براي نخستين بار عنوان ميشود
سايه روشن قتلهاي زنجيرهاي
محمد بلوري
قتلهاي پياپي معروف به زنجيرهاي كه توسط باند سعيد امامي انجام ميشد چگونه افشا شد در حالي كه دامنه جنايت اين باند با قربانياني از ميان چهرههاي نويسنده گسترش مييافت. همانگونه كه در كتاب خاطرات 65 سال و دوران روزنامهنگاريام نوشتهام از اواخر دهه 70 چهرههاي سرشناس توسط باند سعيد امامي ربوده و به قتل ميرسيدند كه اجساد قربانيان در نقاط مختلف شهر پيدا ميشد. من مجموعه اين جنايات را قتلهاي زنجيرهاي ناميدهام كه به همين نام معروف شده است. در ميان چهرههاي سرشناس اين قربانيان پروانه و داريوش فروهر به چشم ميخوردند كه در خانهشان با هجوم عوامل سعيد امامي كاردآجين شدند يا چهرههايي از ميان نويسندگان سرشناسي چون محمد مختاري و محمدجعفر پوينده پس از ربوده شدن به قتل رسيدند.
در روزهاي 12 و 18 آذرماه 77 اين دو نويسنده به بهانه بازجويي ربوده و در بهشتزهرا توسط باند سعيد امامي به دار آويخته شدند.
مهرداد عليخاني سركره باند سعيد امامي در دادگاه هنگام محاكمهاش درباره محمدجعفر پوينده ميگويد: روز دوازدهم آذر 77 ماموريت داشتيم محمدجعفر پوينده را به قربانگاه بكشانيم.
عصر آن روز پس از شناسايي مسير رفت و آمد او جلوي سوژه (يعني پوينده) را در خيابان گرفتيم تا از اتومبيلش پياده كنيم. من و همدستانم سوار دو خودرو بوديم كه بر بدنه يكي از اتومبيلها آرم وزارت اطلاعات نقش بسته بود. از او خواستيم كه از اتومبيلش پياده شود و براي بازجويي به وزارت اطلاعات بيايد. محمدجعفر پوينده با ديدن آرم و نشان وزارتخانه بر بدنه خودرو مطمئن شد كه ما ماموريت داريم او را براي بازجويي ببريم. پوينده بدون مقاومت پذيرفت و از اتومبيلش پياده شد. دو همدستم روشن و علي ناظري كه براي دستگيرياش اقدام كرده بودند دو، سه كلمهاي با پوينده به گفتوگو پرداختند و سپس او را سوار يكي از اتومبيلهاي «دووي» متعلق به وزارت اطلاعات كردند.
بعد همدستم اصغر سوار پژوي با آرم عمليات 11 معاونت اطلاعات مردمي شد تا به دنبال دوو بيايد. در واقع خسرو (راننده دوو) پشت فرمان نشست و من در صندلي جلويی كه پوينده بين دو همدستم (روشن و ناظري) در صندلي عقب قرار گرفت و طبق برنامه قبلي كه مختاري را براي قتل به بهشتزهرا برده بوديم پس از سوار كردن پوينده او را هم براي قتل به سمت بهشت زهرا برديم.
سوژه (يعني پوينده) را ساعت چهار و سي دقيقه بعدازظهر سوار ماشين كرديم و به سمت ميدان انقلاب حركت كرديم ابتدا به خيابان وحدت اسلامي رسيديم و سپس به طرف راهآهن و اتوبان حركت كرديم و در پايان راه به بهشتزهرا رسيديم؛ به همان محلي كه قبلا مختاري را به قربانگاه تعيين شده برده بوديم.
در راه و در داخل اتومبيل با پوينده به صحبت پرداختم، اما ديدم رغبتي به صحبت ندارد. وقتي به بهشتزهرا رسيديم هنوز هوا روشن بود و بايد منتظر ميمانديم تا هوا تاريك شود. با تاريكي شب، نيم ساعت پس از اذان مغرب ، رضا روشن و ناظري (دو تن از همراهانم) به همان شكل قبلي كه كار مختاري را تمام كرده بوديم دست به كار شدند. اين بار هم رضا روشن طناب را به گردن پوينده انداخت، گره طناب را تنگ كرد و كشيد. در اين هنگام سر پوينده در دست همدست ديگرمان (ناظري) قرار داشت كه جان داد. در پايان كار ناظري پيشنهاد كرد به خاطر احتياط خوب است براي چند دقيقه از طناب آويزانش كنيم تا از مرگ قطعياش مطمئن شويم.
يك چارچوب فلزي در محوطه سرباز ساختمان، از قبل براي به دار آويختن افراد بر پا شده بود.
طناب بلندتري به گردن جسد انداختیم و از چارچوب فلزي آويزانش كرديم. قرار شد من و خسرو و اصغر كمك كنيم تا جسد پوينده آويزان بماند...
جاسوسي سعيد امامي در كانون نويسندگان
مروري بر پرونده اتهامي عاملان قتلهاي زنجيرهاي فاش ميكند كه فردي در ميان اعضاي كانون نويسندگان نقش جاسوس را داشت كه در جريان جزييات ربودن و قتل دو عضو اين كانون يعني مختاري و محمدجعفر پوينده بود و آنچه در ميان هيات مديره كانون ميگذشت به اطلاع سعيد امامي ميرساند.
اين جاسوس عضو كانون كه عاملان قتلهاي زنجيرهاي از او به عنوان «منبع» مخفي ياد ميكردند تنها كسي از ميان اعضاي كانون نويسندگان بود كه پس از پيدا شدن اجساد محمد مختاري و محمدجعفر پوينده در دو نقطه حاشيه شهر، به طور غيرمستقيم به سعيد امامي خبر داد كه واكنش اعضاي كانون نويسندگان نسبت به كشف اين دو قرباني چه بوده است!
همانگونه كه در پرونده مربوط به قتلهاي زنجيرهاي منعكس است چهار مورد از قتلهاي زنجيرهاي پياپي طي هفده روز در آذرماه سال 77 انجام شده است.
ابتدا عصر روز اول آذرماه همين سال آدمكشان سعيد امامي وارد منزل داريوش فروهر شدند و با ضربات متعدد کارد و چاقو، فروهر و همسرش پروانه را کشتند که این جنایت اوج شقاوت و بی رحمی را نشان میداد.
در همان ماه يعني دوازدهم آذر 77، محمد مختاري عضو كانون نويسندگان را در خيابان ربودند. عاملان قتلهاي زنجيرهاي كه سوار بر دو اتومبيل با آرم و نشان وزارت اطلاعات بودند مختاري را سوار كردند. اين نويسنده عضو كانون نويسندگان را در تاريكيهاي غروب شامگاه به بهشتزهرا كشاندند و با انداختن طناب به دور گردنش او را خفه كردند و سپس جنازهاش را به حاشيه خلوت شهر انتقال دادند و رها كردند.
شش روز پس از اين جنايت، محمدجعفر پوينده ديگر عضو كانون به قربانگاه بهشت زهرا كشانده شد.