سيدضياء تودهايها و مساله فلسطين
ماهرخ ابراهيمپور
اين روزها كه بحث فلسطين و اتفاقات غزه مطرح است، هرازگاهي نامي هم از سيدضياءالدين طباطبايي برده ميشود، از جمله چند وقت پيش يك كارشناس صداوسيما سيدضياءالدين طباطبايي عامل كودتاي 3 اسفند 1299 هجري شمسي كه بر اساس اسناد تاريخي عامل بريتانيا بود را عامل خريد زمينهاي فلسطينيها براي يهوديان خواند. اين كارشناس گفت: «انگليسيها سيد ضياءالدين طباطبايي را به فلسطين بردند. فلسطينيها به واسطه سيد و مسلمان بودن سيد ضياء زمينها را به او فروختند و او هم زمينها را به يهوديان فروخت!» اين كارشناس هيچ سندي براي مدعاي خود ارايه نداد و به يقين خبر نداشت كه 21 سال پيش كتاب «سيدضياءالدين طباطبايي و فلسطين» تاليف رضا آذريشهرضايي در 168 صفحه در انتشارات شيرازه به چاپ رسيده است كه حرفهاي غيرتاريخي و غيرمستند او را نقض خواهد كرد.
سيد ضياءالدين طباطبايي بخش چشمگيري از دوران تبعيد و كنارهگيري خود را در سالهاي بين دو جنگ اول و دوم جهاني در فلسطين گذراند. رخدادهاي اين دوره و تجربه از نظر تاريخ معاصر ايران از دو جهت اهميت يافت؛ يكي از لحاظ نقش سيدضياءالدين در چارچوب فعاليتهاي سياسي مسلمانهاي فلسطين در اين دوره و ديگري نيز از نظر بازتاب اين فعاليتها در مباحث و جدلهايي كه بعد از بازگشتش به ايران، در سالهاي بعد از شهريور ۱۳۲۰ مطرح شد. اين دو جنبه كه هم از لحاظ آشنايي با تاريخچه طرح و بحث مساله فلسطين در ايران مهم است و هم از نظر كاربرد مسائلي از اين دست در مباحث سياسي دوره مورد بحث، در اين كتاب قابل توجه است.
سيد ضياءالدين طباطبايي در سال 1310بنا به دعوت مفتي اعظم قدس حاج امين الحسيني به كنگره اسلامي قدس دعوت شد. او در اين كنگره به مقام رييس دبيرخانه كنگره اسلامي قدس منصوب شد و تا سال 1322در فلسطين اقامت كرد. او در اين مقطع، در حالي كه دو سال از اشغال ايران و فروپاشي سلطنت رضاشاه ميگذشت بنا به دعوت از رجال وقت ايران و نظر به اوضاع حاد كشور وارد ايران شد و با انتخابش به نمايندگي مردم يزد در مجلس شوراي ملي وارد دوران جديدي از زندگاني سياسي خود شد.در كتاب «سيدضياءالدين طباطبايي و فلسطين»رضا آذريشهرضايي تلاش ميكند كه در حد امكان از دوره اقامت سيد ضياءالدين طباطبايي در فلسطين تصويري به دست دهد. در بخشي از حضور او در فلسطين به رياست دبيرخانه كنگره اسلامي قدس، با توجه به حيات پنج ساله اين دبيرخانه، بخش قابل توجهي اسناد و مكاتبات توسط او براي اجراي اهداف كنگره به اشخاص و رجال مختلف ارسال يا دريافت شده كه اين اسناد هماكنون در اختيار متوليان مسجدالاقصي در فلسطين است و مولف كتاب اذعان كرده با راهنمايي حيريه قاسميه، استاد تاريخ دانشگاه دمشق توانسته است به بخشي از اسناد عربي مربوط به سيدضياء دسترسي پيدا كند. بنا بر آنچه اشاره شده مولف در اين كتاب توانسته به بعضي از اسناد دوره بيست و دو ساله از زندگي سيدضياء كه در خارج از ايران بوده، تمركز كرده و بهرغم كمبود منابع، همت خود را صرف بازشناسي اين دوران مجهول و مغفول و در عين حال بسيار مهم از زندگي سيدضياء كرده است. در اين راه، مولف با بررسي روزنامههاي كمياب دوره رضاشاه و دهه نخست پهلوي دوم و اسناد وزارت امورخارجه ايران توانسته نمايي كلي از زندگي و كارنامه سيدضياء در دوران حضورش در تبعيد ترسيم كند و در اين مهم تلاشش بر آن بوده كه بر مساله فلسطين تمركز بيشتري داشته باشد. اين موضوع از اين نظر اهميت دارد كه براي نخستينبار به شكل بررسي تاريخي با تكيه بر اسناد و منابع به اتهام شايعه خريد اراضي فلسطينيان و فروش آن به يهوديان از سوي سيدضياء پرداخته شده است.
رضا آذريشهرضايي در بررسي اين شايعه به طرح يك سوال ميپردازد كه نخستينبار چه زماني سيدضياء به چنين عملي متهم شد؟ براي يافتن پاسخ اين سوال روزنامههاي مصادف با زمان بازگشت او به ايران را بررسي كند، زماني كه مصادف با نامزد شدن سيدضياء در انتخابات مجلس چهاردهم است و حزب توده براي خارج كردن او از صحنه رقابتهاي انتخاباتي و بعد هم صحنه سياسي در روزنامههاي تحت نفوذ خود به طرح و رواج اين شايعه پرداخت. مولف كتاب معتقد است يكي از مسائلي كه در بازگشت سيدضياء از تبعيد و حتي سالهاي پس از انقلاب اسلامي در حمله به او مطرح و تكرار شد شايعه همدستي غيراخلاقي او با ابراز دوستي و جلب اعتماد فلسطينيان زمينهاي آنان را خريده و به يهوديان فروخته است! اما چرا اين شايعه مطرح شد؟ مولف كتاب معتقد است بعد از مخالفت سيدضياءالدين طباطبايي با اعطاي امتياز نفت شمال به شورويها به خصوص در پي انتشار بيانيه مفصل تحت عنوان «بيان حقايق» (رعد امروز، ش 327، 29 آذر 1323) در اين زمينه ابعاد گستردهاي يافت به تدريج و تحت عناوين ديگر در ساير نشريات نيز تكرار شد. در پاسخ به اتهامات ياد شده سيدضياء و طرفدارانش نيز با انتشار مقالهها و بيانيههاي مختلف به دفاع از عملكرد و كارنامه او در ربط با دوران اقامتش در فلسطين و حتي كودتاي 1299 پرداختند. از خلال اين نوشتهها و نيز برخي اسناد وزارت خارجه ميتوان به ابعادي از نقش بسيار مهم سيدضياء در تشكيل كنگره اسلامي قدس در مسجدالاقصي و پيوندهاي او با سرزمين فلسطين پي برد. در پاييز 1310 شمسي حاج امين الحسيني، مفتي اعظم فلسطين براي انعقاد كنگرهاي جهت مقابله با مهاجرت فزاينده و افزايش نفوذ اقتصادي و سياسي يهوديها در فلسطين، از رجال و دولتمردان در بيتالمقدس شركت ميكند.» امين الحسيني خود شخصا در مصر در سفارت ايران حضور يافت و رسما خواستار اعزام نماينده ويژه از سوي ايران به كنگره شد، اين تقاضا از سوي دولت ايران مورد اجابت قرار نگرفت و لذا در اين كنگره نمايندهاي از سوي ايران حضور نيافت. با اين حال سيدضياء كه در اين دوره در اروپا زندگي ميكرد و با رجال سرشناس عرب در سوييس حشر و نشر داشت از سوي مفتي اعظم فلسطين نه تنها براي شركت در كنگره براي تصدي رياست دبيرخانه كنگره اسلامي قدس رسما دعوت شد. كنگره در 14 آذر 1310 رسما با ورود مدعوين افتتاح شد و سخنران سوم اين كنگره پس از نطق حاج امين الحسيني و شيخ محمدحسين كاشف الغطا، سيدضياء بود كه درباره اتحاد مسلمانان بيان كرد. ضمن اينكه اقبال لاهوري نيز در اين كنگره شركت داشت.
محمد عزه، يكي از تاريخنگاران معروف عرب و از منشيان كنگره كه سالها با سيد ضياءالدين طباطبايي همكار بوده از او به عنوان شخص پرنشاط كنگره تمجيد كرده است. ضمن اينكه مولف براي رفع اتهام فروش زمين از سوي سيدضياء به يهوديان بر اين نكته تاكيد كرده كه در منابع عربي نشاني از تيرگي روابط با رجال عرب درباره املاك يا موارد ديگر ديده نشده تنها در خاطرات نورالدين كيانوري به اين اتهام پرداخته كه سيدضياء براي يهوديها كار ميكرده است يعني يهوديها از ظاهر اسلامي او استفاده ميكردند.