روايتي تازه از شرايط موزه رشت پس از گزارش «اعتماد»
موج تحولات در موزه گيلان
وزير ميراث فرهنگي در واكنش به گزارش «اعتماد» از توبيخ مسوول متخلف خبر داد
محمد باقرزاده
روايت ميداني خبرنگار «اعتماد» از موج تحولات در موزه باستانشناسي گيلان در شهر رشت حكايت دارد. علاوه بر اين وزير وزير ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي هم در حاشيه جلسه هيات دولت و در پاسخ به خبرنگاران به گزارش هفته پيش «اعتماد» واكنش نشان داد و ضمن تاييد محتواي گزارش از «توبيخ» مديريت موزه خبر داد. ماجراي پرونده موزه رشت اما دقيقا چيست و تغييرات رخ داده در اين مكان فرهنگي به كجا كشيده است؟ در ادامه گزارش روايت ميداني خبرنگار «اعتماد» از شرايط كنوني موزه و همچنين واكنش وزير ميراث فرهنگي را مرور ميكنيم و مشابه گزارش مفصل ديروز، يك خواسته كه مخاطبان و پيگيران پرونده را بار ديگر تكرار ميكنيم؛ انتشار فيلم دوربينهاي مداربسته براي شفافيت پرونده و همچنين قضاوت دقيق مخاطبان. نخست اما ببينيم ماجرا چه بوده و چگونه موزه اصلي يكي از استانهاي حاشيه درياي خزر خبرساز شده است.
«تونل وحشت»؛ بيتوجهي حيرتآور به ميراث يك ملت
پيش از ورود به محتواي اين پرونده و جزييات خبر دربار يك موزه، خوب است همين ابتدا تاكيد شود كه دليل «اعتماد» براي انتشار اين روايت و پيگيري جدي و كامل آن، بيش از هر چيزي تلاش براي پيشگيري از موارد مشابه در ديگر مناطق كشور است؛ به عبارتي ساده بررسي اخبار چند ماه گذشته و حتي چند سال گذشته به ما ميگويد كه بيتوجهي به ميراث فرهنگي و تاريخي كشور بعضا و با شيبي به نسبت تندي در جريان است و پيگيري جدي يك پرونده كه اتفاقا با واكنش مناسب وزير اين حوزه هم روبهرو شد، ميتواند زمينهساز پيشگيري از موارد مشابه باشد و حتي فضا را براي مديران ديگر موزهها و مكانهاي فرهنگي به شكلي پيش ببرد كه درصدد جبران نواقص كنوني برآيند. با اين توضيح اما سراغ جزييات همين پرونده برويم؛ «تونل وحشت» تيتر روايت «آرش رادي»، عضو هياتمديره بنياد اكبر رادي و دانشجوي دكتراي برنامهريزي و مديريت فرهنگي است كه ۲۰ آبان همين امسال در روزنامه «اعتماد» منتشر شد؛ نوشتهاي كه اگرچه با ماجراي «استفاده از يك خمره باستاني به عنوان سطل آشغال در موزه رشت!» مطرح و خبرساز شده، اما نكات فراوان ديگري هم داشت. اين روايت پس از نقد قيمت بليت بازديد از اين مكان مهم فرهنگي، محور نخستين نقد مهمش شيوه نگهداري از «جمجمه و اسكلت مردمان هزاره اول» بود. در اين بخش از روايت آمده بود: «چند جمجمه ناسالم و شكسته بدون هيچ حفاظي در ارتفاعي نسبتا پايين روي تلي از خاك قرار داده شدهاند. اين ويترين، بدون شيشه محافظ است و دورنماي كورهپزي يا تنور يك نانوايي متروك را تداعي ميكند. از مسوول مربوطه ميپرسم كه اين چه وضعي است؟ اگر كودكي يا - بر فرض- فرد ناراحتي عمدا يا سهوا جمجمهها را بردارد و بشكند چه؟ چرا حريمي، حفاظي، بوق هشداري در نظر نگرفتهايد؟ او با خوشرويي پاسخ ميدهد: «اتفاقا فردا قراره بچههاي مدرسه... رو بيارن بازديد؛ حواسمون هست، مشكلي پيش بياد، سريعا خودمونو ميرسونيم.» به او ميگويم: اتفاق بهطور ناگهاني ميافتد؛ تا شما خودتان را برسانيد كه كار از كار گذشته است و اگر قرار باشد شيئي داغان شود كه تا برسيد داغان شده... با حالتي متقاعدكننده و يواش تكخالش را رو ميكند: «نگران نباشين، از اينا تو انبار بازم هست. اگه لازم شد، جايگزين ميكنيم.» بيتوجهي به «خنجري كهن ولي تازه كشف شده» هم بخش ديگري از روايت بود: «از همهمههاي بلند، نظرم به دو جهانگرد روس به همراه مترجمشان جلب ميشود كه پشت ويترين جنگافزارهاي عهد باستان گرم گپ و گفت با مسوول مربوطه هستند. يكيشان ادعا ميكند كه شايد بتواند نوشته ريز روي خنجري تازه كشف شده را بخواند. مسوول به او ميگويد كه حتي اساتيد دانشگاه تهران هم نتوانستهاند ترجمهاش كنند، اما فورا كليد ميآورد، ويترين را باز ميكند و خنجر را برميدارد و به جهانگرد ميدهد. در تبادل خنجر بين او، مترجم و روس، به ناگاه خنجر ول ميشود و بر زمين ميافتد... ترق! خوشبختانه نميشكند. صدا به صدا نميرسد.» انتشار اين روايت اما موجي از جوابيه و پاسخ از سوي مسوولان ميراث فرهنگي استان گيلان و مديران موزه را به همراه داشت كه بهطور خلاصه نقدها را رد ميكردند و حتي در يك مورد اتهامي را هم به نويسنده روايت نسبت ميداد. واكنش وزير اين وزارتخانه اما متفاوت و تاملبرانگيز بود كه در ادامه به آن پرداخته ميشود.
برخورد و توبيخ مديريت موزه از سوي وزير ميراث
وزير كنوني ميراث فرهنگي به روايت بسياري از منتقدان مشي متفاوتي از ديگر وزراي كنوني دارد و تلاش ميكند دغدغههاي بخش وسيعي از جامعه را بشنود و در برخي موارد هم راهكار پيشنها داد. «عزتالله ضرغامي»، وزير ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي در اين پرونده هم واكنش قابل تاملي و به روايت منتقدان مثبتي داشت و نه تنها از اين رفتار ناشايست با ميراث يك ملت حمايت نكرد كه مسوول مربوطه را توبيخ و اين واكنش را هم رسانهاي كرد؛ برخورد كه ميتواند به هدف اصلي اين گزارش و پيگيريهايش يعني پيشگيري از موارد مشابه كمك كند. ضرغامي در اين باره و در حاشيه جلسه هيات دولت در پاسخ به خبرنگاران كه نظر او نسبت به محتواي گزارش «اعتماد» را خواسته بودند، از عبارات «بيسليقگي» و «توبيخ» استفاده كرد و گفت: «در خصوص موزه رشت با مديريت آن موزه برخورد صورت گرفت و توبيخ شد. حتما بيسليقگي به خرج داده است. به هر حال يك شيء تاريخي بايد روي بلندي با توضيحات لازم قرار بگيرد كه چنين شبههاي كه در رسانهها مطرح شد، پيش نيايد.»
روايت خبرنگار «اعتماد» از شرايط كنوني موزه رشت
صبح روز شنبه ۲۷ آبان يكي از خبرنگاران «اعتماد» به موزه «باستانشناسي و مردمشناسي رشت» رفت تا روند كنوني و تغييرات صورت گرفته در اين موزه را بررسي كند. گفتني است پيش از اين «ولي جهاني»، مديركل ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي گيلان به «اعتماد» گفته بود كه برخي موارد و محورهاي نقد شده در گزارش «اعتماد» را بررسي كرده و دستور تغيير داده است كه حالا مشاهده خبرنگار «اعتماد» هم اين موضوع را تاييد ميكند. يكي از كاركنان موزه در پاسخ به پرسشها ميگويد كه به تازگي استخدام شده و دو روز است كه كار خود را آغاز كرده است. علاوه بر اين خمره سفالي كه شيوه نگهداري و برخورد با آن و قرار گرفتن كيسه پلاستيكي روي آن پيشتر خبرساز شده بود، حالا محل و همچنين شيوه نگهدارياش تغيير كرده است. يكي از نقدهاي گزارشهاي «اعتماد» هم امكان تماس با اين آثار تاريخي بود كه حالا اين امكان براي همه آثار از بين رفته و به نظر ميآيد اين تغييرات تلاشي براي حفاظت بهتر اين آثار است. درباره بخش «جمجمه و اسكلت» هم كه پيشتر شناسنامه كنار آن از قدمت چند هزار سالهشان خبر ميداد، حالا عبارت «مولاژ» به معناي «تنديسها و قالبهاي ساخته شده از روي آثار باستاني و مجسمهها و اشياي هنري» روي اين شناسنامه با خطي بزرگي ثبت شده است. اين بازديد را شايد بتوان در يك جمله خلاصه كرد و آن هم تلاش براي تغيير و تحول در شرايط موزهاي است كه به دليل مديريت و رفتارهاي غيرحرفهاي با ميراث تاريخي ايرانيان خبرساز و محل نقد شده بود.
در كنار همه اين موارد اما همچنان يك خواسته برجسته است و آن هم ضرورت انتشار فيلم دوربينهاي مداربسته اين موزه در ساعات بازديد روايت اول «اعتماد» است؛ يعني زماني كه «آرش رادي» در اين موزه حضور داشته و نكاتي از رفتارهاي غيرحرفهاي را گزارش كرده بود. انتشار چنين فيلمي اگرچه امكان قضاوت دقيق و شفاف را براي مخاطبان و پيگيران اين پرونده فراهم ميكند، اما به دليلي ديگر هم حايز اهميت دوچندان است؛ اينكه مسوولان مرتبط با حوزه ميراث فرهنگي و در حالت كلي همه مسوولان بدانند كه رفتار و شيوه برخورد آنها بررسي و نه تنها از سوي ناظران رسمي و دولتي كه حتي از سوي افكار عمومي هم قضاوت خواهند شد. خواستهاي كه بايد منتظر ماند و ديد آيا بالاخره به ثمر خواهد نشست يا اينكه همين تغييرات رخ داده به معناي پايان اين پرونده خواهد بود؟