• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۸ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5653 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۲ آذر

كیسينجر و شاه بازي با كارت ملامصطفي!

اردشير پشنگ

«كردها ملتي قهرمان و مقاومند و من حامي حقوق آنها هستم.» جمله‌اي كه هنري کیسینجر در سال 2011 خطاب به يكي از نمايندگان پارلمان اقليم كردستان عراق گفت اما آيا در واقعيت هم اينگونه بود و کیسینجر ديپلمات پرنفوذ و كهنه‌كاري كه دو هفته پيش از امروز در يكصدسالگي درگذشت، دوست و حامي كردها بود؟ براي يافتن پاسخ اين سوال مي‌بايست به سراغ يكي از مهم‌ترين پرونده‌هاي امنيتي خاورميانه در دهه 1970 برويم، جايي كه کیسینجر ابتدا در قامت مشاور امنيت ملي و سپس وزير خارجه دولت امريكا سعي در ترسيم معادلات ديپلماتيك و آرايش سياسي و نظامي منطقه ژئواستراتژيك خاورميانه به كمك متحدانش از جمله محمدرضا شاه پهلوي و ملك فيصل شاه عربستان سعودي بود.
سياست دو ستوني در خاورميانه- هنري کیسینجر كه عملا از سال 1969 به عنوان مشاور امنيت ملي ريچارد نيكسون 37امين رييس‌جمهور امريكا وارد اتاق بيضي شكل كاخ سفيد و تاثيرگذاري بر سياست و امنيت بين‌الملل شده بود؛ در كنار دادن طرح‌ها و ابتكاراتي كه براي پايان دادن به جنگ فرسايشي ويتنام، خارج كردن چين از انزوا با ديپلماسي پينگ پنگ و مهار ميل شوروي براي گسترش تسليحات اتمي با معاهده سالت 11 داده بود، براي خاورميانه نيز مجموعه‌اي از سياست‌ها را كه بعدها به «سياست دو ستوني» مشهور شد ترسيم كرد كه از اين طريق مانع از افزايش نفوذ اتحاد جماهير شوروي در مهم‌ترين منطقه نفتي جهان شود. اساس سياست دو ستوني جلوگيري از فرستادن نيروهاي نظامي امريكا به منطقه و درگيري مستقيم بود چون نمي‌خواست يك‌بار ديگر تجربه پرهزينه و كم‌نتيجه ويتنام اين‌بار در خاورميانه تكرار شود. 

لذا از استراتژي جنگ و رقابت نيابتي با استفاده از كارت‌هاي متحدين اصلي‌اش همچون شاهان ايران و عربستان استفاده كرد. هدف اصلي حفظ وضع موجود و جلوگيري از افزايش نفوذ كمونيسم در مهم‌ترين منطقه نفتي جهان بود.

در نتيجه سياست دو ستوني شاه ايران تبديل به بازوي نظامي و به نوعي ژاندارم منطقه و شاه عربستان نيز تبديل به بازوي مالي و حامي متحدين كوچك‌تر در منطقه شدند. بر اين اساس بود كه شاه براي حفظ حكومت سلطان قابوس در عمان به‌طور مستقيم ارتش ايران را در سال 1974 وارد جنگ با چپ‌گرايان و كمونيست‌هاي عرب كرد و نيز براي جلوگيري از افزايش قدرت منطقه‌اي عراق كه در 1972 با مسكو توافقي استراتژيك امضا كرده بود وارد عمل شد.

استفاده از كارت كردها- كردها ناراضي‌ترين گروه هويتي از تقسيمات سايكس- پيكويي خاورميانه و نيز عهدنامه لوزان (1923) بارها در منطقه و از جمله عراق براي دستيابي به حقوق خود دست به شورش و قيام مسلحانه زده بودند. اما به دليل فقدان حامي منطقه‌اي و بين‌المللي ره به جايي نبرده بودند.

ملامصطفي بارزاني طي دهه‌هاي 1940 به بعد به اصلي‌ترين رهبر كرد در جنبش آزادي‌خواهي و گاه استقلال‌طلبانه و گاه خودمختاري‌طلب كرد در عراق تبديل شده بود او با اتكا به قدرت نظامي عشيره بارزان، كسب حمايت روشنفكران كرد و نيز موقعيت سوق‌الجيشي كوهستان‌هاي كردستان از 1961 وارد جنگ‌هاي 5 گانه و مهمي با دولت‌هاي مركزي مختلف عراق شد.

ملامصطفي از همان اوايل و در راستاي يافتن همان حلقه گم‌شده «متحد موثر خارجي» همواره خواهان كسب حمايت امريكا بود اما دو مساله مانع موافقت با اين درخواست بود، نخست روابط دولت‌هاي پس از كودتاي 1958 بغداد، با امريكا به‌طور نسبي خوب بود و ثانيا ملامصطفي به دليل 11 سال زندگي در شوروي خود مورد ظن مقامات امنيتي ساواك و سيا براي اتحاد مخفي با شوروي‌ بود. اما با كودتاي بعثي‌ها در 1968وضعيت متفاوت شد. رژيم بعث از يكسو آشكارا به شوروي نزديك‌تر شد و از سوي ديگر هم ميزان تنش و فشارهاي مرزي‌اش عليه ايران را تشديد كرد. در نتيجه طي سفر نيكسون -كیسينجر به تهران در سال 1972، آنها با پيشنهاد همزمان و هماهنگ ايران و اسراييل براي كمك مالي و نظامي كردها موافقت كردند، كیسينجر در وقوع اين توافق و جلب نظر نيكسون بيشترين نقش را داشت.

كردها به‌دنبال استقلال - كردها آشكارا خواهان استقلال از عراق بودند، دولت‌هاي عراقي طي كمتر از 15 سال با چندين و چند كودتاي خونين داخلي تضعيف شده بود و از سوي ديگر ملامصطفي موفق شده بود لشكري چند ده‌هزار نفري از پيشمرگان كرد را سامان‌دهي و رهبري كند. در اين فضا امريكايي‌ها به‌طور شفاهي از ايده استقلال و دست‌كم خودمختاري گسترده كردها حمايت كردند و شخص كیسينجر توانست با وعده‌هايي ملامصطفي را دلگرم به چشم‌انداز آينده‌اي در همان نزديكي كند به نحوي كه حتي در سال 1974 وقتي كه كیسينجر با نانسي شارون ازدواج كرد، ملامصطفي سه قاليچه نسبتا نفيس با گردن‌بندي از طلا و مرواريد را به عنوان هديه براي او فرستاد.

توافق الجزاير و پايان بهار كردها- همانطور كه ملامصطفي از همان ابتدا نسبت به نيت شاه در حمايت از جنبش تحت امرش مطمئن نبود و به همين دليل بيشتر دلخوش به وعده‌هاي كیسينجر شده بود، درست زماني كه جنگ كردها در حالت اوج بوده و وارد مرحله‌اي حياتي شده و دولت عراق را كاملا مستاصل كرده بود، شاهد پشت كردن شاه به جنبش شد!

در اين زمان صدام حسين با وساطت رييس‌جمهور وقت الجزاير با محمدرضا شاه پهلوي در دو سوي ميز مذاكره نشست و نهايتا توافق 1975 الجزاير را امضا كردند، توافقي كه بر اساس ماده سوم آن بدون نام بردن از كردها، از برقراري امنيت در مرزها و عدم دخالت در امور يكديگر تاكيد كرده بودند. ‌

ابراز بي‌اطلاعي كیسينجر!- در اين زمان كردها بلافاصله به طرق مختلف خواهان تداوم حمايت امريكايي‌ها شدند اما هنري كیسينجر وزيرخارجه وقت مدعي شد از توافق شاه با صدام خبر نداشته و خود نيز شوكه شده است. اما اين ادعا براي كسي كه با وسواس زياد تحولات منطقه‌اي و بين‌المللي را در اوج جنگ سرد دنبال مي‌كرد چندان درست به نظر نمي‌آيد به خصوص اگر آن كس فردي چون كیسينجر باشد كه خود معتقد است «امريكا دوست يا دشمن دايمي ندارد، فقط منافع دارد و در عين حال هيچ دولتمردي حق ندارد بقاي دولت خود را با محدوديت‌هاي اخلاقي به خطر بيندازد!» در نتيجه او درخواست كردها را هم بي‌پاسخ گذاشت و عملا از توافق الجزاير حمايت كرد. بدين‌ترتيب با بدعهدي شاه و كیسينجر جنبش مبارزاتي كردها كه به‌شدت از نظر لجستيك، نظامي و عمق استراتژيك وابسته به حمايت‌هاي ايران بود در يك تنگناي جدي قرار گرفت و نهايتا به ناچار اعلام آتش‌بس كرد و بيش از 300 هزار نفر از آنان براي حفظ جان‌شان مجبور به جلاي از وطن و عمدتا سكونت در بخش‌هاي غيركردنشين ايران شدند!

پاسخ كیسينجر به منتقدين- سكوت امريكا در اين زمينه و حمايت تلويحي از توافق الجزاير باعث انتقاداتي در داخل كنگره امريكا شد. كیسينجر در همين رابطه در كنگره حاظر شد و در برابر انتقاد چند نماينده، سياست پشت كردن (خيانت) امريكا به كردها را اين‌چنين توجيه كرد: «عمل پنهاني را نبايد با كار تبليغاتي اشتباه گرفت!» يكي ديگر از مقامات ارشد و از نيروهاي تحت امر كیسينجر در كنگره گفت: نگاه ما تاكتيكي و حمايت موقت بود و به‌طور شفاهي از خواسته‌هاي كردها از جمله استقلال ابراز حمايت كرديم اما هدف اصلي ما استفاده از توان آنها براي افزايش فشار بر دولت بعثي بود. در حقيقت ما هرگز خواهان استقلال كردها و افزايش بحران و پيچيدگي در منطقه خاورميانه نبوديم.

معماري تنظيم رابطه با كردها!- بعدها در سال 2011 «كمال كركوكي» يكي از نمايندگان وقت پارلمان كردستان در ديداري كه در نيويورك با هنري كیسينجر داشت، به او گفت كردها نقش منفي او در انعقاد معاهده 1975 الجزاير بين ايران و عراق و پشت‌كردن به خود را فراموش نمي‌كنند و او را يكي از مسببان زمينه‌ساز ژينوسايد و كشتار بيش از 182هزار شهروند كرد به دست صدام مي‌دانند. اين سخنان كیسينجر را سخت برآشفت و عصباني كرد. او يك‌بار ديگر مدعي شد هيچ نقشي در شكست جنبش كردها نداشته و از مذاكرات پنهاني شاه با صدام خبر نداشته و خود را دوست و حامي حقوق كردها مي‌داند و آنها را مردماني قهرمان و مقاوم مي‌دانم!

به رغم اين ادعاها، اما بايد گفت استراتژي هنري كیسينجر در قبال كردها كه در سال 1972 تدوين شد به نوعي تا به امروز راهنما و دستور كار سياست خارجي دولت‌هاي مختلف امريكايي باقي‌مانده است. لذا كیسينجر را بايد معمار روابط خارجي امريكا با كردها قلمداد كرد، بر اساس استراتژي كیسينجر بايد از كردها به‌طور تاكتيكي حمايت و از كارت آنها در موضوعات و مسائل مختلف امنيتي خاورميانه استفاده كرد، اما اين حمايت نبايد به اقدامي استراتژيك و بي‌بازگشت در جهت استقلال آنها منجر شود. ردپاي اين استراتژي كیسينجر را بعدها در سه برهه مهم تاريخي ديگر چه در سال 1991 (صدور قطعنامه 688 شوراي امنيت و ايجاد منطقه خودمختار كردستان)، چه در سال 2003 (حمله به عراق و جلوگيري از استقلال كردستان) و چه در سال 2017 (رفراندوم استقلال كردستان) مي‌توان مشاهده كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون