• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5667 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۱ دي

آزادي بيان و پشت بند آن!

احمد زيدآبادي

در دوران رياست‌جمهوري محمود احمدي‌نژاد، صدا و سيماي جمهوري اسلامي دو شبكه راديويي داشت كه از منتقدان و مخالفان سياست‌هاي جاري براي حضور در برنامه‌هاي خود دعوت مي‌كرد.
اين دو شبكه «راديو گفت‌وگو» و «راديو صداي آشنا» بودند و اغلب برنامه‌هاي آنها به صورت زنده و در قالب مناظره تهيه مي‌شد.
من هم به سهم خود، حضور چشمگيري در برنامه‌هاي راديو گفت‌وگو داشتم و در آنجا بدون پرده‌پوشي و رعايت ملاحظات معمول نظراتم را درباره سياست خارجي كشور، رابطه با امريكا، نابودي اسراييل، عواقب برنامه هسته‌اي، نظام انتخاباتي، وضعيت آزادي احزاب، ضرورت‌هاي دموكراسي، حقوق بشر و ... مطرح مي‌كردم. شرح برخي از اين مناظرات را در جلد پنجم خاطراتم تحت عنوان «نام و ننگ سال‌هاي زردفام» آورده‌ام.
واقعيت اين است كه پس از هر گفت‌وگو، احساس خوبي از بابت امنيت آزادي بيان به آدمي دست مي‌داد، به خصوص اينكه نهاد دعوت‌كننده خودش بخشي از نظام سياسي به حساب مي‌آمد و در حقيقت با استفاده از تريبونِ خودِ آن، سياست‌هاي جاري مملكت به خصوص عملكرد دولت احمدي‌نژاد را بي‌پروا نقد مي‌كرديم.
زمان گذشت و انتخابات رياست‌جمهوري سال 88 فرا رسيد و يك روز پس از تاريخ برگزاري انتخابات من در جلوي خانه‌ام بازداشت شدم. «جرم انتخاباتي» من دو چيز بود، يكي معرفي شيخ عبدالله نوري به عنوان كانديداي رياست‌جمهوري از سوي سازمان ادوار تحكيم و ديگري حمايت از شيخ مهدي كروبي در جريان انتخابات! در حكم صادره از طرف رييس وقت شعبه 26 دادگاه انقلاب به هر دوي اين موارد تحت عنوان «اعترافات صريح متهم» اشاره شده است!
هر چند كه در آن روزها قمر در عقرب و اوضاع از هر جهت شير تو شير بود، اما با اين حال، دو اتهام فوق رسواتر از آن بود كه بتواند توجيه‌گر شش سال زندان و پنج سال تبعيد و محروميت مادام العمر از هر نوع فعاليت سياسي و مطبوعاتي و نوشتاري از جمله ممنوعيت تحليل سياسي چه به صورت كتبي و چه به صورت شفاهي شود. از اين رو، اتهامات ديگري هم پيش كشيده شد كه تمامش مضامين همان صحبت‌هايي بود كه در راديو گفت‌وگو يا راديو صداي آشنا، مطرح كرده بودم!
معما اين بود كه چطور ممكن است يك نهاد حكومتي خود راسا از شما دعوت به عمل آورد و تريبوني عمومي در اختيارتان بگذارد تا نظرات انتقادي خود را به‌طور زنده به سمع مردم برسانيد و بعد از مدتي يك نهاد حكومتي ديگر، شما را به اتهام طرح همان نظرات به انفرادي بيندازد و تحت فشار بگذارد و در پي اعتراف‌گيري از شما باشد و نهايتا هم محاكمه و محكوم‌تان كند؟
آنجا اما جاي پرسش نبود! فقط بايد پاسخ مي‌دادي!
خلاصه اين را هم بايد از عجايب و غرايب حكمراني در كشور ما به شمار آورد و با هر دعوتي براي اظهارنظر از طرف نهادهاي رسمي، اين قول مولانا را به ياد آورد كه: 
بر تبسم‌هاي شير ايمن مباش!
با اين حال، ظاهرا آدميزاد موجودي فراموشكار است. نافش را به نسيان بسته‌اند. اصلا گفته‌اند واژه انسان از ريشه نسيان يعني فراموشي است!
من هم فراموش كرده‌ام. مي‌پرسيد چطور؟ داستان به اين شرح است كه در اين ايام من از چپ و راست توسط تشكل‌هاي دانشجويي حامي حكومت براي مناظره با برخي اصولگرايان تندرو در دانشگاه‌هاي مختلف دعوت مي‌شوم. از آنجا كه قادر نيستم درخواست دانشجويان جوان را، حال با هر مرام و مسلك و گرايشي، يكسره رد كنم، پاره‌اي از دعوت‌ها را مي‌پذيرم و راهي مناظره مي‌شوم. در مناظره نيز ضمن آنكه هنوز هم «بازجو» را حاضر و ناظر بر سخنان خود مي‌بينم! با اين حال از بيان آنچه در دل و ذهن دارم، خودداري نمي‌كنم و سياست‌هاي جاري را بدون پرده پوشي نقد و رد مي‌كنم.
خب، اين ماجرا احساسي از امنيت آزادي بيان به آدمي مي‌دهد چون ميزبانان خود بخشي از حكومت به حساب مي‌آيند! اما مگر پيش از اين، صدا و سيما بخشي از حكومت نبود؟ پس چرا اين موضوع مانع پرونده‌سازي براي برخوردهاي آنچناني از طرف نهاد حكومتي ديگري نشد؟
شايد اين دفعه فرق داشته باشد. در واقع دوست داريم كه فرق داشته باشد. يعني خدا كند كه فرق داشته باشد! ولي مولانا هم آدم بي‌تجربه‌اي نبوده است كه همينطور بگويد: 
بر تبسم‌هاي شير ايمن مباش!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون