شهرِ معاصرِ امروز!
بهروز مرباغي
گفته شده و گفتهايم كه هنوز تعريف جامع و كاملي از شهر كه مورد وفاق عمومي باشد، متاسفانه، وجود ندارد، به ويژه اگر تعريفهاي خشك و رسمي اداري را درنظر بگيريم. مثلا در بريتانيا، هر آبادي بزرگ يا كوچك كه يك كليسا و اسقف داشته باشد، شهر ناميده ميشود. در برخي كشورها، ازجمله ايران تعداد جمعيت اصليترين معيار شهرشدن يك آبادي است. با اين حال، صرفنظر از انواع تعاريف ميتوان براي شهر معاصر و امروزي توصيفها يا معيارهايي قرار داد. يكي از مهمترين و اصوليترين شاخصها براي شهريت يك شهر، وسعت يا قلت نيازهاي غيرمادي مردم آن شهر است. هرچه دامنه و تنوع نيازهاي غيرمادي مردم يك شهر بيشتر باشد، آن شهر خصلت و خاصيت شهري بيشتري دارد. وسعت و تنوع نيازهاي غيرمادي، از سويي عامل شهريت شهر است از سوي ديگر نتيجه آن. براي اينكه دامنه اين نوع نيازها وسعت بيشتري پيدا كنند، لازم است نيازهاي مادي و عادي مردم به راحتترين شكل مرتفع شده باشد. مثلا در جامعهاي كه نياز مادي و عادي مردم به مسكن به شكل منطقي و درست برطرف نشده باشد، نميتوان از ساكنان بيخانمان آن انتظار داشت به فكر سينما و تئاتر باشند. وقتي مردم توان خريد بهموقع و دلخواه لباس نداشته باشند، نميتوان لزوم خريد كتاب و ديدن تئاتر و اتراكسيون فلان تروپ را به آنان توصيه كرد و الي آخر. اما، اين همه ماجرا نيست. در يك جامعه معاصر و مدرن، مردم بايد درگير حواشي زندگي نشوند. يعني بايد تحت حمايت سيستمي از بيمهها و حمايتها باشند. كسي كه آينده حداقلي تضمينشده ندارد، نميتواند به فكر كودكان كار باشد. كسي كه براي گرفتن يك مجوز براي ثبتنام فرزندش در مدرسه دلخواه، روزها بايد دوندگي كند، نميتواند فرد فعالي در پويش محيطزيست باشد. جامعه و نظام مديريتي آن بايد تبديل به يك سيستم يكپارچه و پاسخگو شده باشد كه مردم انرژي و وقت خود را صرف حواشي زندگي نكنند. بنابراين، شهر معاصر نه به تعداد ساختمانها و خيابانهايش تعريف ميشود نه با تعداد كارگاهها و كارخانههايش. شهر امروزي و متمدن، با ساختار درست مديريتي آن كه امكان توسعه و تنوع نيازهاي غيرمادي را فراهم آورد، تعريف ميشود. اصولا در تعريف جهان مدرن و تفكيك آن از جهان پيشامدرن، مبنا بر نوع حكومت و مديريت آن است. جامعه مدرن با سيستم مديريت ميشود و جامعه پيش از آن با فرد. وقتي فرد با يك سيستم سروكار دارد، با هر درجه از كارايي يا مطلوبيت آن، حداقل آن است كه تكليفش در برابر خود و ديگران معلوم است. آينده براي او پيشبينيپذير است. در چين حالتي است كه ميتواند به فكر زيباييها و نيازهاي غيرمادي تازهتر باشد. مشكل بسياري از شهرها آن است كه مديريت آن، عموما، تابع فرد و سلايق اوست.
معمار و مدرس دانشگاه