هنرمند تكرارناپذير
منوچهر فيروزي
استاد اكبر گلپايگاني دهم بهمن ۱۳۱۲ به دنيا آمد و آواز را در نوجواني با استاداني چون نورعليخان برومند، حسين طاهرزاده، عبدالله دوامي، اديب خوانساري و اسماعيل مهرتاش فرا گرفت و حدودا در بيست و پنج سالگي وارد راديو شد، ابتدا به عنوان جوانترين خواننده در برنامه «گلهاي جاويدان» شروع به كار كرد و بعد از ۱۷ سال در برنامه گلها به ترانه روي آورد. او از كودكي دريافته بود كه صداي خوبي دارد و خودش ميگفت با جهانگير ملك، نوازنده تمبك همكلاس بوده و هنگام فراغت با هم به تمرين ميپرداختند. نورعليخان برومند صداي او را شنيد و او را به فرا گرفتن موسيقي تشويق كرد و همين امر باعث شد حدود ۱۰ سال نزد استاد برومند تلمذ كرده كه ايشان، صداي او را صيقل دهد. خلاصه ارتباط و رفاقت با فرهنگ شريف و اسدالله ملك باعث خلق تصانيف بيشماري شد كه با اقبال مردم روبهرو شد و ترانههاي استاد ورد زبان مردم شد.
اما آشنايي من كه سالها در خوانندگي كار ميكنم با استاد گلپا به دوران كودكي برميگردد. علاقه وافري به موسيقي ايراني داشتم و تقريبا از سن دهسالگي كه در كوچه باغهاي پلور در سايه قله دماوند راه ميرفتم، با صداي استاد اكبر گلپايگاني كه در راديو ميخواند آشنا شدم. بيوقفه اين صدا را تقليد ميكردم و برايم بسيار جذاب بود و تمام تلاشم اين بود مثل ايشان بخوانم و تحرير كنم. كمكم با روي كار آمدن كاست، به سختي يك ضبط صوت فيليپس خريدم و شبها تا دير هنگام به آوازها و ترانهها به خصوص صداي اكبر گلپايگاني گوش ميكردم. گويي آن زمان آهنگسازان براي هر شخصي آهنگ مخصوص همان صدا را ميساختند، اشعار چنان جذاب و گيرا بودند كه ناخودآگاه انسان را به آسمانها ميبرد. «خونه عشق من و تو خونه پوشالي كه نيست/ خونه عشق من و تو از حقيقت، خالي نيست» اين يكي از شعرهايي بود كه براي من واقعا جذابيت داشت و اين را هميشه ميخواندم.
يكي از ويژگيهاي استاد آشنايي با ملوديهاي تعزيه بود. تقريبا تمام رديفهاي موسيقي در تعزيه موجود است و كساني كه آشنا به رديفها هستند اين را خوب ميدانند و البته استاد اين را دريافته بود و از تلفيق اين دو به بهترين شيوه استفاده ميكرد و همين امر باعث شد تا از آموزههاي اساتيد مشهور آن زمان كه من نيز اسامي آنها را در ابتدا ذكر كردم، در نهايت هنر بهرهگيري كند و تحريرهاي شفاف و ترانههاي ماندگاري خلق كند.
دوره صفويه كه دوران آغاز تعزيه است، اهل هنر و موسيقي مشكلات زيادي داشتند و نميتوانستند آزادانه بخوانند به همين علت ديدند كه موسيقي كمكم دچار بحران ميشود، موسيقي و رديفهاي موسيقي را وارد تعزيه كردند و مسلما اساتيد آن زمان آشنايي كامل با تعزيه داشتند از جمله آقاي گلپايگاني كه در خوانسار بودند و بهترين تعزيههاي ما در خوانسار بوده و هست و گويا آنجا هم مدت زماني تعزيه ميخواندند و همان امر باعث شد كه اطلاعات خيلي خوبي در مورد تعزيه داشته باشند؛ روش آنها با بقيه متفاوت بود مثلا تحريرهاي بسيار شفاف و صداي بسيار رسا و با حس و حالي داشتند كه در آن موقع با اقبال همه روبهرو شده بود. در مدت زماني كه استاد گلپا فعاليت داشتند، بيشترين آوازهايي كه در گلها هست كار استاد اكبر گلپايگاني بود و اينطور كه من شنيده بودم و دوستان و استاد شهبازيان نيز صحبت ميكردند، اشعاري بود كه در آن زمان در كارتابل قرار ميدادند و خواننده آنها را انتخاب ميكرد و خودش ميخواند. آقاي شهبازيان نقل ميكردند كه هر زمان گلپا ميآمد، نگاه ميكرد و شعر را از كارتابل در ميآورد نگاهي به آن ميكرد و همان زمان ميگفت كه مثلا من ميخواهم در راديو ابوعطا، سهگاه يا چهارگاه بخوانم يعني ايشان تسلط ويژهاي در موسيقي آوازي داشتند. به واسطه آشنايياش با رديفهاي موسيقي كه با بزرگان موسيقي نيز كار كردند و هم آگاهياي كه از تعزيه داشتند و با تلفيق اين دو مطمئنا كارهاي زيبايي خلق شد كه ما الان نمونههاي آن را از گذشته ميبينيم كه هم شعرهاي بسيار زيبايي بود و هم ملوديهاي بسيار خوبي داشت.
اين هنرمندان ديگر تكرار نميشوند و اساتيدي مانند گلپا تك هستند و تكرارناپذير. بايد در زمان بودن آنها يعني زماني كه در قيد حيات هستند، از آنها با ارج نهادن به هنرشان، قدرداني شود و جايگاهي كه حق ايشان است را پيش از مرگ بايد تجربه كنند. پشت آثار و خدمات اين بزرگان يك تاريخ نهفته است. بر ماست و بايد در حيطه فعاليتشان كار و تحقيق شود. ما وظيفه داريم در انتقال درست خدمات آنها به نسلهاي ديگر تلاش كنيم و در نهايت از آنها قدرداني كنيم و اينكه پس از درگذشت يكي از اساتيد از آنها ياد شود يا به تسليتي بسنده؛ ديگر چه كارايي ميتواند داشته باشد كه متاسفانه شاهد هستيم اين اتفاق نميافتد و بزرگان هنر يكي يكي از دست ميروند بدون آنكه آن طور كه بايسته و شايسته است هنرشان قدر دانسته شود. اين تاسف است كه براي ما ميماند. نام و ياد استاد گلپا مانا.
٭ خواننده و مدرس آواز ايراني