درباره زيدي اسميت و رمان تازه منتشر شده «شياد»
نويسندهاي كه اقبالِ درخششهاي بزرگتر دارد
هما شهرام بخت
زيدي اسميت (متولد ۲۸ اكتبر ۱۹۷۵ در حومه لندن در بريتانيا) رماننويس، مقالهنويس و جستارنويس ساكن لندن و نيويورك است. او در دوران كودكي و نوجوانياش به رقص و خوانندگي روي آورد و به خاطر حرفه روزنامهنگاري هر دو كار را كنار گذاشت و چندي بعد در جهان نويسندگي نيز قلم زد. او در آثار خود موضوعاتي از قبيل نژاد، دين و هويت فرهنگي را بررسي ميكند و به واسطه شخصيتهاي عجيب و غريب، طنز هوشمندانه و گفتوگوهاي تند و تيز رمانهاي خود معروف است. او با انتشار رمان اول خود، دندانهاي سپيد، در سال ۲۰۰۰ در دنياي ادبي به شهرت رسيد و كتابش در شمار ۱۰۰ كتاب برتر مجله تايم از سال ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ جاي گرفت. اين رمان او را در مقام نويسندهاي مهم و آيندهدار قرار داد. رمان درباره رفاقت يك بنگلادشي و يك انگليسي از زمان جنگ جهاني دوم به بعد و خانوادههاي آنها در لندن است و برنده جايزه كتاب اول گاردين و جايزه كتاب اول نويسندههاي مشتركالمنافع است. رمان بعدي او «امضافروش» كه درباره مردي است كه با جمعآوري و فروش امضاي چهرههاي مشهور زندگي ميكند، از ديگر آثار تحسين شده او است. او تا به حال جايگاه خودش به عنوان يك رماننويس مطرح را تثبيت كرده و در سال ۲۰۱۰ به عنوان استاد دايم بخش نوشتار خلاق دانشگاه نيويورك مشغول به كار شد و بين شهر نيويورك و لندن در رفت و آمد است. در تمام رمانهاي زيدي اسميت دغدغه نسلهاي مختلف، نژادهاي مختلف و نوع زندگي آنها به چشم ميخورد. او در سال ۲۰۰۵ براي كتاب در باب زيبايي جايزههاي كتاب اورنج پرايز و انيزفيلد- ولف بوك را تصاحب كرد و نامزد جايزه منبوكر شد. در ضمن او چند مجموعه جستار و مجموعهداستان را هم دبيري كرده است و در جاي جاي رمانهايش به جستارنويسي رو ميكند. دو مجموعه جستار به نامهاي تغيير دادن نظرم (۲۰۰۹) و راحت باش (۲۰۱۸) از او منتشر شده كه بازگوكننده مجموعهاي از علايق او مانند ادبيات، خانواده، مرور فيلم، نقد دقيق كتاب و حتي نويسندگي است. زيدي اسميت تمام اين موضوعات را دستمايه خود قرار ميدهد، دربارهشان مداقه ميكند و دست آخر پرسشگري ميكند تا به جواب برسد.
در ايران كتاب ماجرا فقط اين نبود با ترجمه معين فرخي و احسان لطفي، نشر اطراف، سال 1398 به چاپ رسيده است. اين كتاب از دو مجموعهجستار موفق زيدي اسميت برگزيده شده كه در سالهاي ۲۰۰۹ و ۲۰۱۸ منتشر شدهاند. كتاب ديگر واپسين عشق و داستانهاي ديگر، ترجمه سعيد كلاتي، نشر قصه باران، سال 1399 است.
از اين نويسنده به تازگي و در سپتامبر 2023 رمان جديدي با عنوان شياد (the Fraud) به چاپ رسيده كه بازگوكننده طنزِ دنياي هنر معاصر است. اين رمان با نمادهاي شوخ طبعي اسميت مضاميني چون هويت، نژاد، شهرت و اصالت را بررسي ميكند. او نهمين زن داستاننويس صاحبسبك بريتانيايي است كه نامش در سال ۲۰۰۶ در ميان ۱۰۰ نفر از پرنفوذترين افراد قرار گرفت.
داستان شياد از زبان سه شخصيت مختلف روايت ميشود: اليزا تاچت، خانهدار و عاشق رماننويسي به نام ويليام آينزورث، اندرو بوگل، برده سابق جاماييكايي كه يكي از شاهدان دادگاه است و آرتور اورتون، قصابي كه ادعا ميكند وارث گمشده يك خانواده ثروتمند است.
رمان شياد از يك رويداد تاريخي واقعي با نام پرونده تيچبورن كه يكي از جنجاليترين اختلافات حقوقي در انگلستان ويكتوريايي به شمار ميرفت، گرفته شده است. اين رمان بافت تاريخي و فضاي اجتماعي آن زمان را بازسازي ميكند و نشان ميدهد كه چگونه اين پرونده بر افكار عمومي، رسانهها، سياست و فرهنگ تاثير گذاشته و موضوعاتي از قبيل هويت، نژاد، طبقه، حقيقت و داستان را كه در جامعه معاصر ما بسيار چالشبرانگيز است، بررسي ميكند. اين رمان همچنين به مفاهيم اصالت و تعلق و چگونگي شكلگيري آنها توسط روايتهاي شخصي و جمعي و قدرت و پيامدهاي داستانگويي ميپردازد و به خوبي آشكار ميسازد كه چگونه اين عناصر ميتوانند هويت آدمي را ايجاد كنند يا از بين ببرند. اين رمان بهترين آينه تمامنماي مهارت نويسندگي زيدي اسميت به شمار ميرود و توانايي او در نوشتن ژانرها، سبكها، نظرات و ديدگاههاي مختلف و خلق شخصيتهاي پيچيده و به ياد ماندني را نشان ميدهد. علاوه بر آن طنز، شوخ طبعي و تفسير اجتماعي اسميت نيز در اين اثر آشكار ميشود. پرونده تيچبورن يك اختلاف حقوقي مشهور بود كه در دهههاي ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ ميلادي در انگلستان رخ داد. در اين اختلاف مردي ادعا ميكرد كه وارث گمشده يك خانواده ثروتمند و نجيبزاده است، اما در نهايت او متهم به جعل و فريب شد. اين پرونده توجه عموم و رسانهها را به خود جلب كرد و تاثيري طولاني مدت بر قانون و جامعه گذاشت. خانواده تيچبورن خانواده سرشناسي بودند كه املاك بزرگي در همپشاير داشتند. پسر بزرگ و وارث اين خانواده، راجر تيچبورن، در سال ۱۸۲۹ متولد و در فرانسه بزرگ شد. او در سال ۱۸۵۳ از انگلستان خارج شد تا به دور دنيا سفر كند اما كشتياش در نزديكي برزيل در توفان غرق شد. تا سالها تصور بر اين بود كه او از توفان جان سالم به در نبرده است، اما مادرش، ليدي تيچبورن، مصرانه بر اين باور بود كه او زنده است و به همين دليل در روزنامهها آگهي داد و براي هرگونه اطلاعات درباره پسرش پاداش تعيين كرد. در سال ۱۸۶۶، مردي با نام توماس كاسترو در استراليا ادعا كرد كه راجر تيچبورن است و يك كشتي عبوري جان او را نجات داده است. بنا به گفته وي در اين سالها او در مكانهاي مختلفي زندگي كرده و در نهايت به استراليا رسيده و به عنوان قصاب مشغول به كار شده بود. او به ليدي تيچبورن نامه نوشت و ليدي نيز بيدرنگ او را به عنوان پسرش پذيرفت و خرج سفرش براي آمدن به انگلستان را تقبل كرد. با اين حال، ساير اعضاي خانواده و حتي وكلا نسبت به ادعايش ترديد داشتند. آنها دريافتند كه او با راجر تيچبورن واقعي كه لاغراندام با موهاي كم پشت بود و سطح تحصيلات بالايي داشت، بسيار متفاوت است. (كاسترو شخصي فربه با موهاي تيره و بيسواد بود) . همچنين تتوها و زخمهاي زياد كاسترو كه در بدن راجر تيچبورن وجود نداشت، ترديد آنها را تقويت كرد. به علاوه آشكار شد كه همسر و فرزندان كاسترو در استراليا زندگي ميكنند. خانواده تيچبورن ادعاي كاسترو در دادگاه را به چالش كشيدند و سعي كردند اثبات كنند كه او در واقع آرتور اورتون، پسر يك قصاب اهل لندن است كه پس از ترك لندن به استراليا رفته است. آنها شاهداني پيدا كردند كه اورتون را ميشناختند. همچنين آنها شواهدي ارايه دادند كه نشان ميداد اورتون اطلاعات خود درباره خانواده تيچبورن را از دوستش جيمز بوگل، خدمتكار اين خانواده كه در جاماييكا كار ميكرد، به دست آورده است. در ابتدا كاسترو انكار كرد كه اورتون است و بر ادعاي خود پافشاري كرد، مخصوصا كه او حاميان زيادي در ميان طبقات كارگر و كاتوليكها داشت. آنها بر اين تصور بودند كه كاسترو قرباني توطئه اشراف و نظام شده تا از حقوقش محروم شود. آنها پول زيادي براي هزينههاي قانوني وي جمعآوري كردند و حتي در طرفداري از او تظاهرات به راه انداختند. اين پرونده پيامدهاي زيادي براي قانون و جامعه داشت و منجر به اصلاحاتي در نظام حقوقي مانند محدود كردن مدت زمان محاكمه، معرفي گزارش مختصر، اجازه بازجويي متقابل از شهود و ايجاد دادگاه تجديدنظر شد. پرونده تيچبورن همچنين بر افكار عمومي در مورد موضوعاتي مانند طبقه، مذهب، سياست و هويت تاثير گذاشت و پرسشهايي درباره ماهيت حقيقت و شواهد و نقش رسانهها و تبليغات مطرح كرد. افزون بر آن، اين پرونده به بخشي از فرهنگ عامه بدل شد و باعث تحت تاثير قرار دادن شماري از كتابها، نمايشنامهها، فيلمها، آهنگها، اشعار، كارتون، طنز و بازي شد و تا سالها موضوع مورد علاقه و بحث بود. در عين حال برخي تحليلگران با وجود تفاوتهاي ظاهري و رفتاري بين راجر تيچبورن و كاسترو، پيدا شدن دفترچهاي كه نشان ميداد مدعي اطلاعات خود درباره خانواده تيچبورن را از دوستش جيمز بوگل به دست آورده بود و اعتراف مدعي به هويت واقعي خود در سال ۱۸۹۵ همچنان احتمال ميدادند كه كاسترو همان راجر تيچبورن است. اين نظر به خاطر وجود برخي نكات مانند پذيرش مادر راجر تيچبورن، ناتوانی دادگاه در يافتن جسد راجر تيچبورن يا هرگونه شواهد قطعی درباره مرگ او، تطابق برخی جزييات خانوادگی و شخصی مدعی با آنچه راجر تيچبورن میدانست، عدم قانع كردن تمامي حاميان مدعی، به ويژه طبقات كارگری و كاتوليك، احتمال خطاي دادگاه را گوشزد ميكند. اين پرونده دو بار به دادگاه رفت و جزو پرهزينهترين محاكمات تاريخ بريتانيا محسوب ميشود. در نهايت ادعاي كاسترو رد شد و او به اتهام شهادت دروغ به چهارده سال زندان محكوم شد.
اين رمان نقدهاي مثبتي از سوي منتقدان و خوانندگان دريافت كرده است كه سبك نوشتن اسميت، رشد شخصيت، تحقيقات تاريخي و تفسير اجتماعي را ستودني دانستند. برخي نقدها عبارتند از:
گاردين: شياد اثر زيدي اسميت راوي دادگاهي بيخطاست كه از يك پرونده دادگاهي منحصر به فرد متاثر شده است. اين داستان را يك رماننويس زبردستِ دوره ويكتوريا به رشته تحرير درآورده و با شوخ طبعي همراه است و درباره حقيقت و هويت تحقيق ميكند و شرايط انگلستان و جاماييكا در قرن نوزدهم را نشان ميدهد.
- تلگراف: زيدي اسميت در رمان جديد و فوقالعادهاش، شياد، ديكنز درونياش را رها ميكند. نويسنده رمان دندانهاي سفيد در رماني فوقالعاده درباره يك پرونده دادگاهي كه انگلستان دوره ويكتوريا را در برگرفته است، به داستاني تاريخي روي ميآورد.
- استاندارد: اين رمانِ غني و متناقض درباره يك فريب و حقه در دوره ويكتورياست و لحظه به لحظهاش، لذتبخش است... داستان برده عالي كار شده است ولي ظاهرا سه داستان موجود در آن، آنچنانكه بايد، با يكديگر پيوند ندارند و زمانشان گيجكننده است.
احتمال اينكه اين رمان در آينده كانديد برخي جوايز معتبر ادبي مانند جايزه بوكر، جايزه پوليتزر، جايزه ملي كتاب (نشنال بوك اوارد) يا جايزه ادبيات داستاني زنان بشود، بسيار زياد است و چه بسا كه مترجمان ايراني در ميانه راه ترجمه اين اثر سترگ باشند.