درباره داريوش مهرجويي كه به شكل هولناكي به قتل رسيد
قاتلين ماه كامل
اميد جوانبخت
خون ميچكد از ديده درين كنج صبوري/ اين صبر كه من ميكنيم افشردن جان است (سايه)
خبر به قتل رسيدن مهرجويي آن هم با چاقو در منزل شخصي واقعا در ذهن نميگنجد، گروتسكي كه در محيط و اطرافمان موج ميزند اينبار و با اين پيشامد هولناك مصداقي ديگر يافته است. گروتسك را در معنا به عجيبپردازي معادل كردهاند، واقعيتي زشت و تحريف شده و باور نكردني. برآمده از وهم و كابوس و وحشت. يكي از مهمترين سينماگران نيم قرن اخير سينماي فرهنگي و ارزشمند ايران كه عمري شرف كاري و زيستي خود را حفظ كرد و آثار ماندگارش چه پيش و چه پس از انقلاب مايه مباهات و اعتبار فرهنگ اين مرز و بوم بود و هست، به ناجوانمردانهترين و وحشتناكترين شكل ممكن پرونده زندگياش بسته شود. اينبار حتي هولناكتر از مرگ پوراحمد. يادِ مصاحبهاي با كيميايي ميافتم كه سالها پيش در جواب اينكه دوران چاقوكشي گذشته است، ميگفت «كافي است نگاهي به اخبار دور و برمان بيندازيم...» سلاح سرد و چاقو و قمه ظاهرا كماكان كارايي دارد و عليرغم اعلامِ عمومي چند روز پيش همسر مهرجويي به تهديد او و همسرش پس از به سرقت رفتن تعدادي از اموالشان، قاتل يا قاتلين چند روز بعد با وقاحت تمام تهديد خود را عملي ميكنند. مهرجويي سالها بود كه از براي رهايي از شلوغي و ناآرامي و تبعات ديوانهكننده زندگي در شهري چون تهران به كرج پناه برده بود اما ظاهرا از انواع آلودگيها كه همچون جريان هوا همه جا جريان دارند، گريزي نيست. به هر حال ضايعه از دست رفتن يكي از ستونهاي سينماي ايران در روزگاري كه در محاصره خبرهاي بد جنگ و خشنونت و ناامني قرار داريم شوك جبرانناپذيري است. اميد كه روحشان در آرامش باشد، انشاءالله.