چهار رساله از محاورات افلاطون
افلاطون فيلسوف نامدار يوناني احتمالا ۴۲۷ سال پيش از ميلاد مسيح در آتن به دنيا آمد و در سال ۳۴۷قم وفات كرده، تولد او مصادف با دوراني بود كه يونان باستان به اوج عظمت خود رسيده و شايد اندكي هم از قله عظمت گذشته در نشيب انحطاط افتاده بود. فراخناي ارضي يونان در آن تاريخ خيلي وسيعتر از سرزميني بود كه در داخل مرزهاي يونان امروز قرار گرفته است. افلاطون ۸ سال را با سقراط گذرانده بود. افلاطون حقيقت گفته شده را بر حقيقت نوشته شده برتري ميداد؛ چه، بر آن بود كه نوشته نميتواند به پرسشهايي كه هنگام خواندن از ذهن خواننده ميگذرد، پاسخ گويد. او از اينكه مطالب عالي فلسفي به دست عوام بيفتد، نگران بود، چنانكه در نامهاي مينويسد: هشدار كه اين مسائل براي انسانهاي نافرهيخته افشا نشود؛ زيرا به نظر من هيچچيز زيانبارتر از آنها براي عوام نيست؛ از سوي ديگر، هيچ چيز شگفتانگيزتر و الهامبخشتر از آنها براي نيكسرشتان نيست... بزرگترين نگهبان آنها اين است كه از نوشتن آنها پرهيز شود و از راه حافظه آموخته شوند... بدين سبب است كه خود من هرگز درباره آنها چيزي ننوشتهام و هيچ نوشتهاي از افلاطون در اين باره وجود ندارد و وجود نخواهد داشت، بلكه آنچه اكنون به نام افلاطون است، متعلق به سقراط است كه زيبا و جوان شده است. از اينجاست كه نوشتههاي افلاطون شكل «ديالوگ» به خود ميگيرد. اين نوشتهها اشباح گفتار زندهاند و اهميت آنها در اين است كه نويسنده و ديگران يادآور چيزي ميشوند كه از پيش و از راههاي ديگري آن را آموختهاند. حقيقت يا ماهيت هر موضوع يا هر چيز را از راه گفتوگو ميان چند تن و پرداختن همهسويه به آنها بهتر ميتوان به گونهاي علمي به دست آورد، يعني هنگامي كه برپايه برداشتها و انديشههاي گوناگون درباره موضوعي بررسي ميشود، درباره كليت آن از راه گفتوگو، بهتر و فراگيرتر ميتوان بررسي كرد تا اينكه يك تن به تنهايي با انديشههاي خود به آن بپردازد. از اينجاست كه مهمترين دستاورد روش انديشه فلسفي افلاطون از راه «پرسش و پاسخ» به علميترين شيوه، يعني ديالكتيك شكل ميگيرد. در تاريخ ادبيات يونان، افلاطون يگانه فيلسوفي است كه شيوه «ديالوگ» را وسيله بيان فلسفهاش قرار داده است. وي در نخستين ديالوگهايش همچون شاعري فيلسوف يا فيلسوفي شاعر نمايان ميشود. خصلت دراماتيك اين ديالوگها شگفتانگيز است. در ديالوگهاي معروف به «سقراطي»، گفتوگوهاي معمولي ميان دو نفر را مييابيم. همه آنها در گويش متداول منطقه آتيكا، يعني آتن و نواحي آن است. در سراسر ادبيات يونان همانند آنها را از لحاظ جذابيت و اصالت نميتوان يافت. شور و شوق شاعرانه دوران جواني افلاطون در آنها ميدرخشد. افلاطون چنين روشي را تقريبا تا دوران كهنسالي به كار ميبرد. در ديالوگهاي دوران جوانياش، نثر او به مرز شعر غنايي ميرسد و بسي شورآميز و دلانگيز است. ازسوي ديگر، گزارشهايي موجود است گواه بر آنكه افلاطون در كنار و افزون بر آنچه در نوشتههايش از انديشهها و نظرياتش عرضه كرده است، در حلقه شاگردانش درباره مسائل و موضوعهاي ديگري سخن ميگفته كه هيچيك از آنها را در نوشتههايش عرضه نميكرده است. ارسطو از «عقايد نانوشته» افلاطون سخن ميگويد. انتشارات هرمس مجموعهاي از رسالههاي افلاطون را با نام «چهار رساله» منتشر كرده است. اين اثر كه حاوي رسالههاي «منون»، «فدروس»، «تهتتوس» و «هيپياس بزرگ» با ترجمه محمود صناعي به فارسي برگردانده و منتشر شده است. در رساله «منون»، منون از سقراط ميپرسد فضيلت چيست؟ سقراط ميگويد نميدانم و از منون ميخواهد كه اگر ميداند فضيلت چيست، آن را به او نيز بياموزد. منون در جواب ميگويد براي هر وضع و هر سن و هر كاري فضيلت خاصي وجود دارد و انواع فضيلتها را نام ميبرد. سقراط ميگويد من كه نگفتم انواع فضيلتها را نام ببر، سوال اين بود كه صورت واحد فضيلت چيست؟ يا آن صورت واحد مشتركي كه بدان علت به نامي واحد خوانده ميشود. فضيلت در مورد همه آدميان يكي است، نميشود كسي جاهل يا ظالم باشد ولي داراي فضيلت باشد. فدروس نيز يكي از مكالمات مهم افلاطون است. اين رساله كه با سه خطابه در وصف عشق آغاز ميشود، به بررسي خطابهنويسي در عصر افلاطون ميپردازد و در نقطه اوج خود هنگامي به پايان ميرسد كه اساسا مساله نوشتن از سوي افلاطون مورد نقّادي واقع ميشود. موضوع بحث شناسايي است. طبق معمول سقراط سوال ميكند كه شناسايي چيست؟ تهتتوس انواع شناسايي را نام ميبرد و سقراط ميگويد من انواع شناسايي را نخواستم بلكه خود شناسايي چيست؟ تهتتوس ميگويد شناسايي چيزي جز ادراك حسي نيست. سقراط ميگويد اين سخن پروتاگوراس است اگرچه كه او به زبان ديگري ميگويد: «انسان مقياس همهچيز است، مقياس هستي آنچه هست و چگونه است و مقياس نيستي آنچه نيست و چگونه نيست.» در رساله هيپياس بزرگ نيز هيپياس سوفيست مشهور از شهر اليس، براي ماموريتي سياسي به آتن آمده و با سقراط به گفتوگو نشسته است. هيپياس از هنر خود كه سوفسطاييگري است تعريف ميكند و ميگويد كه چگونه او برخلاف گذشتگاني مثل بياس و آناكساگوراس ميتواند هم به امور سياسي بپردازد و هم به كارهاي شخصي و اينكه او چگونه توانسته در سفر به نقاط گوناگون، ثروت بسياري
به دست آورد. سقراط فيلسوف را رودرروي سوفيست مينهد. يكي ميخواهد خود را از شر ثروت خلاص كند تا مانع تفكر وي نشود و ديگري تمام دانش و هنر خود را در راه مالاندوزي صرف ميكند. «چهار رساله» حاوي رسالههاي «منون»، «فدروس»، «تهتتوس» و «هيپياس بزرگ» با ترجمه محمود صناعي به همت انتشارات هرمس براي مرتبه دهم به چاپ رسيده و همچنان در دسترس علاقهمندان به آثار فلسفه كلاسيك قرار دارد.