• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5633 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۹ آبان

نگاهي به معنا و ضرورت اتحاد اسلامي در روزگارِ ما

قدس شريف؛ سنگ نشانِ وحدت

عظيم محمودآبادي

در طول تاريخ اسلام- و ملت‌ها و دولت‌هاي مسلمان - از قديم‌الايام تاكنون موضوع «وحدت»، همواره مساله‌اي اصلي در ميان مسلمانان بوده است. همه فِرقِ اسلامي و مذاهب مختلف شريعت خاتم‌النبيين(ص) بر مساله وحدت اسلامي تاكيد و در بسياري مقاطع، هر يك ديگري را به نقض وحدت متهم مي‌كرده‌اند و مي‌كنند. اين حساسيت اما هرچند با ظهور روشنفكران در جوامع اسلامي مورد توجه و تاكيد دوباره قرار گرفت اما پيش و حتي بيش از ايشان نيز اين مساله مورد توجه و حساسيت بي‌بديل برخي از مهم‌ترين و برجسته‌ترين علما و شخصيت‌هاي ديني در مذاهب مختلف اسلامي بوده و همچنان هست.

 

آيت‌الله بروجردي و شيخ شلتوت

شايد عالي‌ترين نمونه آن را بتوان در اقدامات بسيار مهم و كليدي دو عالم بزرگ جهان اسلام حضرت آيت‌الله العظمي بروجردي (ره) و همچنين مرحوم شيخ شلتوت (رحمه‌الله عليهما) مشاهده كرد؛ اولي زعيم حوزه علميه قم و مرجعيت بزرگ شيعه و ديگري از مهم‌ترين علماي اهل سنت و روساي دانشگاه الازهر مصر و همچنين از موسسان «دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه» در قاهره بود.

هرچند با رحلت اين دو عالم بي‌نظير اسلامي، مساله تقريب مذاهب اسلامي، در سال‌هاي بعد از آن، چنان كه بايد پيش نرفت و به نوعي به محاق رفت اما همچنان مورد توجه برخي علما و شخصيت‌هاي ديني در بلاد مختلف بيش يا كم وجود داشت.

چنانكه در ايران ما نيز مرحومان استاد مرتضي مطهري و دكتر علي شريعتي- با همه اختلاف نظرهايي كه با يكديگر داشتند- هر دو اما اهتمام ويژه‌اي به اين مساله حساس مي‌ورزيدند و الحق‌ و الانصاف كارنامه به غايت درخشاني در اين زمينه از خود برجاي گذاشتند.

بعد از شهيد مطهري و دكتر شريعتي اما در سطح مدني جامعه چنان كه بايد اين مساله مورد توجه و تاكيد موثر قرار نگرفت هرچند اينطور نبود كه كاملا از مدار توجه عموم نخبگان جهان اسلام خارج شده باشد. چنانكه براي نمونه در كشورما ضرورت وحدت همواره مورد تاكيد مقامات ارشد نظام قرار داشته و دارد. ضمن اينكه با پيروزي انقلاب اسلامي و نام‌گذاري هفته‌اي به نام «هفته وحدت» و همچنين تاسيس مركزي با عنوان «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي» در اين زمينه كوشش‌هايي شد اما به نظر نمي‌رسد انتظاري كه در اين زمينه وجود داشته به منصه ظهور رسيده باشد. دلايل اين امر البته پيچيده‌تر از آن است كه با اختصاص عنوان «وحدت» به هفته‌اي يا تاسيس مركزي حاكميتي با اين دستورالعمل بتواند برطرف‌كننده عموم مشكلات و موانعي باشد كه بر سر مساله وحدت جهان اسلام وجود دارد.

 

محدوده انتظار از وحدت

به نظر مي‌رسد يكي از مهم‌ترين موانع تحقق اين مهم در ميان جوامع اسلامي، همانا انتظارات زيادي است كه به اين مقوله تحميل مي‌شود و در واقع از مفهوم وحدت، تكليفي مافوق طاقت انتظار مي‌رود؛ به‌طوري كه گويي پيروان مختلف مذاهب اسلامي براي نيل به مقصود مقدس وحدتِ امّتِ اسلامي، ناگزير از آن هستند كه تمام تاريخ و مباحث گذشته‌شان را به كناري نهند و وارد زمين تازه‌اي شوند. اما اين انتظار نه معقول است و نه مطلوب و نه اساسا ممكن! ممكن نيست چراكه تمام تاريخ هزار و چند صدساله ما، ناممكن بودن آن را به روشني نشان مي‌دهد. معقول نيست چراكه پاره‌اي از اين اختلافات، ريشه در ذات متفاوت اين مذاهب مختلف با يكديگر دارد. در واقع هرچند گوهر اصلي همه آنها مشترك است اما در فهمِ اين گوهر مشترك، همه يكسان‌ نبوده و نيستند و همگان آن را تماما يك‌جور نمي‌فهمند.

ريشه طبيعي اختلاف مذاهب

علاوه بر اينها تاريخ اديان ديگر و حتي مكاتب بشري و غير الهي نيز مملو از اختلاف ميان پيروان‌شان هستند و چنين اختلافاتي اساسا به ذات فهم بشري از متون و آن چيزي بر مي‌گردد كه امروزه ما هرمنوتيك مي‌ناميم. از بين بردن اين اختلاف نظرها نيز اما نه فقط ممكن نيست و معقول، حتي مطلوب هم نمي‌نماياند. چراكه بخش وسيعي از پيشرفت‌هاي فكري و فرهنگي در هر تمدني ريشه در اختلاف نظرها و مباحثي دارد كه زاييده آن نزاع‌هاي فكري به شمار مي‌رود. چنانكه حتي ما گزارش‌هايي داريم كه براي نمونه برخي شاگردان امام صادق (ع)- كه همه از شيعيان و اصحاب حضرت بودند- در پاره‌اي از امور با هم اختلاف نظر داشتند و به بحث با يكديگر مي‌پرداختند اما در بسياري از موارد امام ورود نمي‌كردند و لازم نمي‌ديدند كه جانبي از جوانب را بگيرند و ديگري را وا نهند. در واقع ايشان با اين سياست تعليمي، اجازه مي‌دادند مباحث به رشد طبيعي خود پيش رود مگر آنجايي كه اركان دين و اساس اسلام اقتضا مي‌كرد كه از شبهات جلوگيري و نظري به عنوان فصل‌الخطاب بيان شود. در طول تاريخ تشيع از هر دو مورد شواهدي در دست است كه مي‌توان ادعاي فوق را به آنها مستند كرد. براي مثال در مورد مساله عصمت امام زمانی که هشام‌بن حكم بحث مي‌كرد و برخي ديگر با او مخالفت مي‌كردند امام صادق(ع) سكوت مي‌كردند و اجازه مي‌دادند طرفين مسائل مورد نظرشان را بيان كنند. اما آنجا كه شخصي چون ابوالخطاب در شان امامت زياده‌روي مي‌كرد و سخن به غلو و گزاف مي‌گفت و شأني از شؤون ربوبي براي امام قائل مي‌شد، امام صادق(ع) راي به ارتداد وي مي‌دادند. اما به نظر مي‌رسد اصل بر آزادي افكار بوده است مگر مواردي كه به نام دين، فساد عقيدتي مطرح مي‌شده و امام مكلف بوده از آن جلوگيري كند.

 

اختلاف در نظر اما وحدت در عمل

بنابراين شايد در حوزه نظر و افكار و عقايد خيلي نتوان مساله وحدت را مطرح كرد. چراكه حوزه تفكر اساسا از اين قواعد پيروي نمي‌كند و تاريخ بشريت در تنوع ايدئولوژي‌ها و مكاتب مختلف گواه اين اصل مهم است كه وفاق و وحدت حكمي است كه پاي آن را به مُلك فكر و نظر راه نيست. اما عرصه عمل البته متفاوت است و ما هر ميزان هم كه با يكديگر هم‌راي و هم‌نظر نباشيم موظف و بلكه مكلف به وحدت هستيم. بنابراين به همان ميزان كه اختلاف در نظر طبيعي است اختلاف در عمل آن هم در برابر دشمني‌هايي كه در سراسر دنيا با مسلمانان مي‌شود، نه تنها جايز نيست بلكه خلاف عقل و خرد است. اگر اين اصل مهم را پذيرفته باشيم بايد گفت در عرصه عمل- كه وحدت بر سر آن اصلي‌ترين تكليف هر مسلماني است- هيچ مصداقي امروز مهم‌تر از مساله فلسطين نيست.

 

فلسطين مهم‌ترين معيار وحدت اسلامي

ملتي مظلوم در دل امت اسلامي كه قريب به يك قرن است زير يوغ انواع ستم‌ها و جنايات كافران حربي سر كرده است و البته تسليم هم نشده و سوداي سازش هم ندارد. آري فلسطين مهم‌ترين معيار وحدت اسلامي در دوران ما است. جهان اسلام براي رسيدن به وحدت لازم نيست تمام برداشت‌هاي متنوع خود از صدر اسلام و سنت پيامبر(ص) را به يك برداشت واحد تبديل كند. حتي لازم نيست از تفاوت‌هاي گاه به غايت مهم اين برداشت‌ها چشم‌پوشي كند. بلكه تنها كافي است آن را در عمل به محل نزاع تبديل نكند و در مواجهه با دشمني كه به گوشه‌اي از قلمروي مسلمانان نظر سوء دارد و درصدد تصرف آن بر آمده فرصت ندهد و اقدام خود را موكول و منوط به هم‌عقيدگي مذهبي نكند. اين همان چيزي است كه مرحوم دكتر شريعتي مي‌گفت مبني بر اينكه «وحدت ميان تشيع و تسنن نه اما ميان شيعه و سني آري»!

 

كارنامه ايران در مساله وحدت اسلامي

به نظر مي‌رسد اگر اين معيار را براي سنجش وحدت در ميان پيروان مذاهب مختلف اسلامي، بپذيريم ايرانِ شيعه كارنامه بسيار قابل قبولي نسبت به سرانِ ساير مذاهب و بلاد اسلامي دارد؛ كشوري كه اصلي‌ترين پايگاه اماميه و مهد تشيع دوازده امامي است، در طول نزديك به نيم قرن گذشته همواره مساله فلسطين را يكي از اولويت‌هاي خود قرار داده است و در لسان و عمل به اصلي‌ترين دولت حامي ملت مظلوم فلسطين در جهان تبديل شده است و در اين راه از هيچ هزينه‌اي مضايقه نكرده است. اين مساله از آن جهت قابل اهميت است كه ايرانِ شيعه هم از نظر مذهب و هم از نظر نژاد با اهالي عرب و سني فلسطين تفاوت‌هاي معناداري دارد اما اين تفاوت را معيار عمل خويش قرار نداده و كم‌وبيش همان نسبتي را با حماس و نيروهاي مقاومت سني در فلسطين داشته كه با حزب‌الله به عنوان نيروي مقاومت شيعه در لبنان دارد. اما در اين ميان ساير كشورهاي عرب و مسلمان هستند كه در مورد غالب آنها مي‌توان گفت اهتمامي كه قابل مقايسه با ايران باشد را نسبت به فلسطينيان نداشته‌اند تا آنجا كه صهيونيست‌ها را به طمع عادي‌سازي رابطه با ايشان انداخت!

 

انتظاري كه از علماي اهل سنت

در مورد غزه وجود دارد

در ايران ما نيز علي‌رغم اينكه در بدنه اجتماعي اهل سنت حساسیت‌هاي كمتري از شيعيان ايراني نسبت به مساله فلسطين وجود ندارد اما گاه از تريبون‌هاي خاص صداي متفاوتي به گوش مي‌رسد كه مهم‌ترين ايراد آن همانا فقدان التزام به وحدت است. طبيعي است كه ما در كشورمان مانند هر ملت و كشور ديگري در امور مختلف شاهد انعكاس نظرات مختلف باشيم و بر سر مسائل گوناگون با يكديگر اختلاف نظر داشته باشيم. اين مساله ابدا غير طبيعي نيست كه ما در مورد اداره كشور و امورِ مختلفِ مرتبط با آن داراي تنوع و تخالف نظر باشيم و هر يك از جريان‌هاي فكري و سياسي، ناقد نظرات طرف ديگر باشد. اما اگر فردي يا افرادي كه از مناصب ديني برخوردارند در بي‌سابقه‌ترين جنايت‌هاي صهيونيستي عليه ملت مظلوم فلسطين مواضعي بگيرند كه به نظر مي‌رسد بيشترين كاركردش انحراف افكار عمومي از مساله غزه است حتما اين رفتار، در منافات كامل با وحدت اسلامي قرار دارد. به ويژه اگر افرادي كه چنين رويه نامرضيه‌اي را پيش مي‌گيرند متعلق به مذاهب اهل سنت باشند كه علي‌القاعده از ايشان انتظار به مراتب بالاتري وجود دارد تا نسبت به آنچه توسط وحشي‌ترين انسان نمايانِ تاريخ رقم مي‌خورد حساسيت بيشتري داشته باشند.

البته اين نكته لزوما نافي تاكيد بر ضرورت حفظ احترام مقدسات همه مذاهب اسلامي و رعايت اموري از اين قبيل نيست اما در واقع مساله فلسطين مي‌تواند اصلي‌ترين معيار وحدت در سراسر جهان اسلام تعيين و شناخته شود. لذا مي‌توان گفت آزادي قدس شريف- به عنوان نماد اتحاد امت اسلام براي رهايي فلسطين از چنگ قصّابان غاصب- بايد همان سنگ نشاني باشد كه مانع از گم شدنِ رهِ وحدت شود و بستن هر اِحرامِ ديگري بدون عنايت به اين اصلي‌ترين وظيفه هر مسلمان، فاقد معنا و روح اصلي آموزه‌هاي پيامبر اسلام(ص) و تعاليم قرآن است. 


 يكي از مهم‌ترين موانع تحقق وحدت در جوامع اسلامي، همانا انتظارات زيادي است كه به اين مقوله تحميل مي‌شود و در واقع از مفهوم وحدت، تكليفي مافوق طاقت انتظار مي‌رود؛ به‌طوري كه گويي پيروان مختلف مذاهب اسلامي براي نيل به مقصود مقدس وحدتِ امتِ اسلامي، ناگزير از آن هستند كه تمام تاريخ و مباحث گذشته‌شان را به كناري نهند و وارد زمين تازه‌اي شوند. اما اين انتظار نه معقول است و نه مطلوب و نه اساسا ممكن!
 به همان ميزان كه اختلاف در نظر طبيعي است اختلاف در عمل آن هم در برابر دشمني‌هايي كه در سراسر دنيا با مسلمانان مي‌شود، نه تنها جايز نيست بلكه خلاف عقل و خرد است. اگر اين اصل مهم را پذيرفته باشيم بايد گفت در عرصه عمل - كه وحدت بر سر آن اصلي‌ترين تكليف هر مسلماني است - هيچ مصداقي امروز مهم‌تر از مساله فلسطين نيست.
 آري فلسطين مهم‌ترين معيار وحدت اسلامي در دوران ما است. جهان اسلام براي رسيدن به وحدت لازم نيست تمام برداشت‌هاي متنوع خود از صدر اسلام و سنت پيامبر(ص) را به يك برداشت واحد تبديل كند. حتي لازم نيست از تفاوت‌هاي گاه به غايت مهم اين برداشت‌ها چشم‌پوشي كند. بلكه تنها كافي است آن را در عمل به محل نزاع تبديل نكند و در مواجهه با دشمني كه به گوشه‌اي از قلمروي مسلمانان نظر سوء دارد و درصدد تصرف آن بر آمده فرصت ندهد و اقدام خود را موكول و منوط به هم‌عقيدگي مذهبي نكند. اين همان چيزي است كه مرحوم دكتر شريعتي مي‌گفت مبني بر اينكه «وحدت ميان تشيع و تسنن نه اما ميان شيعه و سني آري»!
 معيار بودن فلسطين لزوما نافي تاكيد بر ضرورت حفظ احترام مقدسات همه مذاهب اسلامي و رعايت اموري از اين قبيل نيست اما در واقع مساله فلسطين مي‌تواند اصلي‌ترين معيار وحدت در سراسر جهان اسلام تعيين و شناخته شود. لذا مي‌توان گفت آزادي قدس شريف - به عنوان نماد اتحاد امت اسلام براي رهايي فلسطين از چنگ قصّابان غاصب - بايد همان سنگ نشاني باشد كه مانع از گم شدنِ رهِ وحدت شود و بستن هر اِحرامِ ديگري بدون عنايت به اين اصلي‌ترين وظيفه هر مسلمان، فاقد معنا و روح اصلي آموزه‌هاي پيامبر اسلام (ص) و تعاليم قرآن است. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون