• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5571 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۱ شهريور

افول موتلفه

شش ماه تا انتخابات دوازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، موتلفه اسلامي چه جايگاهي در سپهر سياسي ايران دارد؟ وضعيت فعلي موتلفه در بين جريان‌هاي اصولگرا چه حكايتي از وزن سياسي و انتخاباتي آنها دارد؟

گروه گزارش

«سعيد جان! توبه كن، ان‌شاءالله خوب مي‌شوي.» اين جمله روايت سعيد حجاريان از عيادت حبيب‌الله عسگراولادي از او در روزهاي بعد از ترورش در بيمارستان است. حجاريان در يادداشتي در مجله مهرنامه درج كرده است: آقاي عسگراولادي زماني كه من ترور شده و در بيمارستان سينا بودم، بالاي سر من آمد و براي شفاي من حمد خواند. آن موقع من بي‌هوش بودم. اول اطرافيان برايم گفتند و بعد خود ايشان برايم تعريف كردند. برايم «حمد» خواند و يك جمله‌اي هم گفت: «سعيد جان! توبه كن، ان‌شاءالله خوب مي‌شوي.»
حجاريان اين يادداشت را با عنوان «براي او كه به نام حبيب‌الله بود و به كسوت نيز هم» درباره عسگراولادي و تاثير شخصيت او بر حزب موتلفه نوشته است. تاثيري كه اين روزها، يك دهه بعد از درگذشت او بر موتلفه اسلامي سايه انداخته است تا جايي كه اين روزها دو شمايل حزبي و پارلماني اين حزب مورد تندترين نقدها هستند و بعضا اظهارات‌شان دستمايه شوخي‌هاي فضاي مجازي مي‌شود. پيران موتلفه، يكي دبيركل و ديگر رييس شوراي مركزي، طي روزهاي اخير هم جنجال‌ساز بوده‌اند. 
بادامچيان اما تنها چهره پرحاشيه موتلفه نيست، مصطفي آقاميرسليم كه با پوشش و نوع ادبيات و گفتارش در مناظرات انتخاباتي سال ۹۶ بين مردم شناخته شد، بعد از حضور در مجلس به عنوان نماينده تهران به سبب دسترسي به تريبون بارها و بارها با مواضعش حاشيه‌ساز شد، حتي ماجراي زنداني شدن پسرش به خاطر ارتباط با منافقين او را وارد موضع سكوت نكرد و پيشنهادش براي اعدام سريع‌تر معترضان جنجال بزرگي به راه انداخت.
ميرسليم البته در تنشي مستقيم با قاليباف است؛ تنشي كه سرانجامي نداشته و شايد ميرسليم مي‌خواهد از اين طريق سايه و برچسب مبارزه با فساد را به نام خود وصله پينه كند. اصرار او به يادآوري ابهامات درباره پرونده قاليباف در دوران تصدي شهرداري باعث شده است كه نزديكان قاليباف او را به تسويه حساب سياسي متهم كنند.  موتلفهِ پساعسگراولادي روزگار افول خود را مي‌گذراند. روزگاري كه از سال‌هاي پاياني دهه 70 آغاز شده بود، اما زير سايه نام و جايگاه عسگراولادي افول اين حزب ديده نمي‌شد.

از صعود تا افول موتلفه
پس از پيروزي انقلاب و پس از كناره‌گيري دولت موقت مهدي بازرگان، اعضاي موتلفه در موقعيت‌هاي كليدي اقتصادي و سياسي قرار گرفتند؛ از عضويت علي‌اكبر پرورش و حبيب‌الله عسگراولادي در دولت رجايي و حضور در كميته‌هاي انقلاب تا دادستاني اسدالله لاجوردي و رياست وي بر زندان‌ها، مديريت كميته امداد، مديريت بنياد مستضعفان و يك دوره وزارت ارشاد ميرسليم.
به دنبال تشكيل حزب جمهوري اسلامي، جمعيت موتلفه نيز به اين حزب پيوست. هاشمي‌رفسنجاني شرايط عضويت را در حزب چنين بيان مي‌كند: «قرار شد كساني كه عضو حزب جمهوري هستند، وابستگي تشكيلاتي ديگرشان در زندگي سياسي‌شان نبايد موثر باشد، بايد تابع حزب باشند. ما شرط‌مان با همه اين بود. كساني كه تشكل‌هاي ديگري دارند، آنها را بايد نديده بگيرند و اين آقايان موتلفه‌اي، مسووليت بخش بازار را برعهده داشته باشند... به هر حال قرارمان اين بود كه افراد تشكل‌هاي فرعي، تابع حزب باشند.»
عبدالمجيد معاديخواه در گفت‌وگويي تلويحا مي‌گويد كه موتلفه اين شرايط را رعايت نكرده است. معاديخواه گفته است: آنها تشكل خودشان را حفظ كرده بودند و همان زمان كه موتلفه‌اي‌ها در شوراي مركزي حزب جمهوري بودند، جمعيت موتلفه شب‌هاي سه‌شنبه جلسه تشكيل مي‌داد و حدود پنجاه نفر از سران‌شان در آن شركت مي‌كردند.
هاشمي‌رفسنجاني روز چهاردهم شهريور ۱۳۶۱ در خاطرات خود مي‌نويسد: «جلسه شوراي مركزي حزب [جمهوري] داشتيم. وقت را صرف انتقاد دو جناح از يكديگر كرديم. آقاي مهندس [ميرحسين] موسوي و آقاي [مسيح ] مهاجري از يك طرف و آقاي [اسدالله] بادامچيان و آقاي [سعيد] اماني از طرف ديگر صحبت كردند.» هاشمي‌رفسنجاني همچنين به «اختلافاتي كه بين آقايان عسگراولادي و نبوي درباره انحصاري كردن خريد و فروش برنج و ساير موارد تجارت پيش آمده بود» اشاره مي‌كند. در ماجراي نامه انتقادي ۸ نفره نمايندگان مجلس در مورد ماجراي مك فارلين و همچنين ماجراي مقاومت ۹۹ نفره نمايندگان جناح راست در مقابل حكم آيت‌الله خميني در دفاع از دولت ميرحسين موسوي، برخي اعضاي جمعيت موتلفه حضور فعال داشتند.
علاوه بر تمامي اين موارد موتلفه در انتخابات‌ رياست‌جمهوري دهه 60 و 70 حضور فعالي داشته است. البته در بيشتر موارد نامزدهاي مورد حمايت موتلفه در انتخابات شكست خورده‌اند.
در نخستين دوره، جلال‌الدين فارسي نامزد منتخب حزب بود. در دومين انتخابات، دو تن از اعضاي حزب يعني حبيب‌الله عسگراولادي و سيد علي‌اكبر پرورش در انتخابات نامزد بودند، اما به‌رغم اين موضوع حزب رسما از محمدعلي رجايي -نامزد حزب جمهوري اسلامي كه در انتخابات پيروز شد-حمايت كرد.
اين حزب در انتخابات ۱۳۷۶ از علي‌اكبر ناطق‌نوري حمايت كرد. در انتخابات ۱۳۸۸ اين حزب پس از حرف و حديث‌هاي فراوان در بين اعضاي خود، به اين نتيجه رسيد كه از محمود احمدي‌نژاد حمايت كند و در بيانيه‌اي ۶ دليل براي حمايت خود برشمرد. اما بلافاصله پس از انتصاب اسفنديار رحيم‌مشايي به سمت معاون اولي -كه مخالف آن بود-به صف منتقدان دولت دهم پيوست.
مرحوم حسن غفوري‌فرد در انتخابات سال 1380 نيز كانديداي اين حزب شد. در انتخابات ۱۳۹۲، اين حزب ابتدا از يحيي آل‌اسحاق حمايت كرد، اما پس از انصراف او از نامزدي در انتخابات، حمايت خود را از علي‌اكبر ولايتي اعلام كرد. اين حزب در انتخابات رياست‌جمهوري سال ۱۳۹۶، ابتدا مصطفي ميرسليم را به عنوان نامزد حزب معرفي ولي در آستانه برگزاري انتخابات از سيد ابراهيم رييسي حمايت كرد.
با تغيير فضاي سياسي ايران از اواسط دهه هفتاد، جمعيت موتلفه از ديگر نيروهاي جريان راست كه خود را اصولگرا مي‌خواندند، عقب ماند. زمين بازي اصولگرايان از يك طرف به دست نيروهاي تازه نفس اصولگرا افتاده بود كه يا پيروان تشكل‌هايي مثل انصار حزب‌الله بودند يا مدافع رويكردهاي تكنوكرات امثال قاليباف. از طرف ديگر نيز زمين بازي در دست تشكل‌هاي روحاني بود و در ميانه برخورد نيروهاي محافظه‌كار با دولت اصلاحات در سال‌هاي دهه 70 موتلفه زير سايه غبار انفعال رفت.
انتخاب محمود احمدي‌نژاد در سال‌هاي مياني دهه 80 مهم‌ترين ضربه را به جمعيت موتلفه وارد كرد. اين‌بار آنها را نه رقيبان سنتي، بلكه جوانان راستگرا كنار زده بودند. 
همزمان با پايان كار دولت دوم احمدي‌نژاد، اعضاي موتلفه هم كه چندان با روحاني و خاستگاه سياسي‌اش بيگانه نبودند، سعي كردند خودشان را به ‌نحوي موتلف دولت نشان دهند، تا آنجا كه اسدالله بادامچيان، قائم‌مقام دبيركل موتلفه همين اسفندماه سال گذشته مدعي شد ارتباط موتلفه و دولت يازدهم در ابتداي مسير فراتر از يك ارتباط كلامي و شعاري، بلكه ارتباطي عملياتي بوده يا لااقل چنين قول و قرارهايي بين دولت روحاني و موتلفه اسلامي رد و بدل شده است.
اين عضو ارشد موتلفه اسلامي در همان زمان با خبرآنلاين مصاحبه كرد و گفت: مرحوم آقاي عسگراولادي هنوز زنده بودند، به ديدار آقاي روحاني رفتيم، آقاي عسگراولادي به آقاي روحاني گفت: «موتلفه شما را منّا مي‌داند، آماده همه نوع همكاري با دولت يازدهم است و توقعي نيز درباره پُست دنيايي ندارد.» آقاي روحاني نيز گفت: «ما نيز موتلفه را منّا مي‌دانيم.» بادامچيان حتي از تعيين يك رابط ميان دولت و موتلفه در همان جلسه دوستانه روزهاي نخست كار روحاني سخن گفته و مدعي شده بود كه «در آن جلسه آقاي آل‌اسحاق را به عنوان رابط بين موتلفه و آقاي روحاني معين كرديم.» و البته بلافاصله در مقام گلايه درآمده و گفته بود: «در طول اين 5 سال رابط موتلفه يك مرتبه نيز مورد بحث قرار نگرفت.»
يحيي آل‌اسحاق كه زماني يكي از موتلفه‌اي‌هاي دولت هاشمي بود و وزارت بازرگاني را مديريت مي‌كرد و از قضا چند ماه پيش از داغ شدن تنور همان انتخابات سال 92 كه در نهايت به پيروزي حسن روحاني انجاميد، به عنوان كانديداي موتلفه وارد انتخابات شد اما قبل از آنكه موضوع جدي شود، از كانديداتوري انصراف داد، با تكذيب عضويت خود در حزب موتلفه و حالا جايگاهش به عنوان رابط اين حزب و دولت را نيز به ‌طريق اولي تكذيب كرده است. در انتخابات سال ۹۶، مصطفي ميرسليم به عنوان يكي از اعضاي اصلي حزب موتلفه اسلامي، خود را كانديد رياست‌جمهوري كرد. اين انتخابات مي‌توانست محك خوبي براي اعتبار سياسي و اجتماعي حزب موتلفه باشد. مجالس و گردهمايي‌هاي انتخاباتي ميرسليم نشان از عدم مقبوليت اجتماعي او داشت. سالن‌هاي خالي نشان مي‌داد كه گفتمان موتلفه براي نسل جوان و مذهبي ايران امروز، جذابيت ندارد.
در ميانه راه اما، حزب موتلفه به ناگاه به جاي حمايت از كانديداي خود، به حمايت از كانديداي رقيب اقدام كرد. موضوعي عجيب كه در هيچ حزب سياسي در ساير جوامع مترقي رخ نمي‌دهد. با اين حال بسياري اين اقدام حزب موتلفه را نوعي فرار رو به جلو دانستند تا بار شكست را به دوش نكشند. كما اينكه اين روزها نيز در حزب موتلفه كسي اظهارات ميرسليم را گردن نمي‌گيرد.

راي ميرسليم
در نهايت مصطفي ميرسليم با ۴۷۸۲۶۷ راي سوم شد. اين راي به‌‌رغم تلاش موتلفه براي عدم انتساب ميرسليم به خود، پاي حزب موتلفه اسلامي نوشته شد. پس از اين شكست اين‌بار ميرسليم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي شركت كرد. نام ميرسليم در ليست اصولگرايان به چشم مي‌خورد و او توانست تقريبا دوبرابر دور قبل راي جمع كند. ميرسليم كه سياستمداري كهنه‌كار بود، توقع داشت به‌‌رغم اينكه در تهران دوم شده، به رياست مجلس برسد. او براي اينكه خود را كانديدايي مقبول معرفي كند با كنايه‌ عليه فساد اقتصادي قاليباف موضع گرفت، اما مجلس يازدهم با رياست متداوم قاليباف روزهاي پاياني‌اش را مي‌گذراند.

از «حمايت از پايداري» 
تا «تكرار ادبيات تندروها»
موتلفه در يك دهه گذشته همواره سعي كرده است تا در ميانه اختلافات بين اصولگرايان و پايداري‌ها ميانه ميدان را بگيرد. اظهارات دبيركل پيشين اين حزب درباره مصباح‌يزدي در زمان خود بسيار خبرساز شد.
در سال 1394 حبيبي در قامت دبيركل موتلفه در حالي از قرار دادن نام مصباح‌يزدي در كنار جامعتين براي رهبري جريان اصولگرايي دفاع و تصميمات موتلفه را مشروط به تصميمات حزب يكتا اعلام كرد كه تا پيش از آن مانند عسگراولادي و بادامچيان و به هويت مستقل حزبي موتلفه تاكيد داشتند و براي ائتلاف با ساير گروه‌هاي اصولگرا خط قرمزهايي براي خود تعيين مي‌كردند.

توقف موتلفه
موتلفه‌اي كه در انتخابات 76 از كانديداتوري ناطق‌نوري حمايت كرده بود حالا طي بيش از يك دهه در نقطه‌اي ايستاد كه مدافع همترازي مصباح‌يزدي و جامعتين باشد. اين مساله البته از چشم گعده‌هاي روحاني و شيوخ اصولگرا دور نماند.
شايد بتوان گفت از زماني كه محمدنبي حبيبي به جاي بزرگان موتلفه بر صندلي دبيركلي اين حزب اصولگرا جلوس كرده تا حدودي افول نظري موتلفه شتاب گرفته است. ترديدي نيست كه دهه 60 و بعد از آن دولت‌هاي هاشمي‌رفسنجاني دوره اوج قدرت سياسي موتلفه در سپهر سياسي ايران بود، اما به نظر مي‌رسد سران موتلفه بعد از وفات عسگراولادي، بر سر دو راهي ماندن يا عبور از هاشمي راه اول را برگزيدند و طبل راديكاليسم را به ادامه راه هاشمي ترجيح دادند. سخنان چهره‌هاي موتلفه بعد از انتخابات رياست‌جمهوري سال 88 و در سال‌هاي ابتدايي و مياني دهه 90 عليه اعتدال‌گرايان تا آنجا دامن گستراند كه حتي هاشمي‌رفسنجاني نيز مخاطب حملات قرار گرفت.
آنچه نبي حبيبي در سال 1394 در ارتقاي جايگاه سياسي مصباح‌يزدي بيان كرد نيز ادامه همين رويه بود. حبيبي برخلاف پيشينيان يك نظريه‌پرداز سياسي نبود و در سال‌هاي دهه 90 هم خودش و هم حزب تحت مديريتش را در دام جريان‌سازي اصولگرايان تندرو عليه دولت اعتدالي گرفتار كرد؛ برهه‌اي تاريخي كه تفاوت موتلفه حبيبي با موتلفه عسگراولادي را بيش از پيش مشخص كرد.
هر چند حزب موتلفه تا سال‌هاي مياني دهه 80 به عنوان يكي از مهم‌ترين تشكل‌هاي سياسي جريان راست محافظه‌كار در كنار جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم و گروهي از احزاب اقماري تحت عنوان ائتلاف پيروان خط امام و رهبري به فعاليت سياسي پرداخت، اما در يك دهه گذشته برخلاف تشكل‌هاي راست راديكال، هيچ چهره برجسته جديدي را حتي وارد حاشيه‌هاي جريان اصولگرا و انقلابي نكرده است. به روايت مجتبي توانگر، چهره قاليبافي مجلس يازدهم، پيرمردهاي آن هم توانايي جذب آراي مردم براي ورود به مجلس را ندارند.
شايد به همين دليل است كه ريش‌سفيدان و سنتي‌هاي حزب براي ادامه حيات ادبيات تندروترين بخش‌هاي اصولگرا را تكرار مي‌كنند. اما تكرار اين ادبيات هم بعيد است بتواند براي آنها وزن سياسي خاصي را در ليست‌هاي انتخاباتي آتي به همراه بياورد.
مصطفي ميرسليم اين روزها واقعي‌ترين شمايل موتلفه است. او كه به عنوان نماينده اين حزب در انتخابات رياست‌جمهوري گذشته شكست سختي خورده، حتي در انتخابات درون گفتماني هيات رييسه مجلس طي چهار سال نيز نتوانست همفكران خود را به حمايت از خود قانع كند. در طرف ديگر دبيركلي بادامچيان نيز نتوانسته موتلفه را از وضعيت انفعال و بي‌اعتنايي درون جريان اصولگرايي خارج كند. به نظر مي‌رسد كه حزب موتلفه كه زماني يكي از قدرتمندترين احزاب درون حاكميت با قدرت لابي‌گري بالا بود ديگر نفوذ چنداني ندارد نه در ميان شيوخ اصولگرا و نه در ميان جوانان انقلابي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها