گروه ورزش
روز يكشنبه خبر رسيد ماريو زاگالو چهره افسانهاي فوتبال جهان و برزيل درگذشته است. ايرانيها علاوه بر اينكه مثل همه دنيا او را بابت دستاوردهايش ميشناختند يك آشنايي شخصي هم با او داشتند. حضور او همراه با تيم ملي كويت مقابل تيم ملي ايران كه منجر به توليد آهنگ «وقتي كه راهي ايران بودي زاگالو/ بيخودي نبود هراسان بودي زاگالو» شد. زاگالو در جام ملتهاي آسيا 1976 و مقدماتي جام جهاني 1978 با كويت مقابل تيم ملي ايران قرار گرفت و شكست خورد. سرمربي وقت تيم ملي در آن زمان حشمت مهاجراني بود. بگذريم... .
زاگالو يكي از كساني است كه تاثير عميقي بر فوتبال دنيا گذاشته است. مردي كه هميشه دوست داشت بخشي از تاريخ باشد و به نظر ميرسد به خواسته خود رسيد. نشريه گاردين به مناسبت درگذشت او روايت جالبي از زندگي اين مرد منتشر كرده است.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردين، سرمربي برزيل در جام جهاني 1970 كه روز شنبه در سن 92سالگي درگذشت، يك عمر را صرف ساختن جايگاهي در تاريخ كرد.
در يك صبح زمستاني در سال 2013، من از تاكسي بيرون پريدم تا با مصاحبه شونده خود در آپارتماني در كنار دريا در Avenida Lúcio Costa ملاقات كنم. ماريو خورخه لوبو زاگالو در دهه 80 زندگي خود در لابي منتظر بود. او در آن سالها همچنان جايگاهي سلطنتي در فوتبال برزيل داشت. براي دههها، زاگالو و فوتبال برزيل در رابطهاي شگفتانگيز و همزيست از يكديگر تغذيه كردند و به پيروزيهاي زيادي رسيدند.
زاگالو اولين سوال من را ناديده گرفت، اما در عوض دستاوردها و فتوحات خود را بسط داد و كالبدشكافي كرد. او كاملا سرسري بود. اينجا مردي بود كه يك عمر براي پرورش جايگاه خود در تاريخ سپري كرده بود، مردي كه از افتخاراتش به شما ميگفت و هرگز فرصتي را براي تشكر از بزرگواري خود از دست نميداد. او سخنان دادا را به من يادآوري كرد: «زاگالو هرگز از گفتن اين جمله خسته نشد: بچهها، من ميخواهم بخشي از تاريخ باشم!»
شايد او دلايل زيادي براي خودپسندي داشت. بيشتر دوران حرفهاي او يك رژه پيروزي بود، اما بيش از همه، او پيشگام و معمار دوران طلايي سلسائو بود. او به عنوان يك بازيكن تعادل را ايجاد كرد و در جناح چپ بالا و پايين ميرفت. به زبان ساده، زاگالو توضيح داد كه «شماره 10 يك نماد بود، موقعيت بسيار دشواري بود و بنابراين من به شماره 11 تغيير مكان دادم، جايي كه جناح چپ مدرن را خلق كردم. اين فكر من بود.» او محدوديتهاي خود را پذيرفت. اين دروننگري هوشمندانه زاگالو بود كه به او اجازه داد تا خود را دوباره اختراع كند و درنهايت ميراث و دستاوردهاي برزيل را در صحنه جهاني شكل دهد.
زاگالو تمام خصوصيات يك بازيكن بزرگ را داشت: تسلط كامل بر توپ، موقعيتيابي عالي، دريبل خوب و پاس خوب، اما او به اندازه كافي باهوش و زيرك بود كه در همان ابتدا متوجه شد كه با ديدي و ديگر هافبكهاي بااستعداد عالي قابل مقايسه نيست. همانطور كه روبرتو ميراندا گفت: «او بازيكن خوبي بود، اما كسي را مسحور نميكرد.»
براي رسيدن به هدف نهايي خود يعني بازي براي برزيل، او موقعيت شماره 10 را كنار گذاشت و نقشي را انتخاب كرد كه در بال چپ حضور داشت. او اين را دوباره ابداع كرد و در سمت چپ كامل جا افتاد: وينگر عميق (ponta recuado). اين يك انطباق ناشناخته از پست وينگر بود. چيكو، وينگر چپ برزيل در جام جهاني 1950 و ساير همدورههايش به سادگي حمله ميكردند و تلاشهاي خود را به نيمه زمين حريفان محدود كردند، اما زاگالو عقب نشست و در ميانه زمين كمك كرد. به تعبير او، وينگرها وظيفه دفاع داشتند. او كه يك اپراتور بيسروصدا و بياعصاب بود، پيشرفت كرد و سه بار با فلامنگو قهرمان كاريوكا شد. او فهميد كه فوتبال برزيل جايي است كه قهرمانان در آن متولد ميشوند. در بوتافوگو، زاگالو بخشي از اولين نسل پرستاره باشگاه شد كه شامل مانگا، نيلتون سانتوس، ديدي، گارينچا و آماريلدو بود.
براي سمت چپ تيم ملي، زاگالو با توانايي خود در رقابت براي پوشيدن پيراهن تيم ملي پپه از سانتوس و كانهوتيرو سائوپائولو را مغلوب كرد. آنها استعداد بيشتري داشتند اما زاگالو باهوشتر بود. برزيل براي داشتن پوشش دفاعي بيشتر از چهار دفاع استفاده ميكرد، اما بازي كردن با سيستمي شامل وينگرها باعث ميشد هافبكها در 4-2-4 تنها بمانند و فضاي خالي زيادي به رقبا بدهند.
نبوغ زاگالو براي عقبنشيني اين مشكل را حل كرد. ويسنته فئولا، سرمربي تيم، با اين ايده مخالفت كرد، اما اقدامات زاگالو در اولين قهرماني برزيل در جام جهاني در سال 1958 نقش اساسي داشت. چهار سال بعد، با مصدوميت پله و پير شدن نيلتون سانتوس، مدافع چپ، سهم او حياتيتر بود. برزيل دوباره پيروز شد و نام زاگالو به عنوان رمز موفقيت تبديل شد.
زاگالو عاشق رژههاي پيروزي بود و در مهندسي آنها بسيار عالي بود. در 18 مارس 1969، در نزديكي پرايا ورملها، ساحلي صميمي و منزوي در پاي كوه شوگرلوف، آنتونيو د پاسو از CBD (فدراسيون فوتبال برزيل) مخفيانه با زاگالو ملاقات كرد. دي پاسو زمان كمي را تلف كرد: مذاكرات با دينو ساني شكست خورده است. آيا زاگالو ميخواست سرمربي جديد برزيل شود؟ مربي بوتافوگو همانجا مربي پذيرفت.
اين ماموريت آخرين مرحله در دوران كوتاه مربيگري او بود. زاگالو ارتباط عميقي با سلسائو احساس كرد. موفقيت در تيم ملي براي تصوير او از خود ضروري بود. او براي CBD مناسب بود. زاگالو كه يك ناسيوناليست بود، تعلق خاطر زيادي به تشكيلات داشت. علاوه بر اين، او آرام و محجوب بود.
توستائو گفت: «او هميشه يك فرد بسيار محافظهكار بود به اين معنا كه ارتباط نزديكي با قدرت داشت، با CBD پيراهن زرد و برزيل مرتبط بود. بسيار سر به هوا، اما از نظر فني و تاكتيكي تمركز داشت.»
آن شب، زاگالو براي اولينبار با بازيكنان ملاقات كرد و كاري را انجام داد كه هميشه در يك سخنراني افتتاحيه انجام ميدهد: مروري بر حرفه خود. سپس او از مخاطبانش خواست «دفاع و حمله هماهنگ كنند»، اين اصل توسط مربي آلماني قهرمان جام جهاني 1954، سپ هربرگر، پرورش داده شد. زاگالو گفت: «اين فوتبال مدرن است، با همبستگي، فوتبالي كه در سراسر جهان بازي ميشود.»
سلسائو در آشفتگي بود اما زاگالو توضيح داد كه ميخواهد آنها را به كجا برساند. او قصد داشت تفكر عميقتري را به تيم بياورد. سلف او، سالدانها، كنترل را به دست گرفت و 4-2-4 بازي كرد و در مسابقات مقدماتي در برابر حريفان به طور كلي ضعيف پيش رفت. سبك جذابي كه بازيكنان را خوشحال كرد و اعتماد به نفس را به سلسائو بازگرداند، اما زاگالو را تحت تاثير قرار نداد.
زاگالو به ياد آورد: «و با 4-2-4، ما هرگز چيزي نبرده بوديم. ما شروع به پيروزي در آرايش 4-3-3 كرديم كه در آن من، زاگالو، براي دويدن به عقب و جلو انتخاب شدم. بنابراين، زماني كه برزيل مالكيت توپ را دراختيار داشت، من وينگر چپ مهاجم بودم. وقتي برزيل مالكيت توپ را از دست ميداد، من عقب ميرفتم و هافبك ميشدم.»
از نظر زاگالو، برزيل در مسير اشتباهي حركت ميكرد. تيم براي تعادل بهتر نياز به تنظيمات سريع داشت و به اين ترتيب زاگالو همان كاري را انجام داد كه در جام جهاني 1958 سوئد، جام جهاني 1962 شيلي و به عنوان مربي بوتافوگو انجام داده بود: او تيم را به تكراري زنده از خود تبديل كرد. در خط مياني، ريولينو جايگزين كاجو به عنوان مرد سوم يا وينگر چپ كاذب شد. ريولينو چپپا در آن زمان نقش زاگالو را بازي ميكرد، وينگر اصلي در 4-3-3 مربي.
حتي خارج از مالكيت، ريولينو و تيم مسووليت داشتند: پيگيري و بستن فضا، پوشش و دفاع. اين يك شاهكار بزرگ زاگالو بود كه چنين احساس وظيفهاي را در تيمش القا كرد. از اين گذشته، برزيل پنج بازيكن را براي داشتن پيراهن شماره 10 به ميدان ميفرستاد: پله، ريولينو و جرزينهو كه اين شماره پيراهن را در باشگاههاي مربوطه خود سانتوس، كورينتيانس و بوتافوگو ميپوشيدند و جرسون و توستائو. زاگالو گفت: «در جام جهاني، سلسائو ما هميشه بايد 8 مرد پشت توپ داشته باشيم، زماني كه حريف مالكيت توپ را دراختيار دارد.» و اين در يك وضعيت عادي است زيرا وقتي يك حمله سنگين وجود دارد، من ميخواهم نه يا ده نفر يا حتي كل تيم دفاع كنند.»
هنگامي كه برزيل سيستم W-M را براي چهار دفاع در دهه 1950 كنار گذاشت، ترجيح زاگالو براي فوتبال جمع و جور تقريبا يك تكامل طبيعي بود. برزيل به طور فزايندهاي مرداني را پشت خط توپ در زمان خارج از مالكيت داشت. توستائو توضيح داد: «زاگالو اين ايده را از فوتبال فشرده داشت. وقتي توپ را از دست داديم، او از ما ميخواست كه به عقب برگرديم. زماني كه ما مالكيت داشتيم ميخواست به پيش برويم. بنابراين، كم و بيش الگوي فوتبال مدرن بود، با شدت كمتر امروز. از نظر تاكتيكي، اين سبك بازي برزيل نيز انقلابي بود. زاگالو به عنوان مربي و استراتژيست من را شگفت زده كرد. سرمربي كروزيرو در طول تمرين كنار زمين نشست. او با خبرنگاران صحبت كرد و ما آنچه را كه ميخواستيم انجام داديم. زاگالو هر روز يك تمرين تاكتيكي برگزار ميكرد.»