دهشتناك، خوفناك، ترسناك، هولناك، يكييكي اين كلمات را رد ميكنم، حس ميكنم اين واژهها، سنگيني و بزرگي شب حادثه و جنايت قتل مهرجويي و همسرش را در خود ندارند، هرچه سرچ ميكنم تا كلمهاي هموزن آن شب سياه پيدا كنم به نظرم نميآيد يا قدرمسلم نميتواند حق مطلب را ادا كند، فكرش را بكنيد، آسوده و آرام در آشپزخانه نشستهايد و غذايي بار گذاشتهايد و به سيگارتان پك ميزنيد كه ناگهان با چاقو و چماق به جانتان حمله ميكنند و... تصور آن لحظه مو را بر بدن آدم سيخ ميكند، با خودم فكر ميكنم همان لحظه كه مهرجويي و همسرش با قاتلان گلاويز ميشدند در آن لحظه من يا به عبارتي ما چه ميكرديم؟ عرق سردي بر بدنم مينشيند و يادم ميآيد كه در آن وقت شوم روي كاناپه نشسته و با موبايلم ور ميرفتم.
صبح همان روزي كه قتل داريوش مهرجويي و همسرش منتشر شد به واسطه حوزه كاري، صحبتها و پرس و جوهاي زيادي درباره ماهيت قتل با همكاران داشتم، ولي آن روز براي خانواده موضوع را تعريف نكرده بودم و نميگذاشتم سر صحبت باز شود.
تا اينكه حوالي ظهر يكباره پدر به من زنگ زد و گفت: دخترجون چرا مهرجويي رو كشتند؟ جريان چيه؟ اين طفلك كه كسي رو آزار نداده بود؟ واقعا نميدانستم چه بگويم.
تعريف خشك و خالي تحويلش دادم و از پدر خواهش كردم اخبار مهرجويي را دنبال نكند، لحظهاي طول نكشيد كه برادرم زنگ زد، روز بعد دخترخاله، پسرعمو، دخترعمه تماس گرفتند؛ ماجرا را سربسته توضيح ميدادم و از آنها هم خواهش ميكردم به خاطر تاثير منفي پيگير نباشند. خودم ولي طاقت نميآوردم.
اگر بگويم در تمام اين مدتي كه اخبار قتل مهرجويي و دستگيري قاتلان منتشر ميشد پا به پاي مطالب پيش ميرفتم و جزييات را مرور ميكردم دروغ نگفتم؛ فقط يك سوال از ذهنم بيرون نميرفت و آن اين بود كه چه كينه عميقي باعث وقوع اين جنايت شده است؟
در كوچه و خيابان بدون اينكه خودم را معرفي كنم با مردم درباره مهرجويي همصحبت ميشدم و از آنها ميپرسيدم از قتل مهرجويي خبر داريد؟ شما از اين قتل چه تعريفي داريد؟ شبها موقع خواب از ترس درها را سه بار قفل ميكردم، خيالاتي شده بودم فكرهاي منفي درباره آدمها در سرم ميچرخيد، مگر ميشود به خاطر 30 ميليون سر آدم را بريد؟
اما لحظه سخت، تماشاي صحنه بازسازي قتل مهرجويي بود. انگار ديگر نفسم بالا نميآمد، چه نمايش ترسناك و دلهرهآوري، با خودم گفتم يعني آن لحظه با مهرجويي چه كردند؟ بيوجدانها به خاطر چند تكه طلا به جان آدمها افتاديد؟
حقيقتا يكي، دو هفته اخير لحظههاي سخت و تكاندهندهاي بر اهالي رسانه گذشت، اما هنرمنداني كه با مهرجويي حشر و نشر و ارتباط نزديكي داشتند اوضاع روحيشان چگونه بود؟
مرور پيامها و دلنوشتههاي چند وقت اخير هنرمندان نشان ميدهد كه چه لحظههاي سختي بر آنها گذشته است، دلنوشته سراسر حزن طناز طباطبايي: «اين آتشي كه در دلم ماند با هيچ آبي خاموش نخواهد شد.» يا متن اصغر فرهادي: «كلامي براي نوشتن پيدا نميكنم اينبار سنگين سبك نميشود.» يا مسعود كيميايي: «نميتوانم حرف بزنم.» همينطور هومن سيدي: «سهمناك و موحش است به چه گناهي؟» يا مهدي كرمپور: «به خودم قول داده بودم ديگر مطلقا چيزي ننويسم. با عباس معروفي بغضم شكست اما... و با رفتن مهرجويي... قول ميدهم آخرينش باشد.»
طول ميكشد تا هنرمندان از اين فشار عصبي خلاص شوند
با غلامرضا موسوي از تهيهكنندگان سينما و كسي كه ارتباط زيادي با هنرمندان دارد درباره روحيه هنرمندان گفتوگو ميكنم. او ميگويد: آقاي مهرجويي يكي از مهمترين هنرمندان كشورمان بودند، كسي كه بهترين فيلمهاي تاريخ سينما را ساخته و يكي از نوگراترين فيلمسازهاي ما به شمار ميرود، قطعا نبود ايشان آن هم با اين قتل فجيع به لحاظ روحي و رواني ديگر هنرمندان را تحتتاثير قرار داده و آنها را دچار سرخوردگي كرده است.
او ميگويد: تا جايي كه ميدانم و همانطور كه در صحبتها و نظرات هنرمندان هم پيداست اغلب ناراحت هستند و روحيه خوبي ندارند. البته اين روحيه رنجور براي هنرمندان كه از ويژگي حساسيت بالاتري برخوردارند طبيعي است. ولي بيگمان مدتها طول خواهد كشيد تا حال وهواي هنرمندان از اين فشارهاي عصبي خلاص شود.
ترومايي كه هنرمندان تجربه كردند زياد است
از آنجايي كه تبعات قتل داريوش مهرجويي و همسرش از جوانب مختلف قابل بررسي است در وهله اول با دكتر علي صاحبي روانشناس گفتوگو كرديم، او ميگويد: متاسفانه اطلاعات درستي در مورد نحوه و چرايي قتل داريوش مهرجويي و همسرش منتشر نشده اما وقوع چنين قتلي و مشاهده آن از جانب مردم و تفسير آن، قطعا روي بهزيستي و كيفيت زندگي مردم تاثير زيادي ميگذارد. به ويژه هنرمندان كه با اثربخشي و گستره آثار و زندگي داريوش مهرجويي آشنا هستند. اين آسيب بيشتر متوجه آنها ميشود و در حلقه تنگتر سينماگران قرار ميگيرند كه آسيب و ترومايي كه آنها تجربه كرده و ميكنند بسيار زياد خواهد بود. به غير از شوك و ناباوري و احساس شديد غم، ترس و اضطراب پديده ديگري است كه بر آنها مستولي ميشود و آنها را در بر ميگيرد.
اين روانشناس با اشاره به اينكه از اين فاجعه به وجود آمده، كل جامعه دچار تروما شده و اعتماد اجتماعي دچار تزلزل ميشود توضيح ميدهد: دو مفهوم بنيادين در زندگي ما انسانها خاصه هنرمندان اهميت زيادي دارد، نخست: احساس امنيت با اين مفهوم كه آيا من در جامعهاي كه كار ميكنم و محتوا توليد و خلق ميكنم امنيت دارم؟ دوم: موضوع اعتماد است، با اين تعريف كه چقدر ميتوانم به نيروهايي كه قرار است از من محافظت كنند اعتماد كنم آيا از من مراقبت لازم و محافظت كافي ميشود؟
كنشگري سينماگران افول ميكند
او ميگويد: وقتي اعتماد و امنيت مردم و هنرمندان آسيب ميبيند كنشگري حرفهاي و اجتماعي آنها افول ميكند و اميد اجتماعي از بين ميرود و عموم مردم و به ويژه هنرمندان دچار درماندگي اجتماعي ميشوند. از جهتي چنين اتفاقي بر تمام گستره جامعه هم اثر ميگذارد و به آن آسيب ميزند. آقاي مهرجويي كنشگر فعالي بودند. كمتر آدم شاخصي در سينما داريم كه كارهاي فاخر زيادي ساخته باشد. هركدام از فيلمهاي او در موقعيتهاي سياسي - اجتماعي خاص نمايش داده شد و در همان مقطع به وجود آورنده كنشهاي زيادي بود، قتل چنين آدم كنشگر مهمي، قطعا روي كنشگري سينماگران ديگر هم تاثير زيادي ميگذارد. البته اين ماجرا ميتواند صورت ديگري هم داشته باشد و كنشگريها را بيشتر كند ولي جنبه منفي آن قويتر است و سينماگر با در نظر گرفتن فرجام زندگي داريوش مهرجويي به خودش ميگويد: من به كجا ميخواهم برسم. چنين نگاهي قطعا نا اميدي به وجود ميآورد.
يا مهاجرت ميكنند يا از خلق اثر
خودداري ميكنند
دكتر صاحبي در بخش ديگري از صحبت خود ميگويد: وقتي كنشگري هنرمندي از بين برود يا اقدام به مهاجرت ميكند يا از خلق اثر خودداري ميكند. از منظر ديگري هم ميتوان به اين ماجرا نگاه كرد و آن نوع چنين قتلهاست كه زمينه تاريخي دارد و به واسطه آن حافظه تاريخي ناباوري مردم را در پي دارد. اگر شخصي، نهادي يا مسوولي درباره اين قتلها توضيح درستي هم بدهد اما مردم يا هنرمندان باور نميكنند كه بر اساس يك انگيزه شخصي چنين اتفاقي رخ داده باشد. فرضشان اين است كه براي خاموش كردن صداي هنرمندان اين تمهيد به كار گرفته شده است، به عبارت ديگر برداشت شخصي از اين اتفاق اين است كه اين اتفاق توطئه است حتي اگر توطئه نباشد.
طبيعتا با وقوع چنين حادثه تلخي، آشفتگي هيجاني در ميان هنرمندان و غير هنرمندان زياد ميشود. اين آشفتگي در برخيها شديدتر است و آنها به سختي ميتوانند تالمات روحي خود را مديريت كنند اما بعضي هيجانات خود را به سرعت تنظيم ميكنند اما به هر حال اتفاق جانكاهي است و اراده فرد به تنهايي قادر نيست اين آشفتگي هيجاني را از خود دور كند.
هنرمندان بيشتر با هم گفتوگو كنند
به شخصه به هنرمندان توصيه ميكنم براي تجديد روحيه تا جايي كه ميتوانند بيشتر باهم گفتوگو كنند، بيشتر باهم حشر و نشر داشته باشند، هنرمندان بهطور معمول بيشتر از ديگران روحيه انزواطلبي دارند و تمايلشان اين است كه ناراحتي را در سكوت و درون خودشان حل كنند اما پيشنهاد من اين است كه در جمع حضور پيدا كنند. در مورد اين واقعه و غم و درد خود باهم گپ بزنند تا اين آشفتگي هيجاني آنها بهتر تحمل و تنظيم شود و در آنها رسوب نكند. خودشان را به هيچ عنوان منزوي نكنند كه اين بسيار كار اشتباهي است و در نهايت اين نكته را در نظر بگيرند كه تاريخ ما نظير اين نوع از دست دادنها و فقدانهاي بزرگ را كم و بيش به خود ديده از قال محمد مسعود گرفته تا مرگ نابهنگام فروغ فرخزاد و ... اما هنرمندان در هر مقطعي سوگواري خود را داشتهاند و بعد همچون ققنوس از آتش سر برآوردهاند و كارهاي فاخر بيشتري به جامعه ارايه كردهاند.
اين دكتر روانشناس ميگويد: به اين ماجرا هم ميتوان با شيوه اسنادي خوشبيني نگاه كرد و هم با شيوه اسنادي بدبيني از اين حيث كه با خود بگوييم اين ماجرا آخر راه است و در تمام زندگي من اثر ميگذارد و پايدار ميماند. نگاه خوشبيانه اما ميگويد چنين اتفاقي ويژه ما نيست و بر تمام قلمروهاي زندگي ما اثر پايدار و دايمي نميگذارد. ميتوانيم آن را نيز از سر بگذرانيم. اين هنرمندان به اين فكر ميكنند كه به راه باديه رفتن به از نشستن باطل.
هنرمنداني كه با شيوه اسنادي خوشبيني به اين ماجرا نگاه ميكنند، هرچند سخت از اين بحران عبور ميكنند ولي ميتوانند اين خشم و ناكامي را تبديل به آثار گرانقدر كرده و آن را به ياد، خاطره و نظام ارزشي داريوش مهرجويي تقديم كنند.
توصيه من به هنرمندان اين است:
زندگي در صدف خويش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
احساسات ميليونها آدم كه جريحهدار شد
همچنين با دكتر سيد حسن موسوي چلك رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران گفتوگو كرديم، او به «اعتماد» ميگويد:
اين روزها يكي از اخباري كه در صدر قرار گرفته موضوع قتل يك فرد شناختهشده در حوزه فرهنگ و هنر به ويژه سينماي ايران است، مرحوم داريوش مهرجويي با توجه به نوع قتلي كه در مورد او صورت گرفته احساسات را بسيار جريحهدار كرده و از سوي ديگر كشتن همسر اين كارگردان فقيد و نوع قتل او هم شوك به جامعه هنري وارد كرد.
چون اين افراد شناختهشده هستند و مردم با فيلمها و آثارشان ارتباط برقرار ميكردند تاثيرگذاري فوت آنها در جامعه بيشتر است. اساسا هنرمندان با توجه به ويژگيهايي كه دارند در بين مردم محبوبيت دارند مشخصا در مورد آقاي مهرجويي به دليل سابقهاي كه او داشت اين محبوبيت بيشتر هم بود.
اين استاد دانشگاه در ادامه توصيح ميدهد: واقعيت اين است كه خشونت در جامعه نسبت به هر فردي كه باشد آثار منفي روي اعضاي ديگر جامعه دارد حال در جامعه هنري اين تاثيرگذاري بيشتر هم هست. همانطور كه در واكنشهاي آنها در طيفهاي مختلف ديديم گوياي اين نكته است. قتل داريوش مهرجويي نه تنها هنرمندان و جامعه هنري را به خود مشغول كرد كه اخبار پيرامون آن فراتر هم رفت و به حوز ههاي سياسي انتظامي هم كشيده شد. تا جايي كه بالاترين مراجع ذيربط نسبت به اين موضوع واكنش نشان دادند. ميخواهم بگويم مسالهاي بود كه فراتر از جامعه هنري را به خود درگير كرد. از نگاه ديگر ميتوان گفت خشونت قتل مهرجويي و همسرش فقط مختص اعضاي خانواده او هم نبود، لحظهاي به صحبتهاي دختر مرحوم مهرجويي درباره پدر و مادرش دقت كنيد.
افراد شناختهشده بايد امنيت داشته باشند
موسوي چلك در ادامه ميگويد: اما نكته مهم درباره اين قتل، حس ناامني است كه چنين قتلهايي به ديگر هنرمندان تزريق ميكند. همانطور كه ميدانيد پيشتر گردنبد علي دايي را دزديدند، يا موبايل ورزشكار ديگري را از او ربودند، خشونتي كه در اين نوع ارتكاب جرم وجود دارد و به دليل فراگيري و اشتهار هنرمندان يا ورزشكاران، پير و چوان، زن و مرد را بيشتر تحتتاثير قرار ميدهد و روحيه آنها را اذيت ميكند.
به اعتقاد اين جامعهشناس، آثار و فيلمهاي داريوش مهرجويي و اساسا خود او بين عموم مردم شموليت زيادي داشت، از اين حيث بايد گفت قتل او نه تنها روي مردم و هنرمندان تاثير ميگذارد كه جامعه از اين قتلها تاثير ميگيرد و به واسطه بزرگي نام مقتول، ممكن است آثار مخربتري روي مردم و جامعه بگذارد: شما نگاه كنيد در چند وقت اخير بخش عمدهاي از اخبار فضاي مجازي به چگونگي قتل آقاي مهرجويي و همسرش اختصاص داشت و واكنش مردم و اهالي سياست خود گويايي فراگيري آن بود. اما آنچه مسلم است اينكه چنين قتلهايي نه اولين و نه آخرين است، از اين دست قتل در تمام طول تاريخ را شاهد بوديم و در همه حوزهها وجود داشته است. اما اي كاش مسوولان كمي براي امنيت افراد موثر و بزرگ و شناختهشده تدابيري بينديشند.
اين استاد دانشكاه در ادامه صحبتش ميگويد: با توجه به اينكه مسوولان صحنه بازسازي قتل را هم منتشر كردند قطع به يقين اين حادثه به اين سادگيها از ذهن و روان مرد پاك نميشود و تاثيرگذار نيست. سالها در مورد اين قتل و اثرات آن بحث و صحبت ميشود.
انتشار صحنه بازسازي اشتباه محض بود
موسوي چلك تاكيد ميكند: اي كاش مسوولان در مورد انتشار تصاوير بازسازي قتل كمي صبر و تامل به خرج ميدادند چراكه انتشار اين تصاوير خودش آزاردهنده است و افكار عمومي را آزردهخاطر و ناراحت ميكند. اگر قرار است به مراجع بلندپايه گزارش كار داده شود، در آن صورت ميتوان در جمع خصوصي اين تصاوير را ديد اما نيازي نبود افكار عمومي اين تصاوير را ببيند و بر روح و روان آدمها تاثير منفي بگذارد انگار كه دوباره قتل در جامعه روي داده و ماجرا از اول اتفاق افتاده است. متاسفانه بايد بگويم انتشار صحنههاي بازسازي قتل نه تنها اشتباه محض بود كه اين خودش مروج خشونت است و جنبههاي يادگيري هم دارد. اي كاش مسوولان كمي تامل ميكردند.
به هرحال در جامعه چنين خشونتي اتفاق افتاده و من لازم ميبينم هنرمندان جنبههاي خودمراقبتي را حتما در نظر داشته باشند بخشي در مراقبتهاي فردي و بخشي هم جنبههاي يادگيري دارد كه بايد بيامورند. شرايط جامعه امروز خشونت زياد دارد و هنرمندان بايد مراقبت از خود را در جنبههاي مختلف زندگي لحاظ كنند.
دكتر صاحبي: به هنرمندان توصيه ميكنم براي تجديد روحيه تا جايي كه ميتوانند بيشتر باهم گفتوگو كنند، بيشتر باهم حشر و نشر داشته باشند، هنرمندان بهطور معمول بيشتر از ديگران روحيه انزواطلبي دارند و تمايلشان اين است كه ناراحتي را در سكوت و درون خودشان حل كنند اما پيشنهاد من اين است كه در جمع حضور پيدا كنند. در مورد اين واقعه و غم و درد خود باهم گپ بزنند تا اين آشفتگي هيجاني آنها بهتر تحمل و تنظيم شود و در آنها رسوب نكند. خودشان را به هيچ عنوان منزوي نكنند كه اين بسيار كار اشتباهي است و در نهايت اين نكته را در نظر بگيرند كه تاريخ ما نظير اين نوع از دست دادنها و فقدانهاي بزرگ را كم و بيش به خود ديده از قال محمد مسعود گرفته تا مرگ نابهنگام فروغ فرخزاد و... اما هنرمندان در هر مقطعي سوگواري خود را داشتهاند و بعد همچون ققنوس از آتش سر برآوردهاند و كارهاي فاخر بيشتري به جامعه ارايه كردهاند
دكتر موسوي چلك: اي كاش مسوولان در مورد انتشار تصاوير بازسازي قتل كمي صبر و تامل به خرج ميدادند چراكه انتشار اين تصاوير خودش آزاردهنده است و افكار عمومي را آزردهخاطر و ناراحت ميكند. اگر قرار است به مراجع بلندپايه گزارش كار داده شود، در آن صورت ميتوان در جمع خصوصي اين تصاوير را ديد اما نيازي نبود افكار عمومي اين تصاوير را ببيند و بر روح و روان آدمها تاثير منفي بگذارد انگار كه دوباره قتل در جامعه روي داده و ماجرا از اول اتفاق افتاده است. متاسفانه بايد بگويم انتشار صحنههاي بازسازي قتل نه تنها اشتباه محض بود كه اين خودش مروج خشونت است و جنبههاي يادگيري هم دارد. اي كاش مسوولان كمي تامل ميكردند