عشق پنهان يك زن منجر به قتل خواهرش شد
مردي كه دخترش را به خاطر دوستي با يك پسر كشت، ميگويد بعد از قتل فهميد آن پسر در واقع دوست يكي ديگر از دخترانش بود. متهم اعتراف كرد چون پسر ايراني هر دو دخترش را بهطور همزمان گول زده و دخترش به خاطر پسر ايراني قصد جدايي داشت او را به حد مرگ كتك زد.
يكسال قبل مردي به پليس گزارش داد دخترش به نام نازيلا خودكشي كرده است. زماني كه ماموران به خانه اين مرد رفتند، متوجه شدند او از اتباع افغان است و سالهاي زيادي است در ايران زندگي ميكند. همچنين مشخص شد دختر ديگر مرد هم وضعيت مناسبي ندارد و او نيز بدن و صورتي كبود دارد. وقتي دختر زخمي مورد پرسش قرار گرفت به پليس گفت نميداند چه اتفاقي براي خواهرش افتاده فقط ميداند او خودكشي كرده است، اما وضعيت خانه و شكستگي وسايل نشان ميداد درگيري در خانه اتفاق افتاده است. اين در حالي بود كه بررسي تلفن همراه نازيلا دختر نوجوان نشان ميداد او تلفن مشكوكي داشته است. وقتي پسربچههايي كه در خانه بودند بازجويي شدند، گفتند كه پدرشان خواهرشان را كشته است. آنها گفتند: پدر وارد اتاق شد و نازيلا و نورا را كتك زد. او نازيلا را كشت و به ما هم گفت دخالت نكنيد. به اين ترتيب پدر خانواده بازداشت شد. او به قتل نازيلا اعتراف كرد و گفت: من و همسرم در ايران زندگي ميكنيم و اصلا در ايران آشنا شديم و ازدواج كرديم. بچهها همه در ايران به دنيا آمدند. دخترانم ميخواستند مثل دختران ايراني زندگي كنند. آنها بيرون ميرفتند و كارهايي ميكردند كه من دوست نداشتم. دختر بزرگم نورا را شوهر دادم. نورا با يكي از پسران فاميل ازدواج كرد. 6 ماه بود كه با او زندگي ميكرد. يك روز متوجه شدم نازيلا دختر كوچكم با پسري رابطه دارد. او را ترك موتور پسر ديدم و گفتم بگو به خواستگاريت بيايد. من آبرو دارم و اين وضع را نميتوانم تحمل كنم. توجهي نكرد. روز حادثه متوجه شدم با همان پسر قرار دارد و ميخواهند با هم بستني بخوردند. نورا هم با او بود و قرار بود با هم بروند. من هم در را بستم و دخترانم را كتك زدم. ميخواستم آنها را فلج كنم تا ديگر نتوانند از خانه خارج شوند. قصدم كشتن نبود، اما نازيلا كشته شد. با تكميل تحقيقات و صدور كيفرخواست پرونده براي رسيدگي به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد. در جلسه رسيدگي بعد از اينكه كيفرخواست عليه متهم خوانده شد، مادر نازيلا به عنوان ولي دم در جايگاه قرار گرفت و گفت از شوهرش شكايتي ندارد و خواستار آزادي او است. اين زن گفت: نازيلا و نورا خودشان مقصر بودند. آنقدر با حميد بيرون رفته بودند كه همسايهها ميدانستند. از بس در و همسايه حرف زدند رگ غيرت شوهرم بالا آمد. به همسايهها گفته بودم اين حرفها را ميزنيد، كار دست خانواده من ميدهيد. روز حادثه هم شوهرم به من گفت پسرها را بيرون نگه دار. من هم با پسرها در هال بوديم. فكر كردم ميخواهد دخترها را تنبيه كند، اما نازيلا مرد. تقصير خودش بود بايد به حرف پدرش گوش ميكرد. الان پسرهايم آواره شدهاند. بچهها دلتنگ پدرشان هستند. شوهرم را آزاد كنيد. وقتي نوبت به متهم رسيد، گفت: من نازيلا را ترك موتور حميد ديدم و به او گفتم اگر تو را ميخواهد بگو به خواستگاريت بيايد، اما دخترم به او چيزي نگفت. او و نورا ميخواستند براي خوردن بستي بيرون بروند. من بعد از مرگ نازيلا فهميدم نورا ميخواسته با حميد ازدواج كند. نورا دخترم را به يك افغان از فاميلها شوهر دادم، اما او عاشق پسر ايراني شده بود. ميگفت ميخواهد طلاق بگيرد و با حميد ازدواج كند. براي همين وقتي گفتم به خواستگاري نازيلا بيايد، حميد نيامد. نازيلا هم در جريان اين ماجرا بود و ميخواست با آنها بيرون برود كه مشكلي برايشان پيش نيايد. همسايهها پشت دخترانم حرف ميزدند من هم غيرت دارم و عصباني شدم. من قصد كشتن دخترم را نداشتم، پسر ايراني باعث شد دخترانم را اينطور آزار بدهم و يكي را بكشم. حالا كه نازيلا مرده نورا سر زندگياش است. ديگر آن پسر را نميبيند. ديگر حرف از عشق نميزند. با پايان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به رضايت مادر مقتول به 3 سال حبس محكوم كردند.