«اعتماد» واكنشفعالان سیاسی را به اظهارات یکی از اعضای نزدیک به جبهه پایداری در صدا و سيما بررسي ميكند
ما فرزندان ایرانیم
مهدي بيكاوغلي
«اين مملكت مال حزباللهيهاست.» اين عباراتي است كه روز گذشته در يكي از برنامههاي شبكه افق صدا و سيما به نقل از منصوره معصومياصل يكي از اعضاي جريان شريان (نزديك به جبهه پايداري) مطرح و به سرعت در شبكههاي اجتماعي وايرال شد. عباراتي كه فرسنگها فاصله با قرائتي دارد كه امام(ره) در خصوص ميزان بودن راي ملت، مشاركت همه ايرانيان در تصميمسازيها و پرهيز از قطببنديهاي رايج خودي و غيرخودي مطرح كرده است. گفتماني برآمده از انديشه مصباحيون كه ضمن بيتوجهي به راي و خواسته مردم، زمينه سيطره اقليتي محدود را برنامهريزي ميكند.
معصومياصل شنبهشب اما در انتقاد به رويه شبكه افق در دعوت از همه طيفها درباره جنگ غزه گفت: «چرا ابطحي و آذريجهرمي را به تلويزيون دعوت ميكنيد؟... به ما ميگويند اينقدر ميگويند صداوسيما فقط حزباللهيها را ميآورد...خب بگند. اين مملكت مال حزباللهيهاست...» در ويديوي ديگر، او به يكي ديگر از مهمانان صداوسيما ميتازد و ميگويد: «آخه صداوسيما يك مهمان دعوت ميكند كه لباس رسول خدا به تن دارد و خيلي مرموز ميگويد ما عرب نيستيم؛ لباس رسول خدا كه يك عرب است، تن تو است.» در ويديوي ديگري كه چندين هفته پيش در فضاي مجازي تحت عنوان اظهارات يك فعال اصولگرا منتشر شد، او خواستار افزايش «سواد سياسي» جامعه شده و تاكيد ميكند كه «ايران ۸ تا 10 سال آينده بهشت روي زمين خواهد شد؛ تازه من ارفاق كردم.» در ارديبهشت سال 1400 هم ويديوي ديگري در صفحه اينستاگرام معصومي منتشر شد؛ ويديويي كه در آن، دختري كوچك، فائزه هاشمي را به مناظره فرا ميخواند. اين دختر اما فرزند منصوره معصومي بود.
پس از آنكه فائزه هاشمي، دعوت به مناظره را پذيرفت، او گفت: «سلام فائزه خانم، من امروز در سايتها ديدم شما پيشنهاد مناظره با من را قبول كرديد و آماده مناظره با من شديد. به قول خودتان شما كانديداي رياستجمهوري هستيد و شما ميتوانيد از مناظره با من سوءاستفاده كنيد و من اين فرصت را به شما نميدهم و البته شما قطعا بايد ردصلاحيت شويد. انشاءا... مناظره ما باشد براي بعد از انتخابات. آهان، راستي من فصل امتحاناتم است و بايد امتحاناتم را خوب بدهم تا آدم خوبي باشم تا در آينده عاقبت به شر نشوم.» منصوره معصومياصل اما 2سال بعد و در شرايطي كه نام او در ليست انتخاباتي شريان قرار گرفته برخلاف قانون در صدا و سيما حاضر ميشود و براي خود محتواي تبليغاتي توليد ميكند.
محتواي نازل، غيرتخصصي با خودشيفتگي بسيار كه ويژگي بارز جبهه پايداري و طيفهاي نزديك به آن است. معصومياصل كه نامش ذيل گروه شريان (شبكه راهبردي ياران انقلاب اسلامي) و در كنار نامهايي چون حميد رسايي، سيد مهدي هاشمي، مهرداد بذرپاش و... قرار گرفته است، تلاش ميكند از طريق جلب توجه افكار عمومي، نام خود را بر سر زبانها بيندازد. چنين اظهاراتي پيش از اين با ادبياتي مشابه از سوي زينب ابوطالبي هم تكرار شده بود.زماني كه ابوطالبي در همين شبكه خطاب به ايرانيان منتقد اعلام كرد: «هر كس دوست ندارد، جمع كند برود.» بلافاصله پس از پخش اظهارات معصومياصل، كاربران شبكههاي اجتماعي با بازخواني مواضع گذشته اين فرد تلاش كردند سايهروشنهاي شخصيت او را تحليل كنند. چهرهاي كه برخي تحليلگران او را ورژن زنانه علياكبر رائفيپور خطاب كرده و اظهارات قبلي او را بررسي كردند.
تلاش براي جلب توجه
نواصولگرايان طرفدار قاليباف، اما تشكيل شريان را در راستاي ايجاد انشقاق در جبهه اصولگرايي معنا كرده و به نقد آن نشستند. به نظر ميرسد، جبهه پايداري متوجه شده كه جايگاهي در ميان ايرانيان ندارد و تلاش ميكند با ايجاد بازوهاي پيراموني در انتخابات براي خود فرصت دوبارهاي ايجاد كند. اين تحركات با انتقاد نواصولگرايان مواجه شده است. 20مرداد 1402 بود كه محمود رضوي، مشاور قاليباف با ادبياتي كنايهآميز در مورد «شريان» و حميد رسايي كه او نيز عضو شوراي مركزي «شريان» است، نوشت: «شيخ سوپرانقلابي با سوداي مجلس، مسوول انتخابات تشكيلات غيرقانوني وزير ساخته شده است.» معصومياصل متولد 1350 با چنين سابقهاي است كه بهرغم ثبتنام در انتخابات سال 1402 راهي جامجم ميشود تا با دستهبندي مردم ايران به خودي و غيرخودي، بر آتش رويكردهاي سلبي بدمد. اعضاي جبهه پايداري به خوبي ميدانند جايگاهي در ميان ايرانيان ندارند و در صورت ايجاد فضاي رقابتي قافيه را به رقباي اصلاحطلب و ميانهروي خود خواهند باخت. به اين دليل است كه از خانه برون تاخته و صدا و سيما را به دليل قرار دادن فرصت براي چهرههايي چون ابطحي و آذريجهرمي مينوازد. اما اين براي نخستين بار نيست كه جريان راست در ايران، نگران حضور اصلاحطلبان و جريانات ميانهرو در انتخابات است. تجربههاي قبلي نشان داده هر زمان كه فضا براي مشاركت احزاب اصلاحطلب و ميانهرو فراهم شده، دست اصولگرايان و تندروها از صندليهاي سبز بهارستان خالي مانده و آنها ناچار به خزيدن به كنج عزلت و تنهايي شدهاند. به اين دليل است كه از هر فرصتي استفاده ميكنند تا زمينه افزايش مشاركت در انتخابات را مسدود ساخته و زمينه توفيق همحزبيهاي خود را فراهم سازند.
واكنشها به اظهارات معصومياصل
جواد امام، سخنگوي جبهه اصلاحات: «اگر قانون اجرا ميشد، اين خانم هرگز جرات نداشت اينطور وقيحانه رجزخواني كند.» احمد زيدآبادي، روزنامهنگار و فعال سياسي: «واقعيت را همين خانم در برنامه زنده صدا و سيما گفته است: «مملكت مال حزباللهيهاست!» من به سهم خود از اين خانم به دليل بيان واقعيت تشكر ميكنم. ما كه اين حرف را ميزنيم، رو ترش ميكنند كه چرا سياهنمايي و نشر اكاذيب ميكنيم.» محمدجواد آذريجهرمي، وزير پيشين ارتباطات: ««مملكت» كه فقط متعلق به «حزباللهيها» نيست؛ در اين كشور عزيزاني از ساير اديان و مذاهب هم زندگي ميكنند، علاوه بر آن جمعي از مسلمانان هم اعتقاد به آنچه عدهاي خود حزباللهي خوانده ميگويند، ندارند. ايران متعلق به همه اين عزيزان هم هست. هر چند براي ايامي عدهاي سياست را خالصسازي كردند، اما يقينا ملت به آنها اجازه خالصسازي مملكت را نخواهد داد.» محمدعلي ابطحي، معاون رييسجمهور در دوره اصلاحات: «حضور اين خانم در تلويزيون كار خوبي است؛ بايد مردم با اين تفكرات هم آشنا شوند، اما خدا كند كه مسوولان كشور باور نكنند؛ بدانند ايران مال ايرانيهاست.» مصطفي فقيهي، روزنامهنگار: «اينك، اينان تبديل شدهاند به يك چهره رسمي در «مدار»! و از اين پس، مدعي هر چيزي خواهند شد و عجيب نيست اگر فردا، رداي نمايندگي مجلس به تن كنند.» او افزود: «بايد ببينيم اين خطر بزرگ را و جدي بگيريم اين انديشه و نظريه هولناك جبهه پايداري را كه «مملكت واس ماس! كلياش باس ماس!» هر كي هم غير اين فكر ميكند، جمع كند و برود!»