پايمال كردن فرش
حميد كارگر
به تازگي وزارت صنعت، معدن و تجارت بدون مصوبهاي قانوني اقدام به ادغام «مركز ملي فرش ايران» با «دفتر صنايع خلاق و ورزشي» كرده و فردي ناآشنا با فرش را به سكانداري مركز ادغامي برگزيده است. اقدامي كه جامعه فرش كشور را برآشفته است. اواخر دهه هفتاد يكي از گلايههاي مشترك فعالان فرش دستباف ايران «نبود متولي واحد» بود. درد و گلايهاي كه سالها بعد با تشكيل «مركز ملي فرش ايران» در وزارت بازرگاني درمان يافت. بعدتر، از ضعف ساختار، قلّت اختيار، نداشتن استقلال مالي، تزلزل جايگاه و دست به دست شدن احتمالي اين مركز بين ميراث فرهنگي، وزارت جهاد، وزارت تعاون و... گلايه ميشد. شِكوه و گلايهاي كه گوش شنوايي نمييافت! و هرچه ميگفتيم «از تخم گِلين جوجه نزايد» و اين شير بييال و دم و اشكم است، كسي را ككي نميگزيد! در دولت كنوني اين شكوه و گلايه ديگرگون و فزاينده شد زيرا كه همان اندك جايگاه نيز خدشه يافت! وزارت صمت، فرش را نميخواست و البته كه «دلِ نخواسته و عذر بسيار!» پس اين مركز را از ساختار خود حذف كرد! و بعد هم كه داد فرشيها درآمد، وعدههاي پوچ داد؛ از انتقالش به ميراث فرهنگي گفت و در نهايت بدون بازگرداندن آن به ساختار اصلي، با حذف پستهاي سازماني و تنزلش از زير نظر وزير به ذيل معاونت صنايع عمومي، تقليلش داد كه لابد شنيده بود: ماهي را نميخواهي از دُمش بگير! حالا در مسير همين تقليل و تخفيف، اتفاق ديگري رخ داده: ادغام مركز ملي فرش با دفتر صنايع خلاق و ورزشي و يعني كه «مبارك خيلي خوشگل بود، آبله هم درآورد!» اكنون اهالي فرش در تكاپويند كه اين ادغام بيمايه است و فرد منصوب با فرش بيگانه! اما بر اين گمانم كه تلاش براي تغيير فرد منصوب يا احياي نام مركز ملي فرش ايران و پرهيز از ادغام يا... ره به خطا و سراب بردن است و «حيف اوقات كه يكسر به بطالت برود.» اكنون در شرايطي هستيم كه سهم فرش در ميان صادرات غيرنفتي كشور به كمترين حد در دهههاي اخير رسيده و ظرف چند سال به يكدهم تقليل يافته است. در همين مدت هرگونه مشوق صادراتي و حمايتهاي بيمهاي، بانكي، مالياتي و... از فرش ايراني به كمترين حد خود رسيده است. هنرمندان، قاليبافان، توليدكنندگان و بازرگانان فرش ايراني با انواعي از سختيها و تنگناها در مسير فعاليت خود روبهرو هستند و كمترين عنايتي از سوي دولتمردان در كار نيست. حضرات شناخت و باوري به فرش ندارند و بر اين منوال هرچه كنند و كنيم، آفتابه خرج لحيم است! خدا ميداند براي نگارنده كه سالها براي بقا و ثبات و اقتدار اين مركز گفته و نوشته و كوشيدهام، اين سخن چقدر دشوار و تلخ است. خيلي تلخ! اما «ايوانِ پي شكسته مرمت نميشود / صد بار اگر به ظاهر وي رنگ و رو كنند» و آن را از نو ببايد ساخت.
فرش ايراني همواره در طول قرون و اعصار به هنر و تلاش هنرمندان و فعالانش متكي بوده و اگر بالانشينان تن به ايجاد نهادي كاربلد و توانا براي بهبود اين هنر - صنعت ندهند، چه نيازي به منت كشيدن از ناشيانِ سُرنا به دستي كه گمان ميكنند كار فرش از جنس «هلو برو تو گلو» است و با ايشالا و ماشالا گفتن به سامان ميشود؟! براي اين برهنگان هر پيراهني اندازه است؛ چه صنايع خلاق باشد، چه ورزش، چه فرش و چه هر شتر گاو پلنگ ديگري!
و البته كه عذر و بهانه و توجيه بسيار است!
كارشناس فرش
رييس پيشين مركز ملي فرش ايران