• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5603 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۴ مهر

غياب هولناك و حسرت‌برانگيز داريوش مهرجويي

مختار شكري‌پور

بسياري از خبرهاي مهم و عمدتا تكان‌دهنده و گاهي هولناك را نيمه شب‎ها در بيداري‌هاي معمولم، اما نامعمول يا ازخواب پريدن‌هاي در پي كابوس و سپس چك كردن موبايل يا روشن كردن تلويزيون خبردار شده‌ام. ديشب هم طبق معمول خواستم ساعت موبايلم را روي زنگ هشدار براي بيدار شدن اجباري صبحگاهي بگذارم كه گويا شوكي در راه بود و نگاهي كه به صفحات مجازي‌ام انداختم، خبر قتل داريوش مهرجويي و همسرش وحيده محمدي‌‌فر را در صفحه مهرداد حجتي ديدم. خبر هولناك و شوم بود و منگي‌ام از بيدار شدن در نيمه شب را چندين برابر كرد و بلافاصله صفحات ديگر را ديدن براي مطمئن شدن و... بسيار متاثر شدم و باز حسرتي ديگر بر دلم باقي ماند، چون چند سال پيش با استاد مهرجويي درخصوص ساختن مستندي درباره‌اش صحبت كردم و بزرگوارانه و ساده پذيرفت، چراكه پيش از اين تجربه گفت‌وگويي تقريبا مفصل با موضوع تعامل ادبيات و سينما و اقتباس از آثار ادبي با او داشتم كه همان سال‌‎هاي اوايل دهه هشتاد در روزنامه همشهري آن سال‌ها منتشر شد. زنده‌ياد ايرج كريمي هم به پيشنهاد آقاي مهرجويي ما را در بحث و گفت‌وگو همراهي كرد و مصاحبه‌اي بسيار خواندني از آن درآمد كه بيان‌كننده دغدغه جدي و علاقه خاص مهرجويي به ادبيات بود و در آن از آثاري صحبت كرد كه دوست دارد از آنها اقتباس كند از جمله رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» اثر ستوده شده «زويا پيرزاد» كه آن موقع سر زبان‌ها افتاده بود. بعدها نيز اجازه استفاده از فرازي از فيلم «هامون» در مستند «پرواز در دايره حضور» كه درباره شاملو ساختم را از ايشان گرفتم و قرار هم بود كه براي آن مستند مصاحبه‌اي نيز از او بگيرم كه با خوشرويي موافقت كردند ولي تا زمان تدوين فرصت آن به خاطر عدم دسترسي دوباره مهيا نشد كه نشد! و اين هم حسرتي ديگر... اما بعدها همان روزي كه در خانه هنرمندان ايران كه جالب است چند مصاحبت و ديداري كه با وي داشتم فقط آنجا بود، او را ديدم و بحث ساخت مستندي درباره‌‎اش را پيش كشيدم. از اينكه فرصت گفتن از شاملو ميسر نشده بود، ابراز تاسف كرد و از علاقه‌اش به شاملو و استفاده از شعرهاي او در آثارش گفت. خلاصه استاد مهرجويي درباره مستند خودش گفت كه بايد تهيه‌كننده و طرح داشته باشي كه هم تهيه‌كننده پيدا كردم و هم طرحي نوشتم. شماره تلفني به من داد و تماس گرفتم كه آقايي پاسخ داد و خودش را دستيار آقاي مهرجويي معرفي كرد. قضيه را كه با ايشان مطرح كردم، با لحن ناخوشايند و آميخته با حسادتي گفت: «اگر استاد به ساخت مستندي رضايت دهند، خود ما كه دستيارشيم مي‌سازيم!» من هم از رضايتمندي و موافقت استاد مهرجويي گفتم، اما در كت‌اش نرفت و من هم بدون هيچ دافعه‌اي از خير صحبت كردن با او گذشتم تا در فرصتي ديگر قضيه را با خود استاد در جريان بگذارم كه به كرونا برخورديم و ديگر اين فرصت هرگز مهيا نشد و نشد، اما همواره در سر داشتم هر چند كه مي‌دانستم ديگر فرصت و رغبت چنين كاري را نخواهد داشت! ديشب هم كه اين اتفاق شوم، مهر پايان بر اين جريان و كارهاي ديگري كه مي‌توانست انجام دهد و تعاملاتي كه مي‌توانست رخ دهد، گذاشت! در واقع، اين حادثه علاوه بر هولناكي، همه ما را از اين هنرمند فيلسوف تاثيرگذار خلاق محروم كرد. يادش گرامي و قطعا آثار زيبا و ارزشمندش براي هميشه در فرهنگ و هنرمان به يادگار خواهد ماند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون