چرا ديپلماسي
نگارنده دلايل ذيل را سبب اتخاذ اين رويكرد ازسوي ايران ميداند:
۱- خلع سلاح اسراييل ازنظر تبليغاتي از زمان شكلگيري رژيم صهيونيستي در سال ۱۹۴۸ تاكنون دو ركن اساسي اين رژيم براي هويتسازي و مشروعيتدهي خود مظلومنمايي و دشمنسازي فرضي بوده است، براساس چنين رويكردي بود كه اين رژيم از دهه ۱۳۸۰ تاكنون دايم براي دستيابي به اهداف خود در منطقه تاكيد بر ايران هراسي، شيعههراسي و بزرگنمايي موضوع هستهاي ايران داشته است. اين رژيم در جريان اين بحران نيز باتوجه به شكست اطلاعاتي و امنيتي خود در مرحله اول عمليات بهدنبال آن بود تا با كشاندن پاي ايران به موضوع ازيكطرف اين شكست را كتمان و از طرف ديگر نتانياهو در داخل از آن به عنوان ابزاري براي ترميم جايگاه خود در جامعه اسراييل استفاده كند مضافا اينكه در صورت امكان با گسترش جنگ و درگير كردن ايران در آن بتواند همچنان سلاح ايرانهراسي خود را در منطقه مورد استفاده قرار گيرد قرار دهد، رويارويي كه بيش از دو دهه است كه اين رژيم بهدنبال آن است جنگي كه پايان آن نامعلوم است لذا تصميم ايران گامي آگاهانه براي ناكام گذاشتن اسراييل بود.
۲- ناكام گذاشتن پروژه صلح ابراهيم؛ بهدنبال تصميم امريكا مبنيبر خروج نيروهايش از منطقه پس از كنفرانس ۲۰۲۰ دوحه طرح امريكا براي ساختار امنيتي منطقه، مشاركت دادن اسراييل از طريق عاديسازي روابط اين كشور با دولتهاي عربي اسلامي در حاشيه جنوبي خليجفارس بود، پروژهاي كه آخرين برگ آن عادي شدن روابط اسراييل و عربستان درحال ورق خوردن بود. اجراي طرح صلح ابراهيم از نظر امنيتي و اقتصادي به ضرر منافع جمهوري اسلامي ايران بود و يكي از راهكارها براي خنثيسازي آن تغيير نگاه دولتهاي منطقه از دريچه ايرانهراسي به گسترش روابط بود. بحران غزه و تاكيد ايران بر ديپلماسي راهكاري مناسب براي نيل بدين هدف بود.
۳- يكي از محورهاي اصلي سياست خارجي دولت سيزدهم گسترش روابط با همسايگان به دلايل مختلف بوده است. تحقق اين مهم با تغيير نگاه دولتهاي منطقه به ايران از يك كشور مداخلهگر به كشور متعهد به قراردادهاي بينالمللي و حامي حل منازعات منطقهاي امكانپذير است. بحران غزه و تاكيد ايران بر ديپلماسي بهمنظور ممانعت از گسترش جنگ راهكاري براي نيل به هدف اساسي سياست خارجي ايران يعني گسترش روابط با همسايگان بود.
۴- تغيير افكار عمومي در منطقه و جهان در قبال ايران؛ در سالهاي اخير سلاح اصلي غرب بهويژه امريكا بههمراه اسراييل در منطقه ايرانهراسي و شيعههراسي بهمنظور منزوي كردن ايران بوده است لذا بديهي مينمايد كه طرف مقابل يعني ايران بايد از هر فرصت ممكن براي تغيير اين نگاه در منطقه و جهان استفاده كند. بحران غزه موقعيت مناسبي براي ايران فراهم كرد تا با اتخاذ رويكرد ديپلماتيك و تاكيد بر توقف جنگ نگاه شكلگرفته به ايران در منطقه را به عنوان يك كشور مداخلهگر تغيير دهد. در سطح جهاني نيز همين وضعيت حاكم بوده و ايران به دنبال آن است تا با استفاده از اين فرصت نگاه افكار عمومي در جهان درخصوص ايران را تغيير و اين كشور را دولتي متعهد به تصميمات بينالمللي و طرفدار حلوفصل منازعات منطقهاي معرفي كند. اهميت اين موضوع در شرايط فعلي در سطح جهاني هنگامي بيشتر قابل فهم است كه دو نكته مدنظر قرار گيرد؛ يكي اينكه پس از بحران اوكراين و مطرح شدن كمك تسليحاتي ايران به روسيه در جهان نوعي نگاه منفي عليه ايران شكل گرفت، مضافا اينكه در ماههاي اخير آژانس بينالمللي انرژي هستهاي نيز با فشار ازسوي امريكا و متحدان اروپايياش سعي در بزرگنمايي موضوع هستهاي ايران و تشكيل اجماع جديد بينالمللي عليه ايران است.
۵ - نامشخص بودن آينده جنگ؛ گسترش جنگ و درگير شدن ايران آيندهاي مشخص براي ايران و گروههاي مقاومت نداشت، لذا هيچ عقل سليمي ورود به چنين بحراني را اجازه نميدهد، مضافا اينكه به ياد داشته باشيم كه تاكيد ايران بر توقف جنگ نهتنها از منظر بشردوستانه قابل تامل است بلكه از اين لحاظ اهميت دارد كه ايران هدفش جلوگيري از تخريب كامل غزه و نابودي گروههاي مقاومت در اين منطقه بود، چراكه بقاي حماس و كنترل غزه توسط مقاومت همراه با ممانعت از واگذاري اداره اين منطقه به تشكيلات خودگردان از اولويتهاي سياست خارجي ايران است.
۶- باتوجه به برخي تحليلها مبني بر شبيهسازي اين واقعه به تهاجم عراق به كويت و واقعه يازده سپتامبر همراه با نامشخص بودن زواياي پنهان اين رويداد منافع ملي جمهوري اسلامي ايران ايجاب ميكرد تا با اتخاذ يك رويكرد واقعبينانه مانع از استفاده ابزاري غرب بهويژه امريكا از اين موضوع براي نيات منطقهاي خود گردد.
7- توجه به اوضاع داخلي كشور؛ شرايط نامساعد اقتصادي در داخل، وجود برخي ديدگاهها در داخل مبنيبر مخالفت با سياستهاي منطقهاي ايران در حمايت از گروههاي مقاومت، كاهش اعتماد سياسي در جامعه و طرح برخي شعارها در فضاي سياسي جامعه ايران در ناآراميهاي سالهاي اخير مبنيبر عدم توجه به برون و هزينه در داخل همگي ايجاب ميكرد كه دولت درقبال بحران غزه چنان وانمود كند كه مهم براي دولتمردان منافع ملي است.
۸-سياست جديد منطقهاي ايران و تلاش اين كشور براي خنثيسازي سياستهاي مخالف اصلي خود يعني اسراييل، تقويت محور عربي-اسلامي را ازسوي ايران ضروري مينمايد رويكرد واقعگرايانه ايران درقبال بحران غزه ميتواند گام اساسي براي نيل بدين مهم باشد، چراكه امكان بهبود روابط ايران با كشورهاي متنفذ جهان عرب مانند مصر را فراهم ميكند. خلاصه كلام اينكه اعلان سياست بيطرفي در جنگ غزه و تاكيد بر راهحل ديپلماتيك ازسوي ايران بهمنظور ممانعت از گسترش جنگ، اقدامي عقلاني با توجه به شرايط داخلي و بينالمللي براي حفظ منافع ملي بوده و اين راهكار بايد در قبال بحرانهاي آتي نيز تقويت و بيشتر مورد توجه قرار گيرد.