شهر در انديشه فردا
بهروز مرباغي
در مرام و فلسفه زندگي بسياري از مردم جهان، از جمله ايران، حال و امروز ملاك عمل است. به مردم توصيه ميشود، فقط به فكر امروز باشند. نه غصه گذشته را بخورند نه آرزوي فرداي نامشخص را داشته باشند. شوربختانه در اين تشويق و توصيه به دوبيتيهايي از عمر خيام هم استناد ميكنند. به باور ما، اين همان درد و مشكل بزرگي است كه ممكن است ما را به روزمرّگي و بيبرنامهگي بكشاند. بايد بپذيريم فردا «آرزو» نيست. واقعيت است. آنقدر قضا و قدري نيستيم كه بگوييم «فردا را كه ديده» و با اين حكم خيال خودمان را از برنامهريزي براي آينده خلاص كنيم. خيليها به اين گزاره و حكم اشاره ميكنند كه «ديروز، گذشته است، فردا هم نيامده است، پس فعلا امروز را درياب». اين نوع نگاه به زندگي اشتباه است. ديروز هرگز نگذشته است. با ماست. آثارش بر جان و تن ما باقي است. امروز ما حاصل ديروزِ ماست و امروز هم براي فردا ميكوشيم. با اين مقدمه، علاقهمنديم بر اين نكته پاي بفشاريم كه تفكر «از اين ستون به آن ستون فرجي است» كه در بسياري از جوانب مديريت شهري حاكم است، ناشي از همان تفكر اشتباه است كه امروز را منفصل از ديروز و فردا ميبيند. ما بايد فردا و فرداها را ببينيم و براي آن برنامه داشته باشيم. به خصوص در امور شهر و جامعه، هرگز نميتوان بدون نگاه و نگراني از آينده، رستگار شد. در جهان امروز برخلاف حتي دو، سه دهه پيش، براي تاليف برنامه كلانشهري، مثل طرح جامع يا طرح تفصيلي، شهرساز و برنامهريز موظف است در پيشاني طرح و قبل از ارايه هرگونه پيشنهاد و راهحل، «بيانيه چشمانداز» را ارايه كند. طرح كلانشهري بايد بداند در انتهاي افق طرح كلان، شهر چه سيما و زيستي خواهد داشت. بايد بدانيم كه كجا قرار است برسيم و به آنجا چگونه بايد برسيم. وسايل و ابزار لازم براي رسيدن به چشمانداز طرح كدام است. بنابراين حداقل در امور شهر و جامعه نميتوان بدون نگراني به آينده زندگي امروز را طي كرد. فاصله امروز و فردا، گاه فقط چند لحظه است، اما مسائل ممكن است كاملا تفاوت داشتهباشد. البته نوشتن و ارايه «بيانيه چشمانداز» به همين سادگي نيست. چشمانداز به معناي آمال و آرزو نيست. در اينجاست كه ديگر نميتوان گفت «ديروز، گذشته است». ديروز به تمام امورات امروز تاثير خواهد داشت. وقتي ميتوانيم بيانيه چشمانداز بنويسيم كه پيش و بيش از همه به اين سوال جواب دهيم كه «در كجا قرار داريم» و اينكه در كجا قرار داريم، دقيقا به معناي آن است كه «بر ما چه گذشته است كه به اين وضع رسيدهايم». پس ديروز هنوز زنده است و بر تمام شوونات زندگي ما فشار وارد ميكند. در خصوص شهر، ناديدهانگاشتن گذشته شهر يعني زندگي روي بيابان و بدون پشتوانه مدني و اجتماعي كه هرگز چنين نميتوان بود. خلاصه كنيم: ما را گريزي از گذشته نيست و راهي جز انديشيدن به فردا هم نداريم! معمار و مدرس دانشگاه