مريم آموسا
در دهه اخير عرصه فعاليت براي هنرمندان به ويژه هنرمندان عرصه تئاتر تنگتر شده است و كرونا و وقايع سياسي و اجتماعي در كشور، خصوصا بعد از سال ۱۳۹۸ و مسائل ديگر، همه و همه دست به دست هم دادند تا هنرمندان عرصه تئاتر روزهاي آشفته و نابهساماني را پشت سر بگذارند. اين سختي زماني بيشتر ميشود كه اين هنرمندان افق روشني هم پيشِ روي خود نبينند. در چنين شرايطي اين وظيفه نهادهاي صنفي است تا به عنوان تسهيلگر شرايط و احياگر حقوق فعالان صنف وارد عمل شوند و با مناسباتي كه با نهادهاي بالادستي و دولت دارند، تلاش كنند براي بهبود وضيعت موجود گام درستي بردارند. به بيان روشنتر، از خانه تئاتر به عنوان نهاد صنفي خانواده تئاتر ايران، انتظار ميرود در اين شرايط بيش از گذشته نقشآفرين و تاثيرگذار باشد اما براساس شواهد موجود و دلنگرانيها و درددلهاي هنرمندان اين عرصه، آنها اين روزها حتي گوش شنوايي ندارند كه صدايشان را بشنود و به حرفهايشان گوش بدهد. بسياري از هنرمندان ميگويند خانه تئاتر بيش از هر زماني از عمل به وظايف خود بازمانده است. اين البته نافي سياستهاي دولت در بخش فرهنگ و بهطور مشخص تئاتر نيست و ناكارآمديها را صدالبته در سطح مديريت كلان فرهنگي نيز بايد ديد.
سياست دولت، قوي شدن نهادهاي صنفي نيست
بهروز غريبپور، هنرمند نامآشناي تئاتر كه دهههاي متوالي است به عنوان كارگردان و مدير هنري فعاليت ميكند، معتقد است «در دهه اخير همه نهادهاي صنفي در ايران نحيف شدهاند» و توضيح ميدهد كه «گويي سياست حاكم مبتني بر ضعيف شدن اين نهادها است و براساس شواهد موجود ميتوان ادعا كرد كه سياست دولت مخالف ادامه فعاليت نهادهاي صنفي است. در حوزه فرهنگ و هنر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كه نقش تعيينكنندهاي دارد، نتوانسته كارآمد باشد.»
او ميگويد: «در مقاطعي كه خودم در هياتمديره خانه تئاتر بودم، با همكارانم تلاش ميكرديم مشكلات موجود را حل و فصل كنيم و حتي پس از آن مواردي به وجود آمد كه در مطبوعات هم مطرح شد، تلاش كرديم و نتيجه خوبي گرفتيم اما متاسفم بگويم امروزه خانه تئاتر در وضعيتي قرار دارد كه اين ارتباطاتها كمرنگ شده كه من تئاتري حتي نام مديرعامل فعلي خانه تئاتر را نميدانم!»
به گفته سرپرست گروه تئاتر «آران» خانه تئاتر در بزنگاههايي هم تلاشهاي تاثيرگذاري به خرج داده است: «تجربه نشان داده است كه خانه تئاتر در مواردي چون بيمه هنرمندان، دفاع از حقوق هنرمندان و صدور بيانيه و اعلام مواضع براي تنگتر شدن حلقه سانسور تلاش كرده و تا جايي كه در توانش بوده تاثير گذاشته است اما بايد قبول كرد در چنين مواقعي بيش از گذشته جاي خالي مرجع بزرگتر يا صنف مقتدر كه با در نظر گرفتن منافع خانواده در مقاطع حساس تصميم شايسته بگيرد، خالي است. صنفي كه بيش از همه باید مدافع حقوق اعضايش باشد.»
غريبپور مشكلات خانه تئاتر را صرفا مبتلابه اين نهاد نميداند و معتقد است «خانه سينما هم كه از امكانات بيشتري برخوردار است از اين مشكل رنج ميبرد و تغيير پيدرپي مديران هم نتوانسته كمكي به حال اعضاي خانه تئاتر و خانه سينما بكند.»
او در ادامه بحث درباره نهادهاي صنفي با اشاره به ضعيفتر شدن كانون وكلا در سالهاي اخير گفت: «عرصه چنان بر كانون وكلا تنگ شده كه اين نهاد ديگر نميتواند مثل گذشته فعاليت كند. متاسفانه نگاه دولت به نهادهاي مدني، غير مدني است و همين موجب سلب شدن اختيارات و امكانات نهادهاي صنفي ميشود و خانه تئاتر نيز در اين سالها به شكلهاي مختلف ضعيف شده است.»
او بعضي از نقدها به خانه تئاتر مبني بر تخصيص امكانات براي گروهي خاص را بيپايه ميداند: «به نظرم اين حرفها بياساس است و در هر دوره و مقطعي ميشود اين حرفها را به نهادهاي صنفي نسبت داد و همواره كساني كه بيرون گود ايستادهاند، ميتوانند عملكرد فرد يا صنفي را نقد كنند؛ نقدهايي كه گاه بيشترشان بياساس است.»
غريبپور معتقد است در شرايط فعلي «نبايد اجازه داد چراغ نهادهاي صنفي خاموش شود. آنها بايد بتوانند همچنان به فعاليت خود حتي كجدار و مريز ادامه بدهند و بايد خوشحال باشيم كه با وجود مشكلات عديده همچنان چراغ خانه تئاتر روشن است.»
همانطور كه در ابتداي گزارش نيز آمد، بايد قبول كرد كه بخشي از مشكلاتي كه در سالهاي اخير دامن خانه تئاتر را گرفته، ناشي از مديريتهاي ناكارآمد، استعفاهاي پي در پي مديران خانه و... است. مديراني كه گاه بيش از همه ادعاي تئاتري بودن ميكنند اما در عمل نميتوانند اهداف و مطالبات بحق خانواده تئاتر را محقق كنند. نهايت لطفشان در ايام فراگيري كرونا اهداي كالاهاي تاريخ گذشته به اعضاي خانه است.
گردش مالي ناچيز، امكانات فرسوده
شكرخدا گودرزي كه از بدو تاسيس خانه تئاتر، از زماني كه هيات موسس خانه تئاتر در اتاقي در خانه هنرمندان به صورت مستاجر حضور داشت تاكنون كه خود مكان مستقلي دارد، در جريان روند فعاليتهاي اين نهاد بوده است. او ميگويد: «بخش عمده نقدهايي كه اين روزها به خانه تئاتر ميكنند به ماهيت خانه تئاتر باز ميگردد. متاسفانه در ايران نهادهاي صنفي هر روز لاغر و لاغرتر ميشوند. خانه سينما هم كه از نظر امكانات با خانه تئاتر قابل مقايسه نيست با چنين مشكلاتي مواجه است. شرايط به سمتي رفته است كه نهادهاي صنفي ديگر اختيارات و توان و پتاسيل براي كار كردن ندارند.»
او ميافزايد: «نياز به تئاتر مثل نياز به نان در هر جامعهاي است و در هر شرايطي بايد در يك كشور تئاتر وجود داشته باشد و بايد براي بالندگي آن تلاش كرد اما متاسفانه با وجود تمام ادعاهايي كه اينجا ميشود، نه تنها تئاتر بلكه بهطور كلی، شأن واقعي هنر و ادبيات حفظ نميشود و حمايتي از آنها و هنرمندان نميشود.»
اين كارگردان پيشكسوت در ادامه ميگويد: «اصلا پولي براي تئاتر خرج نميشود كه بگوييم چه سمت و سويي دارد. هزينه صرفشده براي تئاتر به اندازه پنج بازيكن فوتبال نيست. اصلا پولي در تئاتر وجود ندارد و من نميدانم دعوا بر سر چيست؟ رقم بودجه تئاتر چيزي در حد شوخي است و با اين بودجه حتي نميتوان يك جشنواره استاني برگزار كرد چه برسد كه براي تئاتر يك مملكت براي يك سال جاري و براي سياستهاي كلان كه در بلندمدت جواب ميدهد برنامهريزي كرد.»
اين مدرس دانشگاه همچنين توضيح ميدهد «اگر به امكاناتي كه در 40 سال گذشته به تئاتر اختصاص يافته نگاه كنيد، ميبينيد كه تئاتر از نگاه مديران فقط تزييني است. مگر ما چند سالن حرفهاي تئاتر داريم. جاي دوري نميرويم؛ در همين تهران به جز تئاتر شهر كه از پيش از انقلاب افتتاح شده بود، چند سالن تئاتر ساخته شده است؟ تنها ساختمان دولتي كه به تئاتر اختصاص داده شده ايرانشهر است با دو سالن تئاتري كه با گذشت قريب به دو دهه هنوز از امكانات خوبي برخوردار نيست و اين سالن معايب متعددي دارد.»
گودرزي با اشاره به سالنهاي خصوصي ميگويد: «هيچيك از اين سالنها اصولي ساخته نشدهاند و تنها با تغيير كاربري برخي بناها و كمي ساختوساز راهاندازي شدهاند و هيچ يك واقعا مناسب تئاتر نيستند.»
به گفته گودرزي «گردش مالي در حوزه تئاتر بسيار پايين است و امكانات ناچيز و فرسوده». او ميگويد: «نگاه دولت نسبت به تئاتر واقعي نيست. در چنين وضعيتي اصلا شرايطي براي خانه تئاتر به عنوان يك نهاد تاثيرگذار به وجود نيامده است. با لايحههايي كه دولت به مجلس ارايه كرد، هرگز فرصتي به وجود نيامد تا خانه تئاتر به نهادي متشكل و مستقل بدل شود. با مستقل شدن خانه تئاتر زمينهاي براي فعاليت آن در سطح كشور به وجود ميآيد. متاسفانه در بيشتر مناسبهاي تئاتري خانه تئاتر سهمي در تصميمگيري و برنامهريزيها ندارد.
او معتقد است كه «با وجود يك تشكل مستقل ميتوان تئاتر را در كشور تقويت كرد» و ميافزايد: «در حالي كه جوانان بسياري هر ساله در اين رشته فارغالتحصيل ميشوند و منتظر تحولي در اين عرصه هستند تا بتوانند در رابطه با رشته تحصيلي خود فعاليت كنند، اما شرايط چيز ديگري است و عملا امكاني براي حضور اين جوانان فراهم نميشود.»
گودرزي با مقايسه خانهتئاتر با اتحاديه هنرپيشگان هاليوود ميگويد: «در هاليوود اتحاديه هنرپيشگان از چنان توانايي برخوردار بود كه توانست بر سر مواضع خود و افزايش حقوق بازيگران پافشاري كند و جواب بگيرد اما متاسفانه در ايران خانه تئاتر از اين وجاهت قانوني و اختيارات برخوردار نيست و عملا نميتواند دست به عمل بزند.»
به گفته گودرزي با وجود مشكلات عديدهاي كه تئاتريها و خانه تئاتر با آن روبرو هستند، عملا هر تلاشي فرياد زدن در خلأ است و صدايشان به جايي نميرسد تا زماني كه نگاه حاكميت نسبت به تئاتر تغيير نكند، عملا خانه تئاتر هم نميتواند نقش كليدي در اين چرخه معيوب داشته باشد.»