دريفوس و ترسولرز
خوانش هيوبرت دريفوس از فلسفههاي كييركگور و نيچه نه در ادامه مجموعه ادبيات غرب به روايت دريفوس كه ذيل درسگفتار فلسفه وجود در ادبيات و سينما قرار ميگيرد كه هدفش آمادهسازي دانشجويان براي شرح مبسوطتري است كه او از فلسفه هايدگر (متاخر) ميدهد؛ چون او هايدگر را فيلسوفي ميداند كه نطفههاي فلسفه وجود نزد كييركگور و نيچه را باور ميكند و در نظامي فلسفي ميگنجاند.
هيوبرت دريفوس فيلسوف امريكايي در ۱۹۲۹ متولد شد و در 2017 درگذشت. او فارغالتحصيل دانشگاه هاروارد و استاد فلسفه در دانشگاه بركلي در كاليفرنيا بود. زمينههاي مطالعاتي او در برگيرنده پديدارشناسي، اگزيستانسياليسم، فلسفه روانشناسي و فلسفه ادبيات است.
از تازهترين زمينههاي تحقيقاتي دريفوس ميتوان به بررسي مفاهيم فلسفي هوش مصنوعي اشاره كرد. دريفوس به تفسير متون فيلسوف آلماني مارتين هايدگر معروف شده است كه ناقدان آن را دريدگر مينامند. شماري از دانشجويان او در دانشگاههاي پيشرو در زمينه فلسفه داراي موقعيت استادي هستند.
دريفوس در ۲۲ آوريل ۲۰۱۷ در سن ۸۷ سالگي درگذشت. او در خانهاش در بركلي (ايالت كاليفرنيا) درگذشت. دانشگاه كاليفرنيا در بركلي، جايي كه او مدتها استادش بود، سرطان را علت فوت او اعلام كرد.
زانيار ابراهيمي در كتاب «اندروني عُليا» خوانشي بر اساس روايت هيوبرت دريفوس از كتاب «ترسولرز» سورن كييركگور ارايه داده است.
سورن كييركگور (1855- 1813) از مهمترين فيلسوفان ايمانگراي مسيحي است. او را پدر اگزيستانسياليسم نيز ناميدهاند. اين فيلسوف دانماركي يزدانشناسي و فلسفه را در دانشگاه كپنهاك آموخت و تا مدتي پيرو فلسفه هگل بود تا زماني كه فلسفه هگل را ساحلي امن براي فرد و جايگاه فرد ندانست. او بهشدت معتقد بود كه هگل كاخ (نظام فلسفي) محكمي را بنا كرده است كه خود هگل در آن جايي ندارد و عليه آن عكسالعمل نشان داد. زماني كه در دانشگاه بود، از انجام تكاليف ديني لوتري دست كشيد و براي مدتي يك زندگي اجتماعي افراطي را برگزيد و تبديل به يك شخصيت آشنا در جامعه نمايشي و قهوهخانهاي كپنهاگ شد. اگرچه، بعد از مرگ پدرش در سال ۱۸۳۸ تصميم گرفت تا مطالعات يزدانشناسياش را از سر بگيرد. در سال ۱۸۴۰ با دختري هفده ساله به نام رگينه اولسن پيمان نامزدي بست، اما پس از مدتي از ازدواج خود پشيمان شد و همين امر سبب شد تا فرصت و توانايي بيشتري براي مطالعه بيابد. وي ناگهان پيمان نامزدياش را در سال ۱۸۴۱ از هم گسست. در همان زمان، او فهميد كه ديگر نميخواهد يك كشيش لوتري بشود. ارثيه پدرياش به او اين اجازه را داد كه كاملا خودش را وقف نوشتن كند، و در چهارده سال از باقيمانده زندگياش بيش از بيست اثر را تاليف كند.
او در مهمترين اثرش «ترس و لرز» به بيان اهميت فلسفي داستان ابراهيم و اسحاق (يا به باور مسلمانان اسماعيل) ميپردازد و اين داستان را به لحاظ اخلاقي واجد پرسشهاي تكاندهندهاي ميداند كه حتي پيچيدهترين ذهنها نتوانستهاند براي آن پاسخي بيابند. او در «ترس و لرز» تاكيد ميكند كه عمر درازي را صرف فهم فلسفه و كتابهاي فيلسوفان سختانديشي چون فردريش هگل كرده است و آنچه از فلسفه ايشان فهميدني بوده را فهميده است. با اين وجود اما وقتي به داستان كوه موريه و به قربانگاه رفتن اسحاق توسط پدرش ابراهيم ميرسد، مغزش فلج ميشود و ياراي تعمق بيشترش را از دست ميدهد. او از اين داستان در راستاي دشواري فهم متون ديني بهره ميگيرد، ايمان را از جنس و لون ديگري متفاوت و متمايز از ساير تجربههاي بشري معرفي ميكند.
حال زانيار ابراهيمي با خوانش بر مبناي روايت هيوبرت دريفوس اين مهمترين اثر كييركگور (ترس و لرز) را بازخواني كرده است.
اين كتاب داراي پنج فصل است كه به ترتيب عبارتند از؛
1- فصل اول؛ تعارض ماهوي.
2- فصل دوم؛ تعهد تعين بخش.
3- فصل سوم؛ (نا) شهسواران.
4- فصل چهارم؛ هيروشيما عشق من.
5- فصل پنجم؛ يوحناي خاموش.
نويسنده در بخش ضمايم نيز به كتاب «بيماري منتهي به مرگ» كييركگور پرداخته است.
«اندروني عُليا» با عنوان فرعي «ترس و لرز به روايت هيوبرت دريفوس» به نويسندگي زانيار ابراهيمي در 142 صفحه توسط انتشارات هرمس منتشر شده و هماكنون در دسترس علاقهمندان به مطالعات فلسفي است.