اسمش حامد است و متهم است 6 سال قبل به همراه 2 نفر از دوستانش، در جريان يك كلكل و درگيري، 2مرد جوان را در قم به ضرب گلوله به قتل رسانده است. او در همه اين سالها فراري بوده و حتي دادگاه به صورت غيابي او را محاكمه و به قصاص محكوم كرده بود، تا اينكه چند روز پيش، در تهران دستگير شد.
ميگويد مستندساز است و حتي سالها پيش، قبل از اينكه پا به دنياي مجرمان بگذارد، چند فيلم كوتاه هم ساخته و برنامههاي زيادي براي آيندهاش داشته اما با دستان خود آيندهاش را به تباهي كشانده است. جنايتي كه حامد و دوستانش مرتكب شدند در شهر قم اتفاق افتاد و پس از آن دوستانش دستگير و در دادگاه به قصاص محكوم شدند. در همه اين مدت نيز، پرونده حامد باز و پليس در تعقيبش بود تا اينكه يكشنبه گذشته، مخفيگاهش در تهران به محاصره ماموران درآمد و او دستگير شد. اين متهم حالا در گفتوگويي از جزييات پروندهاش ميگويد.
خودتان را معرفي كنيد؟
حامد هستم و 38سال سن دارم.
به چه جرمي دستگير شدهايد؟
به جرم 2فقره قتل عمدي.
جنايت چه زماني رخ داد؟
بيست و ششم بهمن سال 96در خيابان مهرآباد شهر قم. من نميخواستم جان كسي را بگيرم. هدف من قدرتنمايي و ترساندن حميد و محسن (مقتولان) بود اما از بخت بد ما هر دو نفر جان باختند.
چه اتفاقي افتاد كه دست به تيراندازي به سوي آنها زديد؟
من اصلا در دعوا نبودم. آن روز رفقايم به من زنگ زدند و گفتند بيا دعوا. قرار دعوا و درگيري را رفقايم با مقتولان گذاشته بودند اما ميترسيدند تنهايي بروند. ميگفتند تو بيا كه خيالمان راحت شود.
چرا اصرار داشتند شما برويد؟
چون من براي خودم كسي هستم؛ يك گندهلات معروف. همه از من حساب ميبردند و دوست داشتند در دعواهايشان باشم و حمايتشان كنم. انگار يك جورايي حضورم قوت قلب آنها بود. من هم نتوانستم نه بگويم، گاز ماشينم را گرفتم و رفتم در محل قرار دعوا. در آن زمان براي انجام كاري از شهر قم خارج شده بودم كه پس از تماس دوستانم فورا خودم را به خيابان مهرآباد قم رساندم.
بعد چه شد؟
درگيري مسلحانه ميان ما رخ داد. هر دو طرف اسلحه داشتيم؛ كلت و كلاشنيكف. هردو به سمت هم تيراندازي ميكرديم. همه اينها براي قدرت نمايي بود. ناگهان گلوله به آن دو نفر اصابت كرد. حتي يكي از دوستانم هم از ناحيه پا گلوله خورد.
اصلا چرا با آنها درگير شده بوديد؟
بر سر قدرتنمايي. ما رقيب بوديم. مدام باهم درگيري داشتيم و براي هم كري ميخوانديم. آنها ميخواستند ثابت كنند كه قدرتشان بيشتر از ماست و ما ميخواستيم ثابت كنيم كه از آنها قويتر هستيم. حتي كلكلهايمان به فضاي مجازي هم كشيده شده بود. چند روز قبل از جنايت، با مقتولان درگير شده بوديم و من با قمه گوش يكي از آنها را بريدم. بعد از آن در استوريهايشان مدام براي من كري ميخواندند. تا اينكه آن روز با دوستانم درگير شدند و من هم خودم را به آنجا رساندم.
در اين 6 سال كجا بوديد؟
آواره و سرگردان بودم. شهر به شهر ميچرخيدم. از اين روستا به آن روستا ميرفتم. گاهي در كوهستان ميخوابيدم، گاهي روي نيمكت يا دستشويي پاركها.
چرا خودتان را معرفي نكرديد؟
چون از قصاص ميترسم. بدم نميآمد از ايران بروم اما خب پولش را نداشتم. 6سال كه گذشت گفتم شايد آبها از آسياب افتاده اما اشتباه ميكردم.
ميدانستيد غيابي به قصاص محكوم شدهايد؟
شنيده بودم كه دادگاه مرا به قصاص محكوم ميكند اما فكر نميكردم كه جدي باشد.
هميشه اهل دعوا بوديد؟
اين اواخر كه گندهلات شدم مدام دعوا ميكردم. شايد باور نكنيد اما قبل از آن مستندساز بودم. حتي چند مستند و فيلم كوتاه ساختهام. عاشق فيلمسازي و كارگرداني هستم. دورههايش را رفتهام و ميخواستم فيلم بلند بسازم كه در جشنوارههاي داخلي و خارجي شركت كنم. دلم ميخواست براي خودم مشهور شوم اما خب نشد.
چه شد كه مستندساز تبديل به گندهلات و جنايتكار شد؟
دوستان ناباب. از وقتي با افراد خلافكار نشست و برخاست كردم زندگيام دستخوش تغييرات بدي شد. واقعا دوست در زندگي انسان تاثير دارد. شبنشيني با دوستان ناباب و خلافكار در سفرهخانهها مرا از هدفهاي بزرگم دور كرد. بهتدريج تبديل شدم به يك فرد دعوايي و خلافكار. كسي كه احساس قدرت ميكرد و دوست داشت جوري زندگي كند كه همه از او حساب ببرند. راستش را بخواهيد يكي از آرزوهايم اين است كه آخرين مستندم را بسازم. كاش از زندگي خودم فيلم بسازم؛ يك مستند. اگر اولياي دم رضايت بدهند و مرا ببخشند قطعا اين فيلم را ميسازم تا درس عبرتي شود براي خلافكاران ديگر. افرادي كه مانند من احساس قدرت ميكنند و خودشان را گنده لات ميدانند، بدانند كه ته خلاف همين است. يا كشته ميشوي مانند وحيد مرادي و گنده لاتهاي ديگر يا تبديل به قاتل ميشوي مانند من و دوستانم. ته خلاف، مرگ است.
و اگر قصاص شويد؟
وصيتم اين است كه بعد از مرگم مستندم را بسازند تا افراد خلافكار درس عبرت بگيرند تا شايد با ديدن فيلم زندگي من دور خلاف را خط بكشند. مستي، قدرتنمايي با چاقو يا اسلحه، درگيري و گندهلاتي را كنار بگذارند و راه درستي را در پيش بگيرند.