مدل سرمايهگذاري عربستان در فوتبال ايران امكانپذير است؟
ميتوانستيم جواب آن عربستاني را بدهيم اما...
سامان بدر
فوتبال در قاره آسيا چندان نميتواند بدون كمك دولتي سرپا بماند. تجربه چين نشان داده كه تيمهاي به اصطلاح خصوصي نتوانستند سرپا بمانند. حتي اگر يك شركت بزرگ املاك و مستغلات چيني «اوررگرند» و شركت الكترونيكي «علي بابا» بخواهند سرمايهگذاري كنند. ولي براي اينكه عربستان به همان سرنوشت چين چند سال قبل و ورود ستارگان مطرح دنيا تبديل شود چندان نبايد منتظر بمانيم.
مدل سرمايهگذاري عربستان در فوتبال يك سرمايهگذاري دولتي است. اكنون 75 درصد سهام چهار باشگاه الهلال، النصر، الاهلي و الاتحاد در اختيار صندوق سرمايهگذاري عمومي است كه محمد بن سلمان رياست هياتمديره آن را برعهده دارد. در واقع مالك اصلي هر چهار باشگاه همين صندوق است. اين همان صندوقي است كه باشگاه نيوكاسل از طريق آن خريداري شد و چالشهاي زيادي را در فوتبال انگليس ايجاد كرد. بعد از اينكه تضمينهايي براي عدم دخالت بن سلمان دريافت شد، اجازه فروش تيم نيوكاسل داده شد. محدوديتهاي جديد موجب شد كه نيوكاسل نتواند راه قطر و امارات را در پاري سنژرمن و منچسترسيتي در خريدهاي نجومي برود و روي فوتبال داخلي فوكوس كرده است.
اما واگذاري چهار باشگاه عربستاني به صندوق سرمايهگذاري به نوعي مرحله اول آرزوهاي بن سلمان است. حالا چهار درصد سهام آرامكو- شركت توليدي نفت و گاز عربستان و درآمدزاترين شركت فعلي جهان- هم به صندوق رسيده تا درآمد آن افزايش بيشتري هم داشته باشد. شايد همين چهار درصد هزينههاي هر چهار باشگاه را تامين كند!
سرمايهگذاري جديد و نجومي عربستان در فوتبال و ورود ستارههاي بزرگ به اين كشور سوالات زيادي را ايجاد كرده است. در ايران بيشتر اين سوال مطرح ميشود كه چرا ايران از عربستان عقب افتاده است؟ البته مدل باشگاهداري ايران هم هنوز با كمكهاي دولتي ادامه دارد. دو باشگاه محبوب تهران تحت اختيار وزارت ورزش هستند، اما بيشتر هزينهزا هستند تا درآمدزايي كنند.
نهتنها فوتبال بلكه ورزش اولويت سياست فعلي دولت و حاكميت ايران نيست. عربستان خود را براي ميزباني مسابقات بزرگ جهاني و المپيك آماده ميكند اما ايران ميداند كه با توجه به مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي شانسي براي ميزباني در هيچ ورزش شاخصي را ندارد. از سوي ديگر ايران با يك چالش بزرگ به نام صداوسيماي دولتي مواجه است كه نه اجازه حضور رسانه خصوصي ميدهد و نه حتي حاضر است حق پخش تلويزيوني را پرداخت كند يا اگر پولي هم بخواهد بريزد به حساب نميآيد!
در همين سند برنامه هفتم توسعه كه قرار است در مجلس به عنوان سند بالادستي تصويب شود، هيچ اشارهاي به ورزش نشده است! صداوسيما هم نهاد بالادستي و كنترلكننده رسانهها از جمله شبكه نمايش خانگي معرفي شده است. مشخص است هيچ شانسي براي درآمدزايي از اين طريق وجود ندارد. شايد راهكار اين باشد كه دولت پول جداگانهاي را به عنوان حق پخش در نظر بگيرد كه البته هيچ جا صحبت آن نيست.
البته با توجه به تحريمها و سياست «دلارزدايي» دولت سيزدهم، ورود بازيكنان خارجي به حداقل رسيده و نميتوانيم انتظار داشته باشيم نقل وانتقالات متعارف و حداقلي فوتبالي را شاهد باشيم. تنها اميد ورزش ايران از جمله فوتبال رشد ورزشكاران داخلي است. مشخص است عربستاني كه در كل تاريخ المپيك هيچ مدال طلايي نداشته قابل مقايسه با ورزشكاران ايراني نيست، جز اينكه بعد از اين بخواهد مثل قطر و بحرين از ورزشكاران خارجي استفاده كند كه افتخار دست دومي محسوب ميشود. ولي همه اين بازهم دليل نميشود كه بگوييم مدل عربستاني دارد روي چيزي حساب باز ميكند كه پيش از اين به حساب نميآمد و ايران روي چيزي كه پتانسيل و توانايياش بيشتر هم ثابت شده هيچ مانوري نميدهد. وقتي آن گزارشگر عربستاني به خاطر چمن آزادي خدا را شكر كرد كه در عربستان هست، ميتوانستيم دهها جواب درباره ورزش عربستان داشته باشيم، ولي واقعيت اين است كه فعلا دستمان بسته است و مثل آقاي شهردار تهران فعلا بنر خوشامدگويي براي عربستانيها گذاشتهايم تا به ما فخر بفروشند.