• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5592 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۰ مهر

درباره نمايش «كسي براي يك گوريل غمگين كاري نمي‌كند» به نويسندگي و كارگرداني مجيد شكري

حق گوريل شدن در مواجهه با ملالت‌هاي تمدن مدرن

اين نمايش به سازمان بروكراتيكي مي‌پردازد كه وظيفه‌اش متحول كردن انسان‌هاي به بن‌بست‌رسيده‌ است

محمدحسن خدايي

فضاي انتزاعي نمايش «كسي براي يك گوريل غمگين كاري نمي‌كند»، يادآور انبوه آثاري است كه تلاش دارند يك جهان اتميزه و فاقد چشم‌انداز روشن را بازنمايي كنند. مجيد شكري در مقام نويسنده، بازيگر و كارگردان، در نمايشي كه اين شب‌ها در سالن سايه مجموعه تئاتر شهر بر صحنه است، به يك سازمان عريض و طويل بروكراتيك مي‌پردازد كه وظيفه‌اش متحول كردن انسان‌هايي است كه به هر دليل به بن‌بست رسيده‌ و دوست دارند زندگي خود را تغيير دهند و به اصطلاح متحول شوند. اجرا سعي دارد اين روند بروكراتيك را روايت كند اما مشكل از جايي آغاز مي‌شود كه جغرافياي نامعلوم و پسامدرن اين سازمان، انتزاعي باقي مانده و از اتصال با هر نوع امر انضمامي و لاجرم تاريخي اجتناب مي‌ورزد. بنابراين ماجرايي كه بر صحنه شكل مي‌گيرد، بي‌آنكه زيست‌جهان تماشاگران را درگير كند «درخودماندگي» شخصيت‌ها را به نمايش مي‌گذارد كه منزوي و كمابيش غيرتاريخي هستند و روايت زندگي‌شان ملال‌آور است و فرجامي تلخ و فروبسته را بشارت مي‌دهد. چرايي اين مساله به نگاه تقديرمابانه و كمابيش ايدئولوژيك نويسنده و كارگردان بازمي‌گردد. به ديگر سخن در اين اجرا، باور چنداني به رخدادهاي پيش‌بيني‌ناپذير آينده وجود ندارد و همه‌چيز گرفتار ذات‌باوري و دترمينيسم ساختاري است. با اين نقشه راه اصولا امكان تحول و رستگاري براي آدم‌هاي نمايش وجود ندارد و چشم‌انداز روبرو تيره و تار است. پس بي‌جهت نيست كه استعاره «گوريل غمگين» غياب رهايي و ناممكن بودن شادماني را بازتاب مي‌دهد. همچنان‌كه «اريكا فيشر - ليشته»، در كتاب «تاريخ درام و تئاتر اروپا» توضيح مي‌دهد تئاتر به مانند آيين‌هاي گذار، نوعي از اجراي فرهنگي است كه به خلق، شكل‌گيري و تغيير هويت افراد مي‌پردازد. في‌الواقع «تئاتر» ايستادن در فضاي آستانه‌اي است و امكان گذر از مرزهاي اين آستانگي و كسب هويت تازه‌. در نمايش مجيد شكري، اين فضاي آستانه‌اي چندان ساخته نمي‌شود حتي اگر تمناي اجرا، تبديل شدن انسان‌ ملال‌زده به گوريل باشد. يك مكانيسم معكوس كه يادآور دارونيسم اجتماعي است و عليه تمدني كه انسان را گرفتار كرده قيام مي‌كند. اما چرا اين دارونيسم معكوس به درستي كار نكرده و توان راديكال شدن نمي‌يابد تا نقدي باشد به تمدن و ملالت‌هايش؟ چون به قول اريكا فيشر- ليشته «در تئاتر (از منظر ساختاري) هميشه مساله بر سر خلق هويت و هويت‌هاي متغير است. سواي كنش‌هاي موجود، هميشه موضوع، ابعاد و عوامل خاصي است كه به فرد اجازه مي‌دهد بگويد «من» كه او را نسبت به خودش آگاه مي‌كند، يعني نوعي خودآگاهي به عنوان عضوي از يك فرهنگ، يك ملت، يك قوميت، يك اجتماع مذهبي، يك طبقه يا گروه اجتماعي، يك خانواده يا يك فرد. تئاتر در فرهنگ‌ها و دوره‌هاي مختلف اين شرايط كلي را به شيوه‌هاي بسيار متفاوت و منحصربه‌فردي محقق كرده است.» به ‌نظر مي‌آيد «من» اين نمايش، هيچ‌كدام از اين مولفه‌هاي هويت‌بخش را ندارند. به ديگر سخن معلوم نمي‌شود او به عنوان يك انسان، متعلق به چه طبقه‌اي است يا به چه مذهبي باور دارد، معلوم نيست اهل كجا و كدام مليت و قوم و قبيله‌ است. وقتي «من» ساخته نمي‌شود، وضعيت آستانه‌اي و كسب هويت تازه‌ هم ساخته نخواهد شد. چراكه همه‌چيز انتزاعي، غيرتاريخي و غيرانضمامي است. اين اجرا به مانند اغلب نمايش‌هاي انتزاعي وطني اين سال‌ها شبيه يك جنين در زهدان است. گويي قرار نيست هيچگاه تولدي صورت گيرد چراكه رشدي وجود نداشته تا خروج از اين فضاي فروبسته ضرورت يابد. بايد پرسيد اين رويكرد انتزاعي به جهان نشانه چيست؟ آيا يك انتخاب زيباشناسانه و تا حدودي هستي‌شناختي است يا امكاني براي تاب‌آوري در مواجهه با فرامين پيدا و پنهان نهادهاي نظارتي كه اين روزها بيش از پيش گسترش يافته و گروه‌هاي اجرايي را به محافظه‌كاري بيشتر سوق داده‌اند. به‌ نظر مي‌آيد هر دوي اين عوامل نقش اساسي ايفا كرده‌اند تا يك فضاي انتزاعي خلق شود بي‌آنكه اصطكاك چنداني با وضعيت اينجا و اكنوني ما داشته باشد. اجرا به دغدغه‌هاي هستي‌شناختي انسان مدرن در باب نيهيليسم و شي‌وارگي مي‌پردازد اما نسبت چنداني با انسان معاصر ايراني برقرار نمي‌كند. به اصطلاح «نه گرم است و نه سرد» و ترجيح مي‌دهد بي‌‌موضع باقي بماند. حتي تلاش نمي‌كند آن سازمان مخوف و عريض و طويلي را كه مدام در رابطه‌اش حرف مي‌زند به اندازه بر صحنه احضار كرده و رويت‌پذير كند. مثل اغلب نمايش‌هايي كه از هر گونه مواجهه با مميزي پرهيز مي‌كنند اين اجرا براي برساختن جهان مالوف خويش لاجرم به سمبوليسم پناه مي‌برد. راهي مطمئن اما ملال‌آور براي گذشتن از موانع پيدا و پنهان نظارتي. اما نتيجه بي‌شك توليد نمايشي است كه چه به لحاظ فرم و چه از منظر محتوا، سترون و مصرف‌ شده‌ است و شوقي برنمي‌انگيزند و به نوعي رفع تكليف محسوب مي‌شود. مجيد شكري و گروه جوان اجرايي‌اش به مانند اغلب گروه‌هاي تئاتري، پول چنداني براي طراحي صحنه ندارند. آن بي‌چيزي كه در سالن سايه مشاهده مي‌شود ربطي به گروتفسكي و «تئاتر بي‌چيز» ندارد بلكه دردنشان يك وضعيت غمبار است كه هزينه‌هاي سرسام‌آور توليد بر گروه‌هاي اجرايي آوار مي‌شود. از ياد نبريم كه فضاي علمي- تخيلي اين اجرا به يك طراحي كمابيش مصرفانه و شكوهمند احتياج دارد تا بتواند از پس فضاسازي ديستوپيايي/يوتوپيايي برآيد. اما آن چيزي كه بر صحنه مشاهده مي‌شود فقر و مسكنت نالازم و آزاردهنده‌اي است كه همه‌چيز را تقليل‌ مي‌دهد. في‌المثل آن وسيله تنفسي يا تزريقي را به ياد آوريم كه به لباس بازيگران وصل است. تركيبي از ورقه‌هاي آلومينيومي بسته‌بندي ظروف غذا با سطل مصرف‌شده ماست كه به‌شدت توي ذوق تماشاگران مي‌زند. اجرا براي برساختن يك وضعيت پساصنعتي به اشيا و تجهيزات مناسب احتياج دارد اما شوربختانه چيزي كه بر صحنه مشاهده مي‌شود بازنمايي يك موقعيت كمابيش توسعه‌نيافته و سنتي است.به لحاظ اجرايي، دقايقي كه كلام كنار گذاشته شده و بدن بازيگران، صحنه را از آن خود مي‌كند، شوق‌انگيز است. مجيد شكري بدن بسيار آماده‌اي دارد و در بعضي از صحنه‌ها با مهارت مثال‌زدني، نقش يك مامور سازماني را با حركات محيرالعقول بدني خويش، ايفا مي‌كند. البته گاهي اين نمايش دادن افراطي مهارت بدني، متكلفانه است و از دل مناسبات طبيعي روابط انساني بيرون نمي‌آيد. اما به هر حال براي اجرايي كه مستعد ملال و يكنواختي است هنرنمايي اين بدن تربيت‌شده جذاب و تماشايي است. توانايي بدني اين بازيگر همچون سرمايه‌اي كه مي‌تواند در آينده به ساختن فرمي از تئاتر فيزيكال منتهي شود، چندان در بند كلام نيست و يادآور سنت‌هاي جذاب سرگرمي چون سيرك و شعبده‌بازي است. تئاتر اين روزهاي ما بيش از اندازه به كلام وابسته شده و ظرفيت‌هاي مغفول‌مانده نمايشي را كنار گذاشته است. بنابراين گاهي لازم است تماشاگران از سيطره كلام رها شده و با تماشاي بدن‌هاي آماده، سرگرم شده و به وجد آيند. در نهايت اين نمايش را مي‌توان از آن دسته اجراها دانست كه اين روزها در غياب حرفه‌اي‌ها، امكان اين را يافته‌اند در يكي از سالن‌هاي تئاتر شهر بر صحنه آيند و جهان برساخته خويش را در معرض تماشاي مخاطبان قرار دهند. با آنكه از همان ابتدا حادثه‌اي براي يكي از بازيگران اصلي نمايش اتفاق افتاد و گروه اجرايي را گرفتار سختي مضاعف كرد اما در كل، اين اجرا حاشيه چنداني نداشته و در سكوت به كار خود ادامه داده است. به نظر مي‌آيد آن دسته از اجراها به لحاظ مالي موفق هستند كه علاوه بر كيفيت، واجد حواشي‌هاي جذاب و تبليغات گسترده مجازي باشند. نكاتي كه اين اجرا كاملا از آن دور است و به قولي در بي‌خبري شروع مي‌شود، ادامه مي‌يابد و در بي‌خبري كارش را به پايان مي‌رساند. اجرايي كه حامي مالي معروفي ندارد و يكي از چهره‌هاي شناخته‌شده تئاتر و سينما، در رابطه‌اش تبليغات نكرده است. پس طبيعي است كه در اين جهان مبتني بر رقابت، بدون بازيگر چهره و تبليغات گسترده، اقبال چنداني نبيند و بعد از مدتي به فراموشي سپرده شود. اين قبيل اجراها براي دوام آوردن و مطرح شدن بيش از هر چيز مي‌بايد به توانايي و زيباشناسي خودشان تكيه كنند و در اين مسيري كه قدم گذاشته‌اند، حرف تازه‌اي بزنند و از طريق فرم‌، «امر نو» را بر صحنه احضار كنند. شوربختانه با اين جهان انتزاعي و روايت‌هاي محافظه‌كارانه، موفقيت چنداني در انتظار اين گروه جوان متصور نيست و به ميراث تئاتري كشور چيزي افزوده نخواهد شد. نمايش «كسي براي يك گوريل غمگين كاري نمي‌كند» مي‌تواند خود را با نمايشنامه «گوريل پشمالو» يوجين اونيل مقايسه كند. اينكه همچنان بر صحنه آوردنش يك چالش حرفه‌اي براي كارگردان‌هاي مطرح دنيا است. اونيل طبقات فرودست جامعه را از ياد نمي‌برد و رواي مسخ شدن انسان مدرن در سرمايه‌داري قرن بيستمي است. نمايشنامه «گوريل پشمالو» بر يك فضاي آستانه‌اي ايستاده و در تلاش است با عبور از آن، هويت جمعي تازه‌اي را رقم زند. اما در نمايش «كسي براي يك گوريل تنها كاري نمي‌كند» حتي بسته‌بندي شدن شخصيت اصلي و سپرده شدن به قسمت ضايعات، تماشاگران را بهت‌زده نمي‌كند. اين است تفاوت يك درام دوران‌ساز با انبوه نمايشنامه‌هايي كه چيزي بر ما نمي‌افزايند و توان عبور از يك فضاي آستانه‌اي را در خود نمي‌يابند. تئاتر آينده مي‌بايست بيش از اين شجاعت خطر كردن داشته باشد و حرف تازه زند. گفتن همان حرف‌هاي قديمي با همان فرم‌هاي قديمي، چيزي جز محافظه‌كاري نيست و فضيلتي هم ندارد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون