نگاهي به نمايش «خبري از او نيست» به نويسندگي و كارگرداني جواد مولانيا
ضيافت شبانه يك خانواده خوشبخت
اين نمايش در عين جذابيت از مواجهه حقيقي با نقش فرادستان جامعه در مصايب موجود تن ميزند و امر اجتماعي و ساختار سياسي جامعه در آن غايب است
محمدحسن خدايي
همچنان بازنمايي مردمان طبقه متوسط جامعه در تئاتر و سينماي اين روزهاي ايران، براي اكثريت جامعه جذاب و تماشايي است. طبقه متوسطي كه اين روزها بيش از گذشته گرفتار انواع مصايب ريز و درشت است و در حال سقوط به زير خط فقر. به اين لحاظ سياست بازنمايي اين اجرا در نمايش دادن مناسبات اين طبقه در زمانهاي چنين دشوار، واجد دلالتهاي مختلف و گاه متضاد اجتماعي و سياسي است. از ياد نبريم كه چگونه اغلب آثار توليد شده در رابطه با مردمان اين طبقه، ترجيح دادهاند بيش از همه بر بحران اخلاقي تاكيد كنند و روايتگر خيانت، دروغگويي و جنايت مردمان اين طبقه باشند. اين رويكرد در بازنمايي آسيبهاي اجتماعي بيش از آنكه بر شيوه مادي توليد جامعه متمركز باشد كه دلالي و رانت را توجيه ميكند، كمابيش نقدي است فرهنگي و اخلاقي در مواجهه با وضعيت مردمان طبقه متوسط. بنابراين اكثريت آثاري كه در رابطه با زندگي روزمره مردمان ساكن در كلانشهرهاي ايران توليد ميشود يك جامعه بحرانزده از نظر اخلاقي را نشان ميدهد كه نميتوان به آن اعتماد كرد و براي دوام آوردن بايد به توانايي خود تكيه داشت و به تنهايي رخت خويش را از اين ورطه بيرون كشيد. جالب آنكه اين گفتار غالب زمانه است و مورد قبول اكثريت جامعه. البته اين قضيه نتيجه سالها سياستزدايي از جامعه، اتميزهشدن افراد به خاطر نئوليبراليزهشدن مناسبات توليد و به محاق رفتن امر جمعي است. اغلب آثاري كه طبقه متوسط را بحرانزده به نمايش ميگذارند بيآنكه به دلايل ساختاري اين قضيه اشاره كنند بر روانشناسي فردي تاكيد كرده و افراد را مقصر وضعيت ناهنجار كنوني معرفي ميكنند. اين رويكرد در بازنمايي شهروندان خطاپيشه جامعه به نوعي در خدمت آن گفتار از نظم موجود است كه جامعه را فاسد و منحط ميداند. به ديگر سخن نهادهاي پرقدرت سياسي كه سهمي در اداره جامعه دارند با استناد به آثاري كه وظيفه خويش را نشان دادن بحران اخلاقي شهروندان ميدانند، حضور خود را در قدرت موجه جلوه داده و نظمبخشي حداكثري به جامعه را نوعي تكليف و ضرورت محسوب ميكنند. اين صورتبندي از وضعيت اخلاقي اجتماع كه سينما و تئاتر اين روزها برعهده گرفته، كمابيش ايدئولوژيك است و به نظر نميآيد طبقه متوسط شهري با تمام بحرانهايش، اينچنين غرق در بحران اخلاقي باشد و مستعد اين حجم از نظارت و دخالت در سبك زندگي.
جواد مولانيا در نمايشي كه اين شبها با عنوان «خبري از او نيست» در «بلكباكس پرديس تئاتر و كتاب باغ كتاب» به صحنه آورده، مسيري متفاوت را طي ميكند. در اين شبنشيني كه با خاطرهگويي و شام دوستانه همراه شده، ضيافتي برپا شده كه از قضا نشان ميدهد، روابط انساني شهروندان كلانشهري چون تهران يا همان مردمان طبقه متوسط بر مدار دوستي، اعتماد و شوخطبعي است و خبر چنداني از بحران اخلاقي نيست كه در سينما و تئاتر اين روزها بازنمايي ميشود. جواد مولانيا در جايگاه نويسنده و كارگردان، فضايي صميمي ترتيب داده تا چند دوست، بعد از مدتها دوري ازهم، ملاقاتي دوستانه با يكديگر داشته باشند و هنگام معاشرت و صرف شام، مرور خاطره گذشته را از ياد نبرند. در اين شبنشيني دو ساعته رازهايي ناگفته، دروغهايي كوچك و تضادهايي كنترلپذير آشكار ميشود اما اينها دليلي بر عدم صادقانه بودن روابط و رفاقتهاي ناپايدار اين دوستان نيست، چراكه در زندگي روزمره، چيزهايي پنهان ميماند و دروغهايي كماهميت بر زبان جاري ميشود. اين خصلت زندگي شهرنشيني است و گريز چنداني از آن نيست. هر چهار شخصيتهاي اصلي نمايش، به تناوب اين امكان را مييابند كه لحظهاي از جريان اجرا فاصله گرفته و براي تماشاگراني كه به اين مهماني شبانه دعوت شدهاند - البته با خريد بليت از تيوال- تكگوييهاي كوتاهي از زندگي خويش داشته باشند. اين وقفه در اجرا، در اين سالها در نمايشهاي مختلف بهكار گرفته شده و يكي از شيوههاي اجرايي است كه ميخواهد فاصلهمندي مخاطب و گروه اجرايي را تاحدودي از ميان بردارد. در اين تكگوييهاي پر از شور و خاطره و احساس، يك فضاي شخصي ساخته ميشود تا حرفهاي ناگفتني به زبان آيد و افراد بيش از پيش با تماشاگران آشنا شوند. تكگوييهايي كه با نور موضعي همراه شده و حسي از صميميت، بيتكلفي و مواجهه با واقعيت زندگي را به ميانجي مرور خاطرات گذشته در تماشاگران ايجاد ميكند. نمايش «خبري از او نيست» ميل آن ندارد كه مهمانان حاضر در سالن بلكباكس باغ كتاب را آزرده كند. بنابراين تا جايي كه در توان دارد ميخواهد شرط ميزباني را ادا كرده و مهمانان خويش را با خاطرهاي خوش رهسپار خانه كند.
اما اين اجرا هم به نوعي گرفتار بازتوليد وضعيت نامطلوب اين روزهاي ما به شكلي ديگر است و از اتصال با وضعيت تن ميزند. با پرهيز از مواجهه حقيقي با مسائل ساختاري و نقش فرادستان جامعه در به وجود آمدن اين وضعيت. به ديگر سخن در اين مهماني شبانه و در طول گفتوگوهاي دوستانه، امر اجتماعي و ساختار سياسي جامعه به طور كلي غايب است. همه چيز بر مدار گفتوگو در رابطه با روابط فردي، مرور خاطرات نوستالژيك گذشته و همراهي با روح نئوليبرال زمانه شكل مييابد. حتي وقتي از دانشگاه تهران و دوران دانشجويي صحبت به ميان ميآيد اشارهاي هر چند كوچك به انبوه تنشهاي سياسي آن سالها نميشود. از اين باب با فضايي سترون از نظر تاريخي روبهرو هستيم كه به هيچ عنوان نميخواهد رابطه تنشآلود عامليت و ساختار يا همان فرد و اجتماعي را كه در آن زندگي ميكند افشا كند. حتي وقتي در باب مهاجرت گفتوگو ميشود زني كه نقش او را گيلدا ويشكي بازي ميكند در تجربه خويش از سفر به ايتاليا و بعد از آن مهاجرت به سوئد، هيچ اشارهاي به مشكلات يك مهاجر خاورميانهاي كه به اروپا رفته و شايد در اين مسير گرفتار تبعيض و طرد شده نميكند. مكالمات اين شبنشيني مفرح بر سبك زندگي و تاحدودي روابط عاطفي و زندگي روزمره ميچرخد، آنهم در يكي از خاورميانهايترين وضعيتهاي خاورميانه. به هر حال اين نمايش ميخواهد ميزبان آن دسته از «تماشاگران/مهمانان» باشد كه متعلق به طبقه متوسط هستند و دوست دارند در اين ضيافت شبانه، لحظاتي صميمي از سر بگذرانند و دقايقي پراحساس را به تماشا بنشينند. جواد مولانيا با استادي توانسته به اين نياز مخاطبان پاسخ دهد و از اين باب نمايش «خبري از او نيست» موفق عمل ميكند.
بازي بازيگران براي اين شيوه اجرايي مناسب بوده و حضور وحيد آقاپور و مريم دانندهفرد كه در زندگي واقعي زن و شوهر هستند، براي عبور از محدوديتهاي نهادهاي نظارتي به ياري اجرا آمده و شكل طبيعيتري به آن بخشيده است. هومن كيايي و گيلدا ويشكي هم بازي خوبي از خود نشان ميدهند با آنكه حضور گيلدا ويشكي در بعضي صحنهها به راحتي و صميميت ديگران نيست و به نظر ميآيد به تلاش بيشتري براي اجرايي كردن اين نقش احتياج داشته باشد. همچنين بايد از حضور جواد مولانيا در كنار تماشاگران گفت كه توانسته بر صميميت اجرا بيفزايد و آن را خودمانيتر كند. در برپايي اين ضيافت شبانه، انتخاب سالني چون بلكباكس باغ كتاب كه قبل از اين شاهد اجراي نمايش متفاوت «سندروم روسمر» بود به گروه اجرايي كمك شاياني رسانده است. از اين باب ميتوان اين انتخاب را ستود و براي اجراهايي اينچنين پيشنهاد كرد.
اگر بپذيريم كه در جهان روايت و همچنين زندگي واقعي، حضور يك غريبه يا همان «ديگري» ميتواند روال عادي زندگي را دچار وقفه كند و عرصههاي نامكشوفي از زندگي را مقابل ما بگشايد كه مبتني بر مخاطره و امكانهاست، اين فرصت در نمايش «خبري از او نيست» كمابيش از دست رفته است. به همسايهاي دقت كنيم كه اهل موسيقي است، ساز گيتار مينوازد و در مراسمهاي مختلف براي پول يا شهرت آواز ميخواند. حضور اين فرد با دعوت ميزبان و اصرار مهمانان، به اجراي چند آهنگ منتهي ميشود. اين حضور بيش از آنكه آشوبناك باشد همچنان بر مدار دلپذير كردن اجرا عمل ميكند. غريبه خيلي زود به كسوت آشنا درآمده و به سرگرم كردن ميزبان و مهمان ميپردازد. اجرا ميتوانست از اين آشنا شدن فوري غريبه بپرهيزد و اين حضور را امكاني براي مواجهه با امر غريب و متضاد قرار دهد. اما جواد مولانيا ترجيح داده اين حضور همسايه بيش از آنكه ابهام ايجاد كند به مهماني رونق بخشيده و فرصتي براي تماشاي چند آهنگ دلنشين باشد. فيگور غريبه در آثار نمايشنامهنويسهايي چون پينتر و فوگارد و... همچنان غريبه باقي ميماند و به اين راحتي بدل به آشنايي كه گيتار دست بگيرد و آهنگ بخواند، نميشود. تئاتر ما بيش از اين به حضور غريبه و «ديگري» براي عبور از اين بنبست خلق فضاهاي تازه و دراماتيك احتياج دارد.
درنهايت ميتوان نمايش «خبري از او نيست» را در مسيري كه انتخاب كرده، كمابيش كامياب دانست. يك مهماني برپا شده تا رازهايي پنهان آشكار شود و آرزوي محال داشتن فرزند در دل ميزبان بار ديگر شعلهور شود. در اين ضيافت شبانه و خوش آب و رنگ، همه راضي هستند و يك پايان خوش ايروني انتظار ما را ميكشد. با آنكه زن و مرد مهمان نمايش در پايان نميتوانند بر ترديدهاي هملتي خويش غلبه كرده و زير باران پاييزي با يكديگر قدم بزنند و آيندهاي تازه بسازند اما ما ميتوانيم بر ترديدهاي خويش فائق آمده و ضيافت شبانه جواد مولانيا را با حسي از رضايت و ملال به پايان برسانيم.
در اين مهماني شبانه همهچيز بر مدار گفتوگو در رابطه با روابط فردي، مرور خاطرات نوستالژيك گذشته و همراهي با روح نئوليبرال زمانه شكل مييابد. حتي وقتي از دانشگاه تهران و دوران دانشجويي صحبت به ميان ميآيد اشارهاي هر چند كوچك به انبوه تنشهاي سياسي آن سالها نميشود. از اين باب با فضايي سترون از نظر تاريخي روبهرو هستيم كه به هيچ عنوان نميخواهد رابطه تنشآلود عامليت و ساختار يا همان فرد و اجتماع را كه در آن زندگي ميكند افشا كند.