رخت عزا بر تن ورزش ايران
مليكا چهارمين ورزشكاري بود كه در ۳ روز از دست داديم!
به گزارش «اعتماد»، خبر فوت ناگهاني مليكا محمدي بازيكن ۲۳ ساله تيم فوتبال زنان خاتون بم جامعه ورزش كشورمان را تحت تاثير قرار داد. اما متاسفانه اين تنها خبر تلخ ورزش كشورمان در اين چند روز گذشته نبود، چراكه چند روز قبل كشتي فرنگي ما اميد پايدار، جوان رعناي انديمشكي خودش را به علت گاز گرفتگي از دست داد و چند روز قبلتر هم ساره فكوري و اميرحسين شيرزادي دو قايقران مستعد به دليل سانحه رانندگي از دنيا رفتند تا ورزش ايران سه، چهار روز گذشته را در بهت و اندوه سپري كرده باشد.
اندوهي كه با خشم و حيرت از مسوولان ورزش گره خورده و به اندازه يك عمر سوال پيش رويمان ميگذارد! دلمان ميخواهد فرياد بزنيم آهاي مسوول كشتي! چرا بايد قهرمان كشتي اين مملكت براي رفع دغدغه مالياش دنبال كاشيكاري برود و در چادر مسافرتي بخوابد و به دليل نشت گاز از دنيا برود؟ آهاي مسوول فوتبال! چرا بايد دختران مليپوش اين مملكت ما با اسنپ رفت و آمد كنند؟ وقتي فوتباليستهاي مرد تيم ملي ميليارد ميليارد پاداش ميگيرند؟
در ورزش اين مملكت چند جوان ديگر بايد با بيتوجهي و بيخردي شماها پر پر شوند تا بلكه درك كنيد مديريت فقط پشت ميزنشيني يا گرفتن عكس يادگاري به وقت موفقيتهاي ديمي نيست؟ مليكا از ينگه دنيا آمده بود تا در كشور خودش زندگي كند. اميد ورزشكار شد تا براي ايران افتخارآفرين باشد. در خاموشي اين ستارهها نقش شماها فقط همين مصاحبههاي تكراري و نوشتن بيانيههاي تاسفآميز است؟ هيچ فكر كرديد با اين مظلومنماييها كه هيچ رنگي از شرمساري در چنته ندارند تا چه حد نزد افكار عمومي متهم ميشويد؟ چرا يك بار پاسخي براي نامديريتي منجر به فجايع اينچنيني نداريد؟ اصلا چه جوابي ميتوانيد براي تسكين اين دردهاي تكراري داشته باشيد جز اينكه نابخردي خود را به قسمت و پايان پيمانه عمر اين نابهحق خفتگان در خاك ربط دهيد؟
امروز را به خيال خود بدون پذيرفتن قصور سپري كنيد و شب را با بيتفاوتي سر بر بالين بگذاريد اما فردا با آه و ناله اين خانوادهها كه جرمشان عشق دلبندشان به ورزش بوده چه خواهيد كرد؟
مليكا محمدي، اميد پايدار، ساره فكور و اميرحسين شيرزادي، قرباني كمبود امكانات در ورزش ما شدند. جان عزيزشان رفت، چون در مملكت ما ورزش اولويت nام جامعه ماست. جامعهاي كه بنا و قرار آن توجه و اهميت دادن به علايق جوانان بود اما هر روز يا خبر مرگ از آن به گوش ميرسد يا مهاجرت يا دعوا و درگيري. مسوولان هم به جاي پاسخگويي به فعاليتشان ادامه ميدهند و با پوشيدن رخت عزا و فرستادن دسته گل براي خانوادههاي اين عزيزان ابراز احساسات ميكنند! كلام آخر اينكه مليكا و مليكاها مثل اميد و اميدها بايد بخوابند تا در اينجا رنگ بيمهري نبينند. همان كه ما هر روز ميبينيم و روزي هزار بار ميميريم!