• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5686 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۳ بهمن

آخرين طعمه سارق

پسري 9 ساله باعث دستگيري سارق سريالي شد

پسربچه‌هايي كه با در دست داشتن كارت بانكي براي خريد از خانه خارج مي‌شدند، طعمه‌ سارقي بودند كه براي رسيدن به پول نقشه وحشتناكي كشيده بود. از حدود 2‌ماه قبل شكايت‌هايي در پليس پايتخت مطرح شد كه از سرقت‌هاي خشن مردي از پسربچه‌ها حكايت داشت. شكايت‌ها نشان مي‌داد؛ سارق خشن با شناسايي پسربچه‌هايي كه كارت عابربانك به دست راهي سوپرماركت يا صف نانوايي شده بودند، سراغ آنها رفته و نشاني نزديك‌ترين پارك را مي‌پرسيد و از آنها مي‌خواست او را راهنمايي كنند. اين مرد به اين بهانه يا بهانه‌هاي ديگر، پسربچه‌ها را با خود همراه مي‌كرد و در محلي خلوت با تهديد چاقو و ضرب و شتم آنها، كارت عابربانك و رمزش را گرفته و حساب‌ بانكي را خالي مي‌كرد. او در تمام سرقت‌هايش كلاه، ماسك و عينك دودي داشته و به همين دليل تصوير واضحي از متهم به دست نيامد تا اينكه آخرين طعمه او كه پسربچه‌اي 9ساله بود باعث دستگيري‌اش شد. اين پسربچه يكي از طعمه‌هاي سارق بود و زماني كه سارق با تهديد و ضرب و شتم او قصد گرفتن كارت عابربانكش را داشت، توانسته بود دستش را گاز بگيرد و از داخل جيب سارق كاغذ مچاله‌شده‌اي را بردارد. كاغذي كه او از جيب سارق برداشته بود، يك فيش بانكي بود. ماموران پليس با همين سرنخ توانستند متهم تحت تعقيب را كه حدودا 25ساله است، دستگير كنند. اين در حالي بود كه آثار كبودي و رد دندان‌هاي پسربچه 9ساله روي دستان سارق به چشم مي‌خورد. در اين شرايط بود كه پسر جوان به سرقت‌هاي سريالي اعتراف كرد و براي انجام تحقيقات بيشتر در اختيار ماموران اداره پنجم پليس آگاهي تهران قرار گرفته است. متهم 25ساله است. جثه كوچكي دارد و اين نخستين‌بار است كه دستگير مي‌شود. مي‌گويد به‌خاطر تجربه تلخي كه در دوران كودكي داشته، از پسربچه‌ها سرقت مي‌كرده است. او به سوالات بيشتر پاسخ مي‌دهد.

 

چه اتفاقي در كودكي برايتان رخ داد كه مي‌گوييد باعث شده به سمت چنين روش سرقتي برويد؟

هم سن و سال طعمه‌هايم بودم؛ حدود 10ساله. يك روز رفته بودم داخل كوچه كه با دوستانم بازي كنم. مردي جوان صدايم زد و گفت بيا چند كبوتر خاص به تو نشان بدهم. او با اين بهانه مرا به خانه‌اش كشاند و قرباني نقشه شومش كرد. بعد از آن براي اينكه لو نرود مي‌خواست مرا به قتل برساند كه ناگهان صداي همسايه‌ها را شنيد و از ترس رهايم كرد.

از او شكايت نكرديد؟

نه. وحشت كرده بودم. حتي جرات نكردم چيزي به پدر و مادرم بگويم. بعد از آن روز 2 يا 3 بار آن مرد را ديدم و هر بار تهديدم كرد كه اگر به كسي حرفي بزنم جانم را مي‌گيرد.

اين ماجرا چه ارتباطي به سرقت‌هايت دارد؟

بعد از آن ماجرا، تبديل به آدم ديگري شدم. گوشه‌گير شدم و بزرگ‌تر كه شدم، معتاد شدم. شيشه و گل مي‌كشم. درنهايت هم تصميم گرفتم از كودكان سرقت كنم تا خرج موادم را تامين كنم. فكر مي‌كردم بچه‌ها، مثل من هرگز از مجرمان شكايت نمي‌كنند.

چند وقت است كه با اين شگرد سرقت مي‌كنيد؟

حدود 2ماهي مي‌شود. در خيابان پرسه مي‌زدم و با ديدن پسربچه‌هايي كه كارت عابربانك در دست براي خريد از خانه خارج شده بودند سراغ‌شان مي‌رفتم و نقشه‌ام را عملي مي‌كردم.

آنها را مورد آزار و اذيت هم قرار مي‌داديد؟

نه فقط كتك‌شان مي‌زدم و كارت عابربانك‌شان را سرقت مي‌كردم. بعد با كارت‌ها سكه، طلا و دلار مي‌خريدم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها