استفاده از رحم اجارهاي براي زناني كه به دلايل مختلف قدرت باروري ندارند و ميخواهند از ژن خود و همسرشان فرزندي داشته باشند راهحلي است كه در ايران بسيار مرسوم است. اما و اگرهاي اين روش البته بسيار زياد است. فعالان حقوق زنان به اين روش ميتازند و آن را به دلايلي از جمله ضربه زدن بر بدن زن نادرست ميدانند، اما اين روش حاميان زيادي هم دارد كه معتقدند استفاده از رحم اجارهاي ميتواند بنيان خانوادهها را محكم كند. پس از گفتوگويي كه با يك دلال رحم اجارهاي داشتيم حالا به سراغ دكتر حديث گيلاني، متخصص زنان، زايمان و نازايي رفتيم كه تجربه بسياري در مراقبت از بيماران رحم جايگزين داشته و در يكي از مراكز ناباروري هم مشغول به فعاليت است.
ابتدا توضيح بدهيد رحم اجارهاي چطور اتفاق ميافتد و روند پزشكياش چگونه است؟ چه زوجهايي ميتوانند از اين شيوه استفاده كنند؟
رحم اجارهاي در كشور ما از لحاظ قانوني بايد شرط پزشكي داشته باشد؛ يعني ۲ نفر از اساتيد دانشگاه يا بعضي مراكز باشند كه يك نفر با تاييد آنها اين امكان را پيدا كند. بنابراين مريض بايد حتما مشكل پزشكي داشته باشد كه اين مشكل ميتواند مشكلات مربوط به رحم باشد يا مشكلات سيستميك مربوط به كل بدن كه اين مادر توان بارداري ندارد يا اگر بارداري در او اتفاق بيفتد برايش خطر جاني داشته باشد. مثلا خانمي مشكل مادرزادي رحم دارد؛ سندرومي به نام «راكي تانسكي» كه رحم مادرزادي آتروفي و كوچك است [ولي] تخمدان دارند. اين رحم توانايي باردار شدن ندارد يا كساني هستند كه سرطان تخمدان يا رحم داشتند و مجبور شدند رحمشان را براي درمان بردارند يا سرطان سينه يا ژن كنسر داشتند و رحمشان را درآوردهاند، آنهم در سني كه هنوز بچهدار نشدند يا يكسري مشكلات مربوط به رحم دارند كه نميتوانند باردار شوند. يكسري مشكلات سيستميك است؛ مثلا مادري كه مشكلات قلبي دارد و دكتر قلب به او ميگويد اجازه بارداري ندارد يا مثلا بيماري كه نارسايي دهانه رحم دارد. مريضي داريم كه سه بار حامله شده و در هفتههاي ۱۶ يا ۱۸ دهانه رحم باز ميشود و بهرغم اينكه ميدوزيم و دهانه رحم را سركلاژ ميكنيم كه جلوي زايمان زودرس را بگيرد، اما اينها بهطور مادرزادي دهانه رحمشان نارسايي دارد و نميتوانند ۹ ماه حاملگي را تحمل كنند. در هفتههاي ۱۴ تا ۲۴ كيسه آب پاره ميشود و نميتوانند جنين را نگه دارند. مثال بعدي ديابتيهايي هستند كه انسولين با دُز بالا ميگيرند يا افراد داراي فشار خون خيلي بالا كه دكتر قلب يا داخليشان اجازه نميدهد. چنين مواردي كه مادر نتواند از رحم خود استفاده كند يا حاملگي او به خاطر بيماريهايي كه مادر دارد برايش خطر جاني داشته باشد، ميتوانند از رحم اجارهاي استفاده كنند اما حتما بايد تاييديه پزشك متخصص زنان و ترجيحا اساتيد دانشگاهي را داشته باشند. بعضيها نظر متفاوتي دارند. البته در كشور ما اينطور نيست، اما در كشورهاي ديگر مادر تمايل ندارد اندامش به هم بريزد، بازيگر است يا به هر دليلي شرايط بارداري را ندارد و ميخواهد ادامه تحصيل بدهد يا هر چيز ديگري كه از رحم اجارهاي استفاده ميكند. هرچند در كشور ما اين شرط قانوني نيست. اما درباره ادامه سوالي كه پرسيديد و اينكه شرايط فرد اجارهدهنده رحم چگونه است، بايد بگويم سن مادر بايد ۲۱ تا ۳۵ باشد، يعني [فرد] زير ۳۵ سال باشد. بالاي ۳۵ سال كلا حاملگي در يك فرد معمولي هم خيلي توصيه نميشود، چون بارداري خطراتي براي مادر دارد و عقبماندگي ذهني و ناهنجاريها در جنين را بالا ميبرد. فردي كه براي رحم جايگزين ميآيد به آن رحم ساريگيت [سروگيت] يا رحم جايگزين ميگويند. يكسري شرايط دارد كه بايد حتما سلامت كامل جسمي و روحي داشته باشد و اين سلامت كامل بايد در مراكزي كه قرارداد بسته ميشود و تحت نظر آن مركز ناباروري قرار است پروسه IVF در آن انجام شود [تاييد شود]. يك ويزيت متخصص داخلي و متخصص عفوني و روانپزشك و زنان دارند؛ يعني دكتر زنان سونو[گرافي]، [معاينه] تخمدان، معاينه سينه و... را چك ميكند كه سالم باشد. دكتر داخلي نيز قند، تيروييد و فشار را چك ميكند. بيمار نبايد هيچ دارويي مصرف كند؛ مثلا قرص فشار يا قرص قند بخورد، لوپوس يا بيماري خودايمني يا اماس داشته باشد. هيچ بيمارياي نبايد از لحاظ سيستم داخلي داشته باشد. از نظر عفوني چك ميكنند كه مريض هپاتيت يا ايدز نداشته باشد و روانپزشك چك ميكند كه مريض سلامت رواني داشته باشد و سابقه سويسايد [خودكشي] يا بايپولار[دوقطبي] نداشته باشد، مشكلات افسردگي و اضطراب نداشته باشد كه بعدها در بارداري براي خودش يا جنين خطري ايجاد كند يا اعتياد نداشته باشد و.... همه اينها را بررسي ميكند و بعد كيس تاييد ميشود كه اين خانم سلامت لازم را دارد. كيس حتما بايد يا مطلقه باشد يا متاهل و مجرد نميتواند اين كار را بكند. همچنين حتما بايد سابقه يك بارداري داشته باشد كه 9 ماه را به سر رسانده باشد؛ يعني يك زايمان موفق ۹ ماه كامل را داشته باشد و بنابراين خانمي كه سابقه سقط مكرر يا زايمان زودرس دارد، نميتواند اين كار را بكند. به هر حال اينها گلدنبيبي حساب ميشوند و احتمال كمبود اكسيژن براي جنين، مشكلات مغزي و... هست كه اينها در زايمان طبيعي چون غيرقابل پيشبيني است و ممكن است اكسيژن كمتري به جنين برسد شايد ريسك بيشتري نسبت به سزارين داشته باشد. مادر نبايد در بارداريهاي قبلياش بيشتر از يك زايمان داشته باشد، چون اگر خودش 2 بار سزارين شده و ما هم بخواهيم سزارين كنيم، در سزارين سوم چسبندگيهاي رحم و شكم زياد است و مادر براي بارداري پرخطر محسوب ميشود. كلا طبق استاندارد و اصول، سزارين بيش از ۲ بار توصيه نميشود. پس بايد يك بار دوره زايمان يعني ۹ ماه كامل بيشتر سابقه نداشته باشد و ترجيحا زايمان قبلياش طبيعي بوده باشد تا سزارين، مگر اينكه پيدا نكنند و با يك بار سزارين هم ممكن است قبول كنند.
شما به عنوان پزشك فقط تاييد ميكنيد كه اين فرد صلاحيت اينكه دوباره باردار شود و رحم اجارهاي داشته باشد را دارد؟
بله. به ما به عنوان متخصص زنان، پزشك عفوني، داخلي و روانپزشك هم به نوبه خود تاييديه ميدهند و بعد آن افراد به مركز ناباروري ميروند و آنجا قرارداد بسته ميشود. گاهي ممكن است كه واسطهها هم اين رحمها را پيدا كنند و قراردادي بين خودشان بيرون ببندند، ولي واقعا قرارداد معتبري نيست و قراردادي معتبر است كه در آن مركز زير نظر وكيلي كه خود آن مركز دارد [بسته ميشود]. معمولا يك وكيل تسخيري هم دارند كه خيلي سفت و محكم قرارداد را ميبندند كه بعدها اين خانم در باردارياش حق ندارد از دارويي استفاده كند كه براي جنين ضرر داشته باشد يا مثلا در هيچ مرحلهاي از بارداري نبايد سكس داشته باشد. متعهد ميشود كه اين جنين را در بيمارستاني كه پدر و مادر انتخاب ميكنند زايمان كند، غربالگريها، سونوها و آزمايشها را بدهد و مكملها را طبق دستور پزشك استفاده كند، هيچ كوتاهياي نكند و اين جنين را صحيح و سالم در وقتي كه پزشك مشخص ميكند سزارين كرده و تحويل اينها بدهد. اين كار اگر در مركز انجام نشود و جاي ديگري انجام شود و بين خودشان باشد، چهبسا هزار اتفاق هم در دوره حاملگي و بعد از آن ممكن است بيفتد.
شما در جريان اين قرار ميگيريد كه اين خانمها چطور مورد حمايت صاحب اصلي جنين قرار ميگيرند؟
بله. بعضي از اينها آن خانم را كه مطلقه است يا هر چيزي نزد خودشان ميآورند و بعضيها به او سر ميزنند. اينها بايد ماهانه مبلغي را [به عنوان مخارج تغذيه و مراقبت فرد] بدهند. مبلغي كه به من گفتهاند سال گذشته ماهي 4 ميليون تومان [بود] و امسال ميگويند كه ماهي 6 ميليون تومان مادر موظف است به حساب آن طرف بريزد كه تغذيه مناسبي داشته باشد. هزينه آزمايشات، سونو و... هم جداست؛ يعني جدا از مبلغ 6 ميليون توماني كه ميدهند مبلغي هم بايد پول مخارج جنين را در نظر بگيرند و براي سر زدن، ساپورت و... كه به صورت توافقي بين طرفين است. در قراردادي هم كه در آن مركز ميبندند قيمت ذكر ميشود كه معمولا يكسوم را قبل از شروع و به محض اينكه تست مثبت ميشود به او ميدهند و دوسوم را بعد از زايمان به آن خانم پرداخت ميكنند و ماهانه هم مبلغي را به عنوان خرجكرد به او پرداخت ميكنند.
هر بارداري خطرات و ضرباتي به لحاظ جسمي يا رواني براي خانم يا مادر به همراه دارد. مسلما براي اين خانمها هم كه رحمشان را اجاره ميدهند اين خطرات و مشكلات بعد از آن وجود دارد. چطور با آن كنار ميآيند؟ آيا با كيسي مواجه شدهايد كه بگويد من بچه را به دنيا آوردم و تحويل مادرش دادم و مشكلي مانند افسردگي بعد از زايمان دارم. اين اتفاقات برايشان ميافتد؟
بله. قطعا ميافتد مثل هر خانم ديگري كه زايمان ميكند. درست است كه اينها از همه نظر چك ميشوند و صحيح و سالم هستند، اما يكسري خطرات غيرقابل پيشبيني است؛ مثلا افسردگي بعد از زايمان يا ممكن است اين خانم سزارين كند و در سزارينش براي حاملگي بعدي كه براي خودش هست چسبندگي جفت ايجاد و مجبور شود رحمش را در بياورد، چون هر سزاريني ريسك چسبندگي جفت را در حاملگيهاي بعدي بالا ميبرد. چه بسا فرد الان بچه را صحيح و سالم تحويل دهد و بعد بخواهد خودش بچه بياورد و در حاملگي بعدي اين اتفاق بيفتد و بگويند به خاطر سزارين قبلي اين اتفاق افتاده است. يا مثلا من مريضي داشتم كه در حاملگي فتق نافي پيدا كرده بود، چون به خاطر حاملگي و كشيدگياي كه در شكم ايجاد ميشود ريسك فتق بالا ميرود. مريضي كه صاحب جنين بود اين خانم را ساپورت كرد و گفت در مركزي سزارين كن كه همزمان جراح هم بالاي سرت باشد و بتواند اين فتق را كه حاملگي برايت ايجاد كرده جراحي كند و ما هزينهاش را ميدهيم. معمولا عوارضي كه در بارداري باشد آن خانواده ساپورت ميكنند، اما خيلي از اين عوارض ممكن است چند سال بعد خودش را نشان بدهد. آن موقع اينها دسترسي به آن خانواده ندارند و نميتوانند و اين حق را ندارند كه بخواهند شكايت كنند، چون با رضايت و آگاهي خودشان پذيرفتند و تعهدي دادهاند كه من همه خطرات بارداري و سزارين را ميدانم و ميپذيرم. چون خودشان با آگاهي كامل و سلامت جسمي و روحي آن قرارداد را امضا ميكنند، بنابراين همه عوارضش را ميپذيرند، اما بستگي به طرف مقابل هم دارد كه چقدر او را ساپورت كنند. يكي هست كه زايمان ميكند و ميرود و كاري به صاحب رحم جايگزين ندارد، اما بعضيها را ديدهام كه با هم دوست ميشوند و به بچه سر ميزنند. بعضيهايشان ميگفتند بچه كه به دنيا ميآيد به من نشان ندهيد چون سختم است از آن دل بكنم...
اين خيلي نكته مهمي است كه فكر ميكنم در ماجراي رحم اجارهاي مغفول مانده است و اتفاقي است كه براي مادري كه بچه را به دنيا آورده است رخ ميدهد. چقدر به لحاظ ژنتيكي امكان اينكه آن نوزاد شباهتي به كسي كه او را به دنيا آورده يا مادر جايگزينش داشته باشد، وجود دارد؟ چقدر ممكن است چيزي از او به ارث ببرد؟
از لحاظ ژنتيكي جنين متعلق به پدر و مادر خود است و شباهتي به صاحب رحم اجارهاي ندارد.
به هر حال در يك بدن ديگر زندگي ميكند...
از لحاظ ژن بچه كاملا شبيه پدر و مادرش و كسي است كه صاحب جنين است و شباهتي به خانمي كه رحم جايگزين دارد و فقط بستري را براي رشد جنين فراهم كرده ندارد. ولي از نظر ضربات روحي بستگي به آن طرف دارد. يك نفر ممكن است كاملا احساسي باشد. گفتم مريضي داشتم كه ميگفت بچه را به من نشان ندهيد چون اگر ببينم خيلي سخت است كه از آن دل بكنم يا به خانم ميگفت خواهش ميكنم از من نخواهيد كه به آن شير بدهم، درست است كه به اين پول احتياج دارم اما نميتوانم به چشم يك قرارداد به آن نگاه كنم. اما مريضي هم داشتهايم كه در هفته ۳۴ اصرار داشت كه بياييد بچه را در بياوريد. چون پول را لازم داشت و ميخواست دوسوم پول قرارداد را بعد از زايمان بگيرد. هر روز ميگفت كه من درد دارم و بچه را در بياوريد. ما ميفرستاديم نوار انقباض و... اما هيچچيز نبود. بعد فهميديم كه قرارداد خانهاش دارد تمام ميشود و پول لازم دارد و ميخواهد زودتر زايمان كند كه آن پول به دستش برسد؛ يعني بعضيهايشان هيچ مهر و عاطفهاي به آن بچه ندارند و حتي ما بايد به زور تماس بگيريم كه بيايد غربالگرياش را انجام بدهد.
چرا براي بعضيها مهم است خانمي كه رحم جايگزين ميدهد خوشهيكل و زيبا باشد؟
اين اشتباه است. اگر دنبال اين هستند كه [جنين] خوشگل باشد بايد از تخمك اهدايي يا جنين اهدايي استفاده كنند؛ يعني سلولي كه جنين از آن شكل گرفته است. مثلا ميگويند تخمك اهدايي را از يك نفر بگير كه قد بلند دارد و چشمها و پوستش اين رنگي است و آن است كه ژنتيك و [فنوتيپ] جنين را مشخص ميكند. رحم اجارهاي مهم نيست كه خوشگل يا زشت باشد و همهچيز بستگي به آن جنين دارد كه ممكن است عاملش پدر و مادر بچه باشند يا جنين و تخمك اهدايي باشد.
اين را پدر و مادر خودشان تصميم ميگيرند؟
مركز تصميم ميگيرد و آنها موظفند كسي را انتخاب كنند كه بيشترين شباهت را به آن پدر و مادر از نظر آيتمهايي مانند رنگ مو، رنگ پوست، رنگ چشم، گروه خوني، قد و... داشته باشد. براي همين ممكن است يك فرد ۲، سه سال در ليست اهداي تخمك بماند تا يك نفر را پيدا كنند كه به شرايط كيس بخورد.
در رحم اجارهاي چند بار يك خانم ميتواند رحمش را اجاره بدهد؟
بيشتر از ۲ بار اجازه نميدهند، چون هم از لحاظ جسمي توانايياش را ندارد و هم بايد يك بار از قبل زايمان داشته باشد و اگر بخواهد رحم جايگزين استفاده كند عملا ۲ بار سزارين شده است و ما كلا بيشتر از 2 بار سزارين پيشنهاد نميكنيم.
آيا تحقيقي شده كه روي بچههايي كه از طريق رحم جايگزين به دنيا ميآيند چه سرنوشتي دارند، وقتي متوجه ميشوند روند طبيعي زايمان و به دنيا آمدن را از طريق مادرشان طي نكردند؟
من نميدانم، ولي فكر نميكنم چنين تحقيقي شده باشد، چون كيسها خيلي محدود است و زياد نيست و اكثرا اين موضوع را كتمان ميكنند. خيلي از خانمها در شهر ديگر يا جاي ديگري اين كار را انجام ميدهند و ميگويند كه باردار شديم. حتي مادري داشتم كه ميگفت براي من پوستم را برش بزن و بخيه كن كه به بقيه بگويم اين جاي بخيههاي سزارين من است كه بقيه متوجه نشوند و به بچهام هم اين موضوع را نميگويم. حتي مادر او هم نميدانست. ميگفت يك دارو بده كه من خونريزي بعد از زايمان پيدا كنم و برش سزارين داشته باشم، شكمبند ميبست و حتي يك بچه ديگر هم داشت، منتها به خاطر سرطان سينه دكتر به او اجازه بارداري و IVF را نداده بود چون هورمون ميگرفت. به آن بچهاش هم نميگفت كه من باردار نيستم، مرتب ميگفت به اتاق ميروم و شكمبند ميبندم كه بچهام فكر كند من باردارم. اكثرا از همه كتمان ميكنند. به خاطر اينكه اين موضوع خيلي سال نيست كه باب شده و كيسها محدود هستند، فكر نميكنم تحقيقي [در كشور ما] انجام شده باشد.
در صحبتهايتان فرموديد اين خانمها كه به اصطلاح اجارهدهنده رحم هستند بعدش ميروند و قراردادي است كه ديگر سراغ بچه نيا و... ولي تا جايي كه ميدانم در كشورهاي ديگر اينطور نيست؛ يعني آن كودك حق دارد كه بداند چه كسي او را به دنيا آورده است. دليل اين موضوع چيست؟ آيا پرسوجو كرديد كه دليل اين ماجرا چيست؟
خير، من تحقيق نكردم و در كشور ما هم حتي به قول شما معمولا جزو شرايطشان است كه [فرد اجارهدهنده] سراغ بچه نرود كه بچه بعدها دچار دوگانگي شود و حس او نسبت به پدر و مادرش كم شود. ولي قطعا به فردي كه- وقتي آدم خودش را جاي آنها ميگذارد- 9 ماه با او زندگي كرديد و [با او] حرف زديد و از خون و احساسات خودتان برايش مايه گذاشتهايد، نميتوانيد حسي نداشته باشيد و مانند كالا نيست كه از آن بگذريد.
در كشورهاي ديگر هم رحم جايگزين به آن شكلي كه در ايران داريم، وجود دارد؟
همه جا رحم جايگزين داريم، اما به قول شما شايد توافقي بين طرفين است و ممكن است پدر و مادري اين موضوع را به بچهشان [بگويند] و اين حق را به آن خانم بدهند كه بيايد و بچهشان را ببيند و خيلي از او تشكر كنند كه اين ۹ ماه را گذراندي و بچه ما را صحيح و سالم تحويل ما دادي. من مريضي دارم كه با خانم صاحب رحم اجارهاي دوست شدهاند يا فاميلشان است و به عنوان كسي كه به خواهر يا دخترخالهاش كمك كند اين كار را كرده است؛ يعني خودش بچه داشته و خواهرش باردار نميشده و براي كمك آمده است.
چقدر توريست به اين شكل در ايران داريم؟
مواردي وجود دارد كه بيماران فرد رحم جايگزين را براي فارغ شدن به كشور خود ميبرند. بيشتر از كشورهاي عرب حاشيه خليجفارس...
چرا اينقدر قوانين رحم اجارهاي در ايران با كشورهاي ديگر تفاوت دارد؟ به هر حال يك مسالهاي هست. كشورهاي اروپايي با توجه به اينكه خيلي راحتتر از ايران مهاجر ميپذيرند و ما تقريبا مهاجر نميپذيريم، در مساله رحم اجارهاي خيلي حساستر برخورد ميكنند و درواقع هيچ رد و بدل مالياي اتفاق نميافتد. آنجا اگر يك نفر بخواهد رحمش را اجاره بدهد از حالت تجاري خارج شده است، اما در ايران خيلي راحتتر است. علت چيست؟ آيا به همان قوانيني برميگردد كه در حمايت از زنان دارند يا مساله پزشكي است؟
از نظر پزشكي مسالهاي ندارد چون به هر حال خانمي را براي رحم جايگزين انتخاب ميكنند كه كمترين آسيب به او وارد شود و اينكه خواست خودش بوده است. ايران از لحاظ ناباروري خيلي نسبت به كشورهاي حاشيه خليجفارس دارد سرعت ميگيرد.
اين سرعت گرفتن به چه معناست؟ يعني ناباروري دارد در ما بالا ميرود يا روي علم آن مسلط ميشويم؟
در علم ناباروري ميشود گفت در بين كشورهاي حاشيه خليجفارس ايران حرف اول را ميزند و خيلي از كشورهاي اطراف براي درمان نازايي به ايران ميآيند.
پس تكنولوژي و علمش آنجا نيست؟
نه اينكه نباشد. اينجا كيس بيشتر است؛ مثلا من مريضي از آلمان داشتم كه ويزيت تلفني ميشد و ايران آمده بود IVF كرده و رفته بود. مريضي بود كه سابقه سقطهاي مكرر و لوپوس داشت. اين مريض در آلمان نزد متخصص زنان ميرفت و ميگفت اصلا نميداند سندروم آنتيفسفوليپيد چيست و چرا من آمپولهاي زير جلدي انوكساپارين ميزنم. ميگفت اينقدر كه همه پزشكان زنان ايراني ميدانند لوپوس، سقط مكرر و درمانش چيست اينجا برايشان عجيب است كه من در بارداري آمپول انوكساپارين ميزنم. آنجا كيس كم است، شايد اين زادوولدي كه در ايران هست در جاهاي ديگر نيست و در نتيجه كيسهاي بيشتري دستشان آمده است.
بنابراين از لحاظ علمي پزشكان مجهزتر هستند؟
چون كيسهاي بيشتري دارند قطعا ماهرتر شدند و امكاناتشان بيشتر شده است. شايد آنقدر كه در ايران درمان IVF انجام ميشود در كشورهاي ديگر نباشد يا كيسها كمتر هستند، همانطور كه تقاضا براي بچه در كشورهاي ديگر نسبت به اينكه در ايران هست كمتر است. مثلا در ايران مريضي دارم كه ميگويد من فرش زير پايم را ميفروشم و پول اسنپ ميدهم كه از شهرستان به اينجا بيايم يا النگويم را ميفروشم. شايد در كشور ديگر يك نفر با چنين وضعيت مالياي هيچوقت قصد بچهدار شدن نداشته باشد؛ يعني كسي كه همسرش كارگر است، هيچ درآمد مالياي ندارد ولي تا به حال 7 بار IVF كرده و باردار نشده است. شايد در كشورهاي ديگر اينطور نباشد. اينقدر كه بچه آوردن در اين مملكت براي ما مهم است، براي بقيه جاها اينطور نيست. شايد اين موضوع كار را به اين سمت برده كه ايران نسبت به كشورهاي اطراف يك مركز IVF بشود و از كشورهاي ديگر هم به اينجا بيايند. اينقدر كه ابنسينا از صبح شلوغ است آدم فكر ميكند تمام مردم اين مملكت نازايي دارند. مراكز ديگر هم به همين صورت است، پس ميزان ناباروري هم رو به افزايش است.بيشترين علت نازايي ضعيف بودن اسپرم است كه ميتواند به خاطر استرس و بالا رفتن سن ازدواج باشد كه هم تخمك كيفيتش پايين ميآيد هم اسپرم. اكثر كيسهاي IVF ما سن بالا دارند. امواج موبايل و لپتاپ و... هم در پايين آمدن اسپرم بيتاثير نيست، اما بيشتر از همه همان بالا رفتن سن است. اكثرا مريضهايي هستند كه سن بالاي 40 سال دارند و حالا يا دير ازدواج كردهاند يا به خاطر شرايطشان دير تصميم گرفتند بچه بياورند. الان به خيلي از مريضها ميگويم سنتان بالاي 35 است يا اگر زير 35 هستيد و فعلا قصد بارداري نداريد فريز تخمك بكنيد. كساني كه متاهل هستند ميگويند ما قصد بچهدار شدن نداريم، ميگويم ممكن است پنج سال ديگر منصرف شويد، يك جنين فريز كنيد كه اگر بعدها پشيمان شديد مجبور نشويد از جنين اهدايي استفاده كنيد.
شما به عنوان كسي كه هم متخصص هستيد و هم با كيسهاي اين شكلي خيلي ارتباط داشتيد همچنان رحم جايگزين را پيشنهاد ميدهيد يا اينكه فرزندي را به سرپرستي بگيرند؟
من نميتوانم پيشنهاد بدهم. اگر به خودم بگويند به عنوان فردي كه در اين شرايط قرار ميگيري چه كار ميكني فرق دارد، اما اگر چنين چيزي را بخواهيم به يك خانم بگوييم به او برميخورد و حتي ممكن است فحاشي هم بكند كه ميتوانم، پس چرا اين كار را نكنم. بستگي به فرهنگ و اعتقادات و حس افراد دارد. يكي ميگويد حتما بايد ژنتيك خودم باشد. مريضي داشتم كه با تخمك اهدايي باردار شد، ۱۲ سال بود ازدواج كرده بود و بچهدار نميشد بعد در هفته نهم سقط كرد. گفت من هر چه فكر ميكنم، نميتوانم. هميشه ميگفت در ليست اهدا بودم كه نوبتم بشود اما الان كه باردار شدم، مدام اين مساله را دارم كه اين بچه متعلق به من نيست و شبيه من نميشود، نميخواهم اين بچه در بدن من رشد كند. دچار اختلال سايكولوژيك شده بود كه ما آن را فرستاديم پيش روانپزشك برود و در نهايت هم بچه را سقط كرد و گفت نميتوانم با آن ارتباط برقرار كنم. بعضي نميتوانند با رحم جايگزين ارتباط برقرار كنند و بعضي نميتوانند با آداپت كردن يك بچه ارتباط برقرار كنند كه بسته به فرهنگ، اعتقادات و محيطي دارد كه يك نفر در آن زندگي ميكند، اما اگر من خودم بودم آداپت ميكردم.
دليل آن چيست؟
من شايد خيلي سخت نميگيرم، چون شايد خيلي برايم مهم نباشد و لذت داشتن يك بچه را دوست دارم كه از آن انرژي و انگيزه بگيرم. از وقتي خودم بچهدار شدم بهتر ميدانم كه چقدر بچه داشتن شيرين است و شايد خيلي سخت نگيرم كه حتما ژن خودم باشد. مهم اين است كه بخواهم يك فرشته كوچك را بياورم و بزرگ كنم و از بودنش لذت ببرم. حتي گاهي به اين موضوع فكر ميكنم كه خيلي دوست دارم يك دختر داشته باشم به جاي اينكه بخواهم بعدي را دختر IVF كنم و دختر شود يك بچه آداپت كنم، ولي هميشه شك دارم كه نكند الان كه يك بچه از خودم دارم و يك نفر را بياورم بين اين دو يك مقدار فرق بگذارم. شايد اگر از اول اين كار را ميكردم خيلي بهتر بود، ولي اين موضوع هميشه به عنوان يك گزينه در ذهن خودم و همسرم هست و برايم مهم نيست كه ژن متعلق به خودم باشد يا خير. ولي آنهايي كه نازايي دارند معمولا كولهباري حرف و حديث پشت سرشان است و بكگراند ذهنياي دارند كه ميخواهند ثابت كنند توانايي باروري دارند و اين بچه متعلق به خودشان است. كسي كه نازايي ندارد خيلي راحتتر يك بچه آداپت ميكند تا كسي كه نازايي دارد، چون واقعا فشار رواني و اجتماعياي كه پشت سر اين افراد هست، معمولا خيلي بيشتر است.
شما چند بار در صحبتهايتان به جنين و تخمك اهدايي و رحم اجارهاي اشاره كرديد، رحم اجارهاي را توضيح داديد كه چيست. تخمك اهدايي هم مشخص است كه با اسپرم پدر مخلوط ميشود و يك جنين به وجود ميآيد. جنين اهدايي را ميشود توضيح بدهيد؟
جنين اهدايي تخمك را متناسب با خصوصياتي كه مادر دارد انتخاب ميكند و اسپرم را هم از يك نفر شبيه خصوصيات پدر، چون يك بانك اسپرم دارند و نهايتا يكي كه بيشترين شباهت ژنتيكي را به اين زن و شوهر داشته باشد و گروه خونياش به اينها بخورد كه يكسري انديكاسيونهاي خودش را دارد. مثلا من يك مريض دارم كه حامل ژن اساماِي است، هم خودش و هم همسرش هر دو سالم هستند ولي هر دو ناقل اين ژن هستند. يكي متعلق به شيراز است و يكي متعلق به شهر ديگر، از قضا با هم ازدواج كردند و هر دو حامل اين ژن هستند. دو بار حامله شده و جنين اساماِي داشته و سقط قانوني شده است. اينها نهايتا مجبور هستند از جنين اهدايي استفاده كنند.
يعني آن جنين در رحم مادر قرار ميگيرد.
در رحم آن خانم كاشته ميشود اما نه تخمك متعلق به آن خانم است و نه اسپرم متعلق به آن آقا.
خب، اين نقض رحم جايگزين است.
بله يك نفر كه جنين متعلق به خودش و همسرش نيست و ژنتيكش كاملا متفاوت با آنهاست ولي در رحم آن فرد كاشته ميشود و اينها به كسي نميگويند كه چه اتفاقي افتاده است چون توانايي كتمانش را بيشتر دارند نسبت به رحم جايگزين و به كسي نميگويند و فقط خود زوجين ميدانند كه جنينشان اهدايي است و معمولا از يك فردي كه جنين ميگيرند چند جنين ميگيرند و فريز ميكنند كه اگر بعدها يك بچه ديگر هم خواستند از همان جنين باشد، نه كه دفعه بعد از جنين اهدايي فرد ديگري استفاده كنند.
در توضيحي كلي بفرماييد كه رحم اجارهاي چه نكات مثبت و منفياي براي خانوادهها و فردي كه از آن استفاده ميشود، دارد؟
نكته مثبتش اين است كه خانوادهاي كه سالهاست بچه ندارند، بچهدار ميشوند. ما مريضي داريم كه ۱۵ سال است IVF ميكند و نميگيرد، ولي باز حاضر نيست با رحم اجارهاي باردار شود؛ يا هزينهاش را ندارد يا حاضر نيست و ميخواهد حس مادر شدن را داشته باشد، اما خيليها آرزوي داشتن يك بچه را دارند. خيلي خوب است از اين جهت كه يك خانواده كه بچهدار شدن برايشان كابوس شده است را واقعا از چنين كابوسي نجات ميدهد و به اين آرزويي كه سالهاي سال داشتند ميرسند. كساني هم هستند كه حاضر نيستند فرزند آداپت كنند و بخواهند از پرورشگاه بچه بگيرند و اين مسير را ساليان سال است كه ميروند. مادر ممكن است بارها و بارها سقطهاي مكرر تجربه كند. به هر حال هر سقطي كه در آن خانم اتفاق ميافتد كلي ضربه روحي به آن خانواده و خود فرد ميخورد يا مريضي كه به سمت افسردگي ميرود و هزاران عارضه دارد. وقتي موضوع رحم جايگزين است مادر اينقدر ضربه نميخورد، بارها نميرود IVF كند و هر بار كلي داروي هورموني بگيرد. اگر خيلي راحت با اين موضوع كنار آمده باشد از رحم يك نفر ديگر استفاده ميكند و آنقدر آسيب به خودش و خانوادهاش وارد نميكند؛ خوبياش اين است. خوبياي هم كه براي رحم جايگزين دارد بار مالياش است؛ مثلا خيليها هستن به جاي اينكه سراغ هزار كار ديگري بروند كه ممكن است به خود و خانوادهشان آسيب بزنند از طريق يك كار آبرومند و در قالب اينكه دارند به يك نفر كمك ميكنند اين پول را به دست ميآورند. آنها هم كمكي به يك فرد كرده و آن را به آرزويش رساندهاند و شايد آن خانواده ساليان سال مديون آن طرف باشند و هم به آن بخش مالي كه خواستهاند رسيدهاند. ولي اغلب در ايران كسي هدفش كمك كردن نيست و به خاطر وجهه مالي است، اما بعضي وجدان هم دارند و اين وسط مانند بچه خودشان برخورد ميكنند. اشكالي كه براي خانوادهاي كه صاحب جنين هستند ولي رحم متعلق به خودشان نيست دارد هم اين است كه به هر حال رسيدگياي كه به بچه خودش ميكند نيست؛ تو طرف را نميبيني، مخصوصا اگر با تو زندگي نكند. اينكه من با بچه خودم در رحمم حرف ميزنم و دقيقه به دقيقه حركت و لذت مادر شدن را حس ميكنم، اينكه چه چيزي بخورم برايش بهتر است، چه بخورم خوشگل و باهوش شود، موسيقي گوش كنم و... همه اينها را تجربه نميكند. اين يك رحم است كه مانند اجاره خانه پول آن را ميدهي و بچهات در رحم كسي ديگر است. آن مادر استرس اينكه چه ميخورد، امواج موبايل به آن ميرسد، راديولوژي و دندانپزشكي رفت يا نه را تا زمان به دنيا آمدن دارد، جدا از اينكه سالم بوده باشد و چكاپ كرده باشد يا خير. معمولا اينها چك ميشود، اما استرس و اضطراب آن ۹ ماه كه آيا اين خانم رعايت كرده و قرار است بچه سالمي به من بدهد يا خير را تمام اينها دارند. بديهايي كه براي رحم جايگزين وجود دارد هم اين است كه هر حاملگي آسيبهايي را به آدم وارد ميكند هم از لحاظ جسمي و هم از لحاظ روحي. پوكي استخوان، كمبود مواد غذايي، چسبندگي جفت، فتق، افسردگي بعد از زايمان، فشار خون حاملگي، ديابت بارداري، حاملگي مولار و... يا صفر تا صد عوارض يك بارداري را اين خانم تجربه ميكند در عين اينكه ميداند بچه در آخر بايد نزد كسي ديگر برود. خيليها عذاب وجدان ميگيرند كه اين كار را به خاطر پول ميكنند آن هم جدا از عوارضي كه ايجاد ميكند.
مشروح این گفتوگو را در سایت جنایی بخوانید
مادر (رحم اجارهاي) نبايد در بارداريهاي قبلياش بيشتر از يك زايمان داشته باشد، چون اگر خودش 2 بار سزارين شده و ما هم بخواهيم سزارين كنيم، در سزارين سوم چسبندگيهاي رحم و شكم زياد است
خيلي از اين عوارض( زايمان) ممكن است چند سال بعد خودش را نشان بدهد. آن موقع اينها دسترسي به آن خانواده ندارند و نميتوانند و اين حق را ندارند كه بخواهند شكايت كنند.
اينقدر كه بچه آوردن در اين مملكت براي ما مهم است، براي بقيه جاها اينطور نيست. شايد اين موضوع كار را به اين سمت برده كه ايران نسبت به كشورهاي اطراف يك مركز IVF بشود و از كشورهاي ديگر هم به اينجا بيايند
آنهايي كه نازايي دارند معمولا كولهباري حرف و حديث پشت سرشان است و بكگراند ذهنياي دارند كه ميخواهند ثابت كنند توانايي باروري دارند و اين بچه متعلق به خودشان است. كسي كه نازايي ندارد خيلي راحتتر يك بچه آداپت ميكند تا كسي كه نازايي دارد، چون واقعا فشار رواني و اجتماعياي كه پشت سر اين افراد هست، معمولا خيلي بيشتر است