳۳۸ به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد و در محله نازيآباد كودكي را پشت سر گذاشت. سيدعلي صنيعخاني دانشجوي فوق ليسانس پيوسته دانشكده فني دانشگاه تهران بود كه به عضويت سپاه درآمد و بعد از اين اشتغال، تحصيلات را ترك كرد. او كه از جراحات شيميايي در دوران دفاع مقدس رنج ميبرد از سرداران بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و برادر ارشد شهيد سردار سيدمحمد صنيعخاني، بنيانگذار و فرمانده ترابري سپاه پاسداران بود.