• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۱ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5688 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۷ بهمن

بازخوانی 10 سالی که بر حسن روحانی گذشت و به رد صلاحیت او منجر شد

یک دهه تا رد صلاحیت

محمد حسن نجمی

شايد وقتي كه سال 1392 حسن روحاني در پاسخ به درخواست سخنگوي وقت شوراي نگهبان براي انتقال خبر ردصلاحيت اكبر هاشمي ‌رفسنجاني به او گفته بود «ردصلاحيت آقاي هاشمي را من بايد به ايشان بگويم، ردصلاحيت مرا چه كسي به من خواهد گفت؟» در دورترين نقطه ذهنش نيز پنجم بهمن 1402 را تصور نمي‌كرد؛ روزي كه خبر رد صلاحيتش را كسي به او نداد و با پيگيري‌هاي دفترش متوجه شد.

حد فاصل بهار 1392 تا زمستان 1402، بازه‌اي است كه حسن روحاني از نظر تصميم‌گيران و اعضاي شوراي نگهبان، از فردي داراي صلاحيت براي رياست‌جمهوري به فردي فاقد صلاحيت براي عضويت در مجلس خبرگان تبديل شد. بازه‌اي كه با رصد سير تحولات آن، نشانگر چنين روزي بود و مي‌شد تصور كرد ردصلاحيت روحاني هم نزديك است. 
در اين 10 سال، حسن روحاني فشارهاي سنگين رسانه‌اي و غيررسانه‌اي مخالفان و منتقدانش كه اكثرا از طيف‌هاي تندروي حاضر در حاكميت بودند را تحمل كرد اما نه با چشم‌اندازي مبني بر ردصلاحيت.
البته ردصلاحيت حسن روحاني براي مجلس خبرگان رهبري، آنچنان تعجب‌برانگيز نيست چراكه شوراي نگهبان در ردصلاحيت چهره‌ها يد طولايي دارد كه هاشمي‌رفسنجاني را بايد بزرگ‌ترين ردصلاحيت شده توسط اين شورا دانست. 
البته اگر تنها مجلس خبرگان رهبري هم حساب شود، 6 سال پيش روحاني صلاحيت حضور در اين مجلس را داشت اما امروز ندارد!
اما اتفاقات زيادي در اين 10 ساله رخ داد تا سرنوشت حسن روحاني به اينجا برسد؛ شايد مهم‌ترين اتفاق كه از همان روز اول وجود داشت و هنوز هم وجود دارد، فشارهايي بود كه برخی تندروها به حسن روحاني و دولت او وارد مي‌كردند. اين دهه را براي روحاني مي‌توان به چند برهه زماني تقسيم كرد.

فصل اول : برجام
نخستين برهه زماني را بايد از زمان انتخابات رياست‌جمهوري 1392 و پيروزي او تا درگذشت هاشمي‌رفسنجاني در دي ماه 1395 در نظر گرفت.
اين حدود 3 سال، كشور شاهد تحولات زيادي بود كه در راس آن روي كار آمدن دولت حسن روحاني و حصول برنامه جامع اقدام مشترك يا همان «برجام» قرار داشت. 
شايد كسي تصور نمي‌كرد كه حسن روحاني پيروز انتخابات رياست‌جمهوري 1392 باشد؛ همين پيروزي شوك بزرگي به برخی گروه‌ها وارد كرد. آنها كه سابقه شوكه شدن از نتيجه انتخابات را در خرداد 1376 داشتند، اين‌بار زودتر از دفعه قبل سرگيجه ناشي از اين شوك را گذراندند. 
شايد بي‌راه نباشد اگر ادعا شود كه كارويژه دولت حسن روحاني، فيصله دادن به پرونده هسته‌اي ايران و به سرانجام رساندن مذاكرات ايران و شش قدرت جهاني بوده است. زماني كه روحاني زمام امور را 
در دست گرفت، به فاصله اندكي همراه وزير خارجه‌اش محمدجواد ظريف راهي نيويورك شد تا در مجمع عمومي سازمان ملل حضور يابد؛ البته آغاز دور جديد مذاكرات هسته‌اي آن‌هم با حضور و مذاكره مستقيم با امريكا، حساسيت اين سفر را بيشتر كرد. 
در اين سفر براي نخستين‌بار پس از بيش از سه دهه، وزراي خارجه ايران و امريكا در يك قاب قرار گرفتند و با يكديگر مصافحه كردند.
 از آن زمان ارتباط ميان ظريف و جان كري، به مساله‌اي معمول تبديل شد. اتفاقي كه در اين سفر رخ داد و مهم‌تر و جنجالي‌تر از ديدار وزراي خارجه ايران و امريكا شد، مكالمه تلفني روساي‌جمهوري ايران و ايالات‌متحده بود. 
در تماس تلفني 20 دقيقه‌اي روحاني و باراك اوباما درباره مذاكرات هسته‌اي صحبت شد اما در تهران خشم محافظه‌كاران را برانگيخت.
 در تهران عده‌اي كه دانشجو معرفي شدند، هنگام ورود حسن روحاني به تهران، در فرودگاه حاضر شدند تا استقبالي خشمگينانه از او داشته باشند. اما اين خشم، تنها نمادي از خشمي بود كه قرار بود دامان روحاني را بگيرد. 
محافظه‌كاران كه از مذاكره مستقيم ايران و امريكا 
بر سر پرونده هسته‌اي به ‌شدت عصباني بودند، ديگر كار را از فشارهاي رسانه‌اي گذراندند و در فضاي حقيقي دست به كار شدند. 
در همين زمان شهرداري تهران دراختيار محمدباقر قاليباف بود و نيروهاي محافظه‌كار در اين نهاد عمومي حاضر بودند. هنگامي كه مذاكرات ايران و شش قدرت جهاني براي رسيدن به توافق موقت در جريان بود، سازمان اوج كه آن زمان براي اولين‌بار اين نام رسانه‌اي مي‌شد اقدام به توليد بيلبوردهايي موسوم به «صداقت امريكايي» كرد كه سر و صداي زيادي به‌پا شد. روحاني و كابينه‌اش به‌ شدت نسبت به چنين اقدامي معترض بودند. 
اوج ساخته و شهرداري تهران هم بيلبورد دراختيار آنها قرار داده بود. اينها همه غير از اظهارات مقامات لشكري و كشوري درباره مذاكرات هسته‌اي بود كه غالبا تند و انتقادي بودند. 
ارديبهشت 1393، محافظه‌كاران دست به كار شدند و كمپيني به نام «دلواپسيم» را به راه انداختند؛ آغاز اين كمپين با يك همايش با همين نام بود كه در آن نمايندگان تندروي مجلس و مقامات دولت سابق، آنچه مي‌توانستند عليه مذاكرات هسته‌اي و توافق موقت ژنو گفتند. از آن پس اين طيف به «دلواپسان» معروف شدند.
از آن زمان تا انعقاد برجام و اجراي آن در سال 1394، فشارهاي سنگيني بر دولت وارد شد اما آن زمان ديگر نه فقط فشار كه به‌زعم روحاني، كارشكني‌هايي نيز صورت مي‌گرفت. 
روحاني اخيرا از 5 عملياتي گفته كه مخالفان دولتش براي زمين زدن برجام انجام دادند كه آخرين آن حمله به سفارت عربستان‌سعودي بود. حمله‌اي كه به بهانه اعدام شيخ نمر روحاني شيعه و منتقد حكومت سعودي بود و تبعات گراني به همراه داشت.
 بعدها مشخص شد يكي از افراد شاخص در سازماندهي اين حمله، فردي نزديك به محمدباقر قاليباف بوده است.
حصول برجام و اجراي آن و حتي مذاكرات مثبت قبل از حصول آن، تاثير زيادي در زندگي روزانه مردم و سفره‌هاي‌شان داشت و جامعه از اين تحولات حمايت مي‌كرد. به اتكاي همين حمايت بود كه روحاني و دولتش جلو مي‌رفتند؛ نهايتا برجام براي تصويب به مجلس تمام اصولگراي نهم آمد و در همان روزي كه تصويب شد، شوراي نگهبان آن را تاييد كرد.
از سوي ديگر حضور اكبر هاشمي‌رفسنجاني رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام كه پس از ردصلاحيتش در انتخابات 92 در نقش حامي و مشاور غيررسمي روحاني و دولت او قرار گرفت، باعث شد تا دولت يازدهم قوت و قدرت خوبي براي 
پيش بردن سياست‌هايش داشته باشد. 
در آن سال‌ها هاشمي‌رفسنجاني تكيه‌گاه دولت بود و به عبارت ديگر، او به عنوان وزنه‌اي سنگين براي رايزني‌ها و لابي‌هاي مورد نياز دولت در سطوح عالي حاكميتي، عمل مي‌كرد. 
نمونه بازر اين حمايت‌ها، در خاطرات روزانه هاشمي ‌رفسنجاني است كه دخترش فاطمه مي‌گويد «در خاطرات بابا نوشته شده است كه وقتي بحث امضاي برجام بود و متوجه شدم كه آقاي ظريف و آقاي روحاني از اين بابت نگران هستند، من به دفتر آقاي روحاني رفتم و با ايشان صحبت كردم كه حتما بايد اين كار را انجام دهد و زماني كه آقاي روحاني دودل و نگران شده بود، براي‌شان دلايلي آوردم و قانعش كردم.» 
حمايت هاشمي از اين سياست‌ها تا جايي بود كه پس از حصول برجام در سخناني گفت كه «امروز من ديگر راحت مي‌ميرم، چراكه امروز فهميدم كشور استقرار يافت و سايه جنگ از كشور برداشته شده است.»
همزمان با اين تحولات، انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم، شوك ديگري به برخی تندروها وارد كرد. محمد خاتمي كه در انتخابات رياست‌جمهوري به كمك حسن روحاني آمده بود، اسفند ماه 1394 نيز به‌رغم ممنوع‌التصوير بودنش، در پيامي تصويري به حمايت از ليست «اميد» و فهرست خبرگان رهبري به سرليستي هاشمي‌رفسنجاني در تهران برخاست. با روشن شدن نتيجه انتخابات، مشخص شد كه دو نماينده خبرگان كه از افراد پرنفوذ حاكميت و محافظه‌كاران بودند، نتوانستند وارد اين مجلس شوند؛ محمد يزدي و محمدتقي مصباح‌يزدي، اين نيز ضربه‌اي ديگر براي محافظه‌كاران بود.
با روي كار آمدن مجلس دهم، بسياري اين مجلس را همسو با دولت مي‌دانستند اما در واقع باز هم محافظه‌كاران بودند كه اين مجلس را اداره مي‌كردند. 
دي ماه 1395، پس از درگذشت هاشمي‌ رفسنجاني، بزرگ‌ترين شوك آن سال‌ها به دولت و شخص حسن روحاني وارد شد. 
او يك حامي تمام عيار را از دست داد؛ ستوني كه تكيه‌گاه روحاني بود، ديگر نبود؛ اين فقدان براي روحاني چنان تاثيرگذار بود كه در دومين سالگرد درگذشت هاشمي‌ رفسنجاني باز هم تاكيد كرد كه «دولت يك پناهگاه و حامي بزرگ را از دست داد.»
در اين مقطع زماني، روحاني تا حدودي توانست مقابل فشار تندروها ايستادگي كند؛ او هم راي مردمي داشت و هم حامي‌اي قدرتمند در حاكميت.

فصل دوم، چرخش روحاني
با درگذشت هاشمي رفسنجاني آن هم 4-3 ماه قبل از انتخابات رياست‌جمهوري سال 96، روحاني با وجود حمايت اصلاح‌طلبان از او، نشانه‌هايي از استرس را از خود نشان مي‌داد. روحاني با پيش‌آمدن زمان تبليغات انتخابات و هجمه‌هاي سنگين محافظه‌كاران به او، سخنراني‌هاي آتشيني در آن دوره داشت. او به دل محافظه‌كاران و حاميان‌شان زد و توانست انتخابات را اين بار با رايي بيشتر از دور اول پيروز شود. اما همان سخنراني‌ها و انتقاداتش باعث شد تا كينه محافظه‌كاران از او، بيش از قبل شود. شايد شاه‌بيت سخنان انتخاباتي روحاني در آن زمان، اين جمله باشد كه «من اينها را مي‌شناسم؛ روي كار بيايند در پياده‌روها ديوار مي‌كشند و مي‌خواهند همه جا را ‎مردانه، زنانه كنند». البته كه منظور روحاني كشيده شدن ديوار با آجر و سيمان نبود اما در واقع خبر از اقدامات سختگيرانه طيف مقابلش در زمينه‌هاي اجتماعي مي‌داد كه البته با روي كار آمدن مجلس يازدهم و دولت سيزدهم به وقوع پيوست.
روحاني هرچند كه در سخنراني‌هاي انتخاباتي‌اش به تندي محافظه‌كاران را خطاب قرار مي‌داد، اما پس از انتخابات، رويكردي متفاوت را برگزيد. بسياري معتقدند كه پس از درگذشت هاشمي و انتخاب مجدد روحاني او چرخشي آشكار به سمت محافظه‌كاران داشت اما باعث نشد كه از فشار محافظه‌كاران بر دولت و شخص او كاسته شود.
مرداد ماه 1396، وبسايت رياست‌جمهوري خبري كوتاه از ديدار فرماندهان ارشد سپاه با حسن روحاني منتشر كرد؛ خبري كه محتوايي كليشه‌اي از ديدارهاي رسمي داشت. 4 سال بعد، اميرعلي حاجي‌زاده فرمانده هوافضاي سپاه پاسداران در گفت‌وگو با روزنامه كيهان، روايتي از آن جلسه را بيان كرد: «جلسه خيلي صريح و تند بود...در آن جلسه حاج قاسم با آقاي روحاني خيلي صريح حرف زد....اگر يادتان باشد رهبري صحبتي مي‌كرد هفته بعد آقاي روحاني موضع مي‌گرفت، سپاه را تخريب مي‌كرد، هرروز به خودي‌ها حمله مي‌كرد...همه اين را گفتيم كه آقاي روحاني ما كمك شما هستيم. آدم نبايد خودزني كند. ما توان و امكاني داريم، مي‌خواهيم به دولت شما كمك كنيم. براي ما مهم نيست كدام دولت باشد هر دولتي باشد وظيفه مي‌دانيم كمك كنيم. ديديد در بحران‌هايي كه پيش آمد مانند سيل و زلزله و مسائل مختلف واقعا سپاه پاي كار بود. آدم نيروي خودش را نمي‌زند؛ اين چه حرفي است كه شما مي‌زنيد! بعد هم گفتيم اگر اين حرف‌ها را بزنيد براي ما قابل تحمل نيست. شما هر روز مخالفتي مي‌كنيد. دفاع از انقلاب و ملت و نظام و رهبري خط قرمز ما است فكر نكن هميشه مي‌تواني اين حرف را بزني ما هم سكوت كنيم.»
فرمانده نيروي هوافضاي سپاه در ادامه گفت كه «عين جمله حاج قاسم اين بود كه گفت: آقاي روحاني! مي‌خواهي مسير احمدي‌نژاد را بروي؟ تو هم مي‌خواهي مثل او بشوي؟ مردم به تو راي داده‌اند و رييس‌جمهور شدي بيا دست به دست هم دهيم كمك كنيم كشور را درست كنيم. براي چه خودزني مي‌كني؟ براي چه هر روز به خودمان حمله مي‌كني؟ بيا مشكلات را حل كنيم.»
با وجود اينكه پس از انتشار اين مصاحبه، يك منبع در دفتر روحاني اين سخنان را كذب محض خواند، اما رويكرد سياسي روحاني پس از اين ديدار حاوي نشانه‌هاي ديگري است.
حسن روحاني در شهريور ماه وقتي فهرست كابينه پيشنهادي‌اش را به مجلس دهم ارايه كرد، صداي اعتراض بدنه اجتماعي و حاميان سياسي او بلند شد؛ اين رويكرد باعث شد تا پايگاه راي او در جامعه، متزلزل و نخستين نشانه‌هاي ريزش ديده شود. كابينه دوم حسن روحاني، انتقادات زيادي را در ميان بدنه اجتماعي حاميانش برانگيخت؛ آنها معتقد بودند كه برخي از افراد حاضر در كابينه، خط مشي‌شان يكي نيست و نبايد در دولتي كه با راي آنها روي كار آمده، حضور داشته باشند. هرچند روحاني سعي داشت با انتخاب كابينه‌اي به قول خودش معتدل، روي خوشي به محافظه‌كاران نشان دهد، اما آنها راضي به اين موارد نبودند.
يكي از بزرگ‌ترين بحران‌هاي اقتصادي كه در دوران روحاني سر باز كرد، ماجراي موسسات مالي بود؛ موسساتي كه چندين سال مشغول به كار بودند و ناگهان از سوي برخي به عنوان موسسات غيرمجاز معرفي شدند و آنها هم با اعلام ورشكستگي، عاجز از پرداخت مطالبات مردم شدند. برخي كدهايي كه در اين باره گفته شد، سيگنال‌هايي را مبني بر بحران‌آفريني و اعمال فشار براي زمين زدن دولت به همراه داشت. 
دولت براي مهار اين بحران، مجبور به پرداخت بخش زيادي از مطالبات مردم مالباخته شد كه منجر به تورم و گراني شد.
از سوي ديگر دولت در تلاش بود تا لوايح مربوط به نهاد اقدام مالي مشترك يا همان FATF را به تصويب برساند كه گروه‌های تندرو  با بسيج كردن تمام قواي خود به مخالفت برخاستند. آنها كه تريبون‌هاي زيادي در دست داشتند تصويب اين لوايح را «خيانت» ‌جا زدند و خواستار عدم پذيرش آنها شدند. تبليغات و فضاسازي‌ها به‌شدت سنگين بود و جمعه‌اي پيدا نمي‌شد كه ائمه جمعه عليه پذيرش اين لوايح موضعگيري نكنند؛ كار به جايي رسيد كه محمود نبويان نماينده فعلي مجلس كه آن زمان بيرون از مجلس بود، در سخناني عجيب مدعي شد «اگر اين لايحه تصويب شود، ايران ملزم به تحويل قاسم سليماني‌ها به دادگاه‌هاي امريكا خواهد شد.» با ايجاد چنين موج‌هايي در ميان قشرهايي از حاميان محافظه‌كاران، فشارهاي تبليغاتي بر شانه‌هاي دولت روز به روز سنگين‌تر مي‌شد. 
دي ماه 1396، اعتراضاتي به گراني و وضعيت اقتصادي در مشهد آغاز شد. همزمان با آغاز در مشهد، اسحاق جهانگيري كه آنجا حضور داشت، در جلسه‌اي گفت كه «امروز كساني اين مسائل را بهانه كرده‌‌اند و باني حوادثي شده‌‌اند كه ابعاد و زواياي ديگري دارند و بايد بدانند دود اين حوادث به چشم خود آنها خواهد رفت چراكه وقتي جريان اجتماعي ايجاد شد و به سطح خيابان رسيد، قطعا كساني كه آن را شروع كرده‌‌اند، كنترل‌كننده آن نخواهند بود و ديگران سوار بر آن موج خواهند شد». همين هم شد؛ اعتراضات به سرعت در شهرهاي ديگر نيز آغاز شد.

فشار داخلي هم‌راستا با فشار خارجي
پس از «جمع» كردن اعتراضات توسط نهادهاي مربوطه در نقاط مختلف كشور، دولت وارد بحراني جدي‌تر و سنگين شد. به فاصله چند ماه از «جمع» شدن اعتراضات، دونالد ترامپ رييس‌جمهوري جديد امريكا، از برجام خارج شد و تحريم‌هاي سنگيني عليه ايران را آغاز كرد. از اين تحريم‌ها به عنوان سنگين‌ترين تحريم‌هاي تاريخ ايران ياد مي‌شود كه كمپين فشار حداكثري فروش نفت ايران را به كمترين ميزان حتي پايين‌تر از دوران جنگ 8 ساله رساند. اين زمان هماني بود كه مخالفان دولت منتظرش بودند؛ در حالي كه كشور به سبب خروج امريكا از برجام و اعمال تحريم‌هاي جديد عليه ايران تحت فشار اقتصادي بود و حتي كشورهاي دوست ايران نيز از اين تحريم‌ها تبعيت مي‌كردند، در داخل فرصت خوبي براي مخالفان دولت مهيا شد تا انتقام برجام را از دولت بگيرند. مخالفان برجام كه حاميانش از آنها به عنوان «كاسبان تحريم» ياد مي‌كردند، وضعيت اقتصادي ناشي از تحريم‌هاي امريكا را حاصل برجام مي‌دانستند.
بحران اقتصادي جديد دولت به حدي بود كه شايد بتوان گفت آن زمان صورت را با سيلي سرخ مي‌كردند. ترامپ آن زمان خواستار يك توافق جديد با ايران شده بود و درخواست ملاقات با مقامات ايراني را داشت، اما در ايران به‌شدت مخالفت مي‌شد.
شهريور 1398، وقتي جواد ظريف در سفري به محل برگزاري نشست گروه هفت در فرانسه رفت، روحاني در سخنانش گفت كه «وزير خارجه ما به پاريس مي‌رود سپس با ما مشورت كرده و دوباره به پاريس برمي‌گردد. ما با مسوولان مربوطه مشورت و بحث داريم و بايد كارمان را انجام دهيم، جايي كه احتمال موفقيت حتي ۱۰ تا ۲۰ درصد وجود دارد هم بايد جلو رفت و نبايد فرصت را از دست بدهيم».
او افزود كه «گويي در گوش بعضي‌ها پنبه است و هر چه ما مي‌گوييم آنها مي‌گويند مذاكره چه خاصيتي دارد، بعد از مذاكره به جاي يك ميليون بشكه نفت، دو ميليون و ۸۰۰ هزار بشكه نفت صادر كرديم. ميلياردها دلار به كشور آورديم. هر ماه يك ميليارد دلار از پول‌هاي خود را آزاد كرديم. قطعنامه‌هايي كه امريكا براي آنها ۲۰ سال زحمت كشيد را مثل بت تخريب كرديم، سرمايه خارجي جذب شد؛ البته وقتي شركت‌هاي خارجي به كشور آمدند عده‌اي نگفتند اين شركت‌ها آمدند اما وقتي شركت‌ها رفتند آنها مي‌گويند چرا اين شركت‌ها رفتند؟»
محافظه‌كاران اين سخنان روحاني را زمينه‌سازي براي ديدار مقامات ايراني با ترامپ يا وزير خارجه او قلمداد كردند و واكنش‌هاي تندي در تهران داشتند و دولت را به‌شدت زير ضرب بردند.
دولت براي فرار از زير فشار تحريم‌ها هر راهي را امتحان مي‌كرد. مدتي نخست‌وزير فقيد ژاپن خواست تا به عنوان ميانجي ميان ايران و امريكا نقش‌آفريني كند كه پيام او براي مقامات ايراني، بي‌جواب ماند و در تهران مخالفت  شد.

بحران  بنزين
آبان 1398 شايد يكي از مواردي باشد كه خود دولت هم در ايجاد بحران نقش داشت؛ متهم رديف اول دولتي، وزارت كشور و عبدالرضا رحماني فضلي وزير كشور وقت بود. اعلام ناگهاني افزايش قيمت بنزين باعث شد تا شوك شديدي به جامعه وارد شود و اعتراضات مردمي را در پي داشته باشد. در اين ميان برخي سخنان روحاني مانند اطلاع از افزايش قيمت بنزين در «صبح جمعه» (چندين ساعت بعد از اعلام) و همينطور تهديد معترضين به شناسايي با دوربين‌هاي شهري، دو موضع‌گيري روحاني بود كه در سقوط محبوبيت او به‌شدت نقش داشتند و معترضان را عصباني‌تر كرد. هر چند خودش مي‌گويد كه «سه قوه در مورد اجراي اين طرح توافق كرديم، ولي وقتي زمان اجرا رسيد، در كاسه ما گذاشتند.» اشاره او به امضاي مصوبه افزايش قيمت بنزين توسط خودش، علي لاريجاني رييس مجلس وقت و ابراهيم رييسي رييس‌ وقت قوه قضاييه است. 
روحاني در سخناني گوشه‌اي از پشت پرده بحران بنزيني آبان ماه را گفته است: «براي سفر استاني به كرمانشاه رفته بودم. به من خبر دادند كه خبرگزاري فارس اعلام كرده كه آخر هفته قرار است بنزين گران شود. مردم به خيابان ريختند، صف تشكيل شد، پمپ بنزين آتش زدند. در حالي كه در آن مقطع اصلا قصد اين كار را نداشتيم. با اين حال گفتم كه براي چند ماه آينده را هم لغو كنيد. هر روز يك داستان جديد پيش مي‌آمد... «غروب جمعه عده‌اي تصميم گرفتند دولت را زمين بزنند. بعدها افراد اصلي دستگير شدند. بازجويي‌هاي آنها موجود است كه مي‌گويند از چه كساني دستور گرفته بودند.»
اطلاع‌رساني درباره دليل ساقط شدن هواپيماي اوكرايني ديگر بحراني بود كه بر سر دولت روحاني آورده شد. از زمان اصابت موشك‌هاي پدافندي به هواپيما تا سه روز بعد، اصرار بر سقوط خود هواپيما بود. بعدها كه دليل ساقط شدن پدافند خودي اعلام شد، برخي منابع از اصرار روحاني براي اعلام دليل واقعي انهدام هواپيماي اوكرايني گفتند. به زعم آنها روحاني تا مرز استعفا نيز پيش رفت و معتقد بود كه بايد اين موضوع اعلام شود. اين ماجرا باعث شد تا بحران اعتماد عمومي ديگر فقط دامان دولت را نگيرد و دامنه‌اي بسيار وسيع‌تر از دولت داشته باشد.

بحران واكسن كرونا
ماجراي واردات واكسن كرونا، يكي ديگر از فشارهايي بود كه بر دولت وارد آمد. برخي فشارها در داخل براي عدم ورود هرگونه واكسن خارجي بود؛ آن هم زماني كه كرونا روزانه جان صدها تن را مي‌گرفت. 
به عنوان مثال در روزهاي سياه تابستان 1400، ياسر جبراييلي از حاميان سفت و سخت دولت رييسي و مخالف سخت‌تر دولت روحاني، در يك برنامه تلويزيوني خواستار ممنوعيت واردات واكسن شد: «يك جريان تحقير ملي در كشور به دنبال واردات واكسن است. تحت فشار اين جريان، بالاي 200 ميليون دلار صرف واردات واكسن خارجي شده است. از مسوولان مي‌خواهم جلوي اين معامله گرفته شود. با توجه به گزارش‌هايي كه از واكسن‌هاي خارجي ديدم، به مردم توصيه مي‌كنم واكسن خارجي نزنند.»
اما وزارت خارجه در گزارش خود پيرامون واكسن كرونا تاكيد داشت كه «تاثير برخي سياست‌ها و به ويژه مخالفت با پيشنهاد طرف خارجي براي مشاركت در مرحله سوم آزمايش باليني واكسن، بر روند تامين واكسن اثرات نامناسبي داشته است.» منظور همان جرياناتي است كه با شركت در آزمايشات باليني برخي واكسن‌ها را موش آزمايشگاهي شدن مردم معرفي كردند. با روي كار آمدن دولت رييسي، واكسن‌هايي كه در دولت روحاني خريداري شده بود نيز وارد كشور شد و دولتي‌ها به خصوص رييسي آن را دستاورد خود جا زدند! البته ظريف هم سخنان رييسي را بي پاسخ نگذاشت و نوشت: «كدام دستگاه به مهم‌ترين تامين كننده خارجي واكسن كشور هر روز حمله مي‌كند؟ چه وزيري مجبور است از حيثيت خودش هزينه كند و براي مصالح مردم عزيز ايران حرف‌هاي دوستان را رفع و رجوع نمايد؟ كدام دستگاه تا امروز خريد و اهداي بيش از ۲۴ ميليون واكسن خارجي را تمهيد كرده و واردات انبوه و مستمر را در هفته‌هاي آينده مذاكره و نهايي كرده است؟ بيشتر دستگاها و مواد اوليه توليد واكسن داخلي را كدام وزارتخانه تامين و وارد كرد؟ كدام وزير توليد مشترك واكسن كوبايي با پاستور را در سفرش به كوبا در پاييز سال گذشته كليد زد؟ چرا اينقدر زمان تلف شد؟ كدام دستگاه پروفورماي ورود ۲۰ ميليون واكسن از اروپا را رد كرد؟»
نهايتا اين فصل از دولت روحاني نيز با انواع و اقسام بحران‌ها و فشارها به پايان رسيد؛ اين اپيزود با پايان دولت، تمام شد و فصل جديدي از حملات روانه روحاني شد.

فصل سوم : فشارها و حملات شديد دو ساله
فشارهاي دو‌ساله پس از پايان دولت روحاني، دست‌كمي از فشارهاي 8 ساله رياست‌جمهوري‌اش ندارد. برخی تندروها كه در مجلس و دولت بودند، با خيال راحت حملات‌شان عليه روحاني را آغاز كردند. آنها در ابتدا با فضاسازي رسانه‌اي خواستار محاكمه روحاني شدند و  با حملات پي در پي به او، تمام اقداماتش را زير سوال بردند و او را متهم به خيانت مي‌كردند؛ البته اين همان خطي بود كه در زمان رياست‌جمهوري‌اش نيز وجود داشت اما حالا ديگر پررنگ‌تر بود. آنها ماه‌ها بر همين خط ادامه دادند و نهايتا با خبري شدن ديدار روحاني با مقام رهبري، اين فضاسازي‌ها كمرنگ شد. بعد از آن آمارهايي كه دولتي‌ها ارايه مي‌دادند، دولت قبل را زير سوال مي‌بردند. روحاني در ابتداي دولت سيزدهم بنايش را بر سكوت گذاشته بود اما وقتي اين آمارها ارايه شد، نخست مقامات و مديران دولت سابق به ميدان آمدند و جدال‌هاي رسانه‌اي ميان آنها و دولتي‌هاي فعلي آغاز شد. در اين ماه‌ها كمتر سخنراني‌اي از رييسي مي‌توان يافت كه در آن طعنه و كنايه‌اي را به روحاني نزده باشد. پس از اين مرحله وقتي زمان به موعد ثبت‌نام انتخابات خبرگان رهبري نزديك مي‌شد، حملات عليه روحاني هم افزايش داشت. از آنجا كه دولت در حوزه معيشت و تورم نتوانسته به وعده‌هاي خود عمل كند و بازارها از دستش در رفته است، بهترين راهكار را در حمله به دولت قبل ديده‌اند و از همين بابت همزمان با ثبت‌نام روحاني براي خبرگان، حملات اوج گرفت. در حد فاصل ثبت‌نام تا رد صلاحيت، محافظه كاران با تمام قوا عليه روحاني فضاسازي كردند و او را در فضاي رسانه هدف حملات خود قرار دادند. از مصاحبه‌هايي كه برخي اعضاي خبرگان داشتند كه در آن خواستار رد صلاحيت روحاني مي‌شدند، مي‌شد تصور كرد كه چه سرنوشتي در انتظار روحاني خواهد بود. البته كه پيش از آن هم بيانيه‌ها و مواضعي كه هيات رييسه خبرگان كه بعضا در شوراي نگهبان نيز هستند، درباره عملكرد روحاني داشته‌اند، اين رد صلاحيت چندان دور از انتظار نبود. 
حالا روحاني احتمالا آنچه خودش نيز انتظار داشته را مي‌بيند كه به واقعيت پيوسته است؛ او كه روزي به شوخي مي‌گفت «چه كسي خبر رد صلاحيتم را به من خواهد داد»، حدود يك دهه بعد اين شوخي‌اش به واقعيت پيوست.

از آنجا كه دولت در حوزه معيشت و تورم نتوانسته به وعده‌هاي خود عمل كند و بازارها از دستش در رفته است، بهترين راهكار را در حمله به دولت قبل ديده‌اند و از همين بابت همزمان با ثبت‌نام روحاني براي خبرگان، حملات اوج گرفت. در حد فاصل ثبت‌نام تا رد صلاحيت، محافظه كاران با تمام قوا عليه روحاني فضاسازي كردند و او را در فضاي رسانه هدف حملات خود قرار دادند از مصاحبه‌هايي كه برخي اعضاي خبرگان داشتند كه در آن خواستار رد صلاحيت روحاني مي‌شدند، مي‌شد تصور كرد كه چه سرنوشتي در انتظار روحاني خواهد بود. البته كه پيش از آن هم بيانيه‌ها و مواضعي كه هيات رييسه خبرگان كه بعضا در شوراي نگهبان نيز هستند، درباره عملكرد روحاني داشته‌اند، اين رد صلاحيت چندان دور از انتظار نبود 
حالا روحاني احتمالا آنچه خودش نيز انتظار داشته را مي‌بيند كه به واقعيت پيوسته است؛ او كه روزي به شوخي مي‌گفت «چه كسي خبر رد صلاحيتم را به من خواهد داد»، حدود يك دهه بعد اين شوخي‌اش به واقعيت پيوست

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون