• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5695 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۵ بهمن

اهالي سياست و فرهنگ از كتاب «خاك سرد است» فياض زاهد گفتند

روايتِ چندبعدي انقلاب 57

حضور سهند ايرانمهر، عباس عبدي، رضا اميرخاني، محمد مهاجري، علي جعفريه و مجيد تفرشي به اين نشست، ماهيتي بينارشته‌اي داد

اعتماد. كتاب «خاك سرد است» اثر فياض زاهد، جمعه‌اي كه گذشت در اتاق «گفتارها» در كلاب‌هاوس، موضوع گفت‌وگوي تعدادي از اهالي سياست و فرهنگ بود. سهند ايرانمهر، عباس عبدي، رضا اميرخاني، محمد مهاجري، علي جعفريه و مجيد تفرشي آمده بودند در حضور نويسنده از كتاب او بگويند. كساني كه از مرور نام‌هاي‌شان مي‌توان حدس زد ‌كه كتاب اين استاد و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي مورد قرائت‌هايي بينارشته‌اي قرار گرفته است. گزارش پايگاه خبري 24 از اين نشست را در ادامه مي‌خوانيد.

 

محمدجواد  محمدحسيني

رمان «خاك سرد است» نوشته فياض زاهد و با ويراستاري فرشته جودكي، اولين‌بار در سال 1400 توسط نشر ثالث منتشر شد و حالا چاپ چهارم آن منتشر شده است. در نشستي كه براي نقد و بررسي اين رمان در هاوس «گفتارها» برگزار شد، فياض زاهد گفت: من كتاب‌هاي متعددي تاليف كردم، اما اين كتاب، اولين تجربه من در عرصه رمان و ادبيات داستاني بود و ارزش مضاعفي براي من دارد. من قبلا هيچ تصميمي براي نوشتن رمان نداشتم. پس از آزادي‌ام از زندان در پي ماجراهاي سال 88، دوست روزنامه‌نگارم، پيمان مقدم به من گفت چرا رمان نمي‌نويسي؟ من خنديدم؛ چون چيزي از اين عرصه نمي‌دانستم؛ خصوصا كه من ابتدا در رشته مهندسي مكانيك تحصيل كرده بودم و بعدها رشته تاريخ خواندم اما دوستم گفت تو در خاطراتي كه گهگاه مي‌نويسي، خوب تصويرسازي مي‌كني.

من در يك مقطعي وسوسه شدم داستان نسل خودم را بنويسم و به ‌نوعي اداي دين كنم به برخي دوستاني كه كنارم بودند و به شهادت رسيدند يا مسير ديگري در زندگي را انتخاب كردند. بنابراين حدود سي درصد اين رمان واقعيت تاريخي‌اي است كه من آن را تجربه كردم و باقي‌اش خيال‌پردازي و قصه است. شايد اثر مهم داستان اين است كه توانستم آن هفتاد درصد قصه را با سي درصد واقعيت زيسته مخلوط كنم و براي دل خودم رماني بنويسم؛ حتما اين كار از جهت حرفه‌اي و تخصصي جاي نقد و بررسي دارد، اما انجام دادنش براي من بسيار مهم بود.

فياض زاهد: بعد از اين رمان به كلاس داستان‌نويسي رفتم

عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي (واحد تهران- مركز) در ادامه گفت: شايد خنده‌دار باشد، ولي من بعد از نگارش اين رمان به كلاس داستان‌نويسي رفتم تا حرفه‌اي‌تر با اين پديده آشنا شوم و خيلي دوست دارم تجربه مجدد ديگري در اين حوزه داشته باشم. استادم، خانم دكتر منصوره اتحاديه وقتي فهميدند كه من دارم رمان مي‌نويسم خيلي استقبال كردند و يك جمله خيلي مهم گفتند: هر كسي مي‌تواند يك‌بار رمان بنويسد، ولي نويسنده جدي كسي است كه رمان دوم را بنويسد. اين چالش بزرگي براي من است كه آيا مي‌توانم رمان ديگري بنويسم يا خير.

نويسنده كتاب دولت و انقلاب، در مورد زمينه نگارش و موضوع رمان خاك سرد است، گفت: سيامك اختركاويان دوست من و از بچه‌هاي انزلي بود؛ پدرش اژدر كه من در رمان درباره‌اش نوشتم از فني‌ترين بوكسورهاي آسيا بود. اين دو نفر از شخصيت‌هاي اصلي داستان هستند. بندر انزلي هم شهر فوتبال است، هم شهر بوكس، هم شهر كلاه‌سبزها و هم شهر صيادها. من سعي كردم در رمان به اين ابعاد اشاره كنم. من با شهر انزلي تا حدي آشنا بودم؛ در اوايل انقلاب، يكي، دو سال در اين شهر بودم ولي براي اينكه رمان را بنويسم، سيامك را محور قرار دادم و بعد شروع به تحقيق در مورد شهر انزلي كردم.

براي اينكه به زندگي سيامك برسم به گذشته برگشتم و سراغ پدر او رفتم. در خاطرات خياباني مردم انزلي دو، سه تا چهره مشهور بودند؛ مثل محمد كرتُ كرت (كفش پاشنه‌خوابيده كه لوتي‌ها مي‌پوشيدند) . من شخصيت وي را در رمان بازسازي كردم. يكسال و نيم در شهر تحقيق كردم؛ مثلا به ذهنم رسيد آن موقع چه ماشين‌هايي در شهر رفت‌وآمد مي‌كردند؟ برق چه زماني به شهر آمد؟ آب كي لوله‌كشي شد؟ ايستگاه ماشين‌هاي رشت به انزلي كجا بود؟ حزب توده در آنجا چه سابقه‌اي داشت؟ خانه فحشا در آنجا وجود داشت؟ زندان و شهرباني كجاست؟ راه ارتباطي آب‌كنار و انزلي چطور بود؟ تيم فوتبال ملوان چه سابقه‌اي دارد؟ بوكسورها چطور؟ چون سيامك خودش هم بوكسور بود و من مي‌خواستم فصل اول را با رينگ بوكس شروع كنم، با خيلي از بوكسورها مصاحبه كردم و اصطلاحاتش را ياد گرفتم.

اين قصه، پس از كودتاي 28 مرداد در بندر انزلي (در آن زمان مي‌گفتند بندر پهلوي) شروع مي‌شود و تا فتح خرمشهر ادامه مي‌يابد. عمده قصه در انزلي است، ولي بخش‌هايي هم در رشت، در جنوب (هنگام جنگ) و در غرب است. عموما حوالي شمال است. سعي كردم در اين رمان واژگان و ادبيات و فولكلور شمال را بياورم. از يكسال پيش تاكنون دارم به اين فكر مي‌كنم كه يكي از شخصيت‌هاي قصه از خرمشهر زنده برگردد و با جامعه بعد از جنگ روبه‌رو شود و فراموش شدن بچه‌هاي جنگ را در قالب قصه تا دوم خرداد 76 بياورم. اين كار براي حال دل خودم خوب است و اگر براي حال دل خودم خوب باشد، مي‌تواند براي مخاطب هم مفيد باشد.

سهند ايرانمهر: زياد فست‌روايت خواندن مانند زياد فست‌فود خوردن مضر است

در ادامه اين نشست سهند ايرانمهر محقق و داستان‌نويس به اهميت مقوله روايت توجه كرد و گفت: در طول شبانه‌روز در زندگي روزمره دچار غفلت هستيم زيرا ما در امور زندگي، خودمان را فراموش مي‌كنيم، نسبت‌مان با خودمان را فراموش مي‌كنيم. همان سوالات اصلي فلسفي: كه هستم؟ چي مي‌خواهم؟ نقشم چيست؟ چرا جامعه اين‌طور است؟ و ... ما كمتر به اين سوالات رجوع مي‌كنيم. از ديد من، روايت پلي است ميان انسان و خودش؛ يعني وقتي انسان خودش را روايت مي‌كند، به ‌نوعي خودش را بازسازي مي‌كند؛ عناصر تشكيل‌دهنده ذهن خود را بازسازي مي‌كند.

دانشور افزود: وقتي يك انسان مي‌نويسد، تمام وجودش، گذشته و حال او يك جمع‌بندي ديگري مي‌شود و يك بازسازي صورت مي‌گيرد كه در جريان آن، هم انسان نسبتش با خودش را مشخص مي‌كند و هم روي اين تمركز مي‌كند كه اصلا من چه مي‌خواهم و بودن من به كجا مي‌خواهد منتهي شود. وقتي ما در مورد ملل مختلف حرف مي‌زنيم، آنان را بر اساس محصولات فرهنگي‌شان قضاوت مي‌كنيم و پايه اين محصولات فرهنگي هم روايتي است كه آنان از خودشان عرضه كرده‌اند. لذا تاريخ اهميت پيدا مي‌كند. يك موضوع بهنگام و مناسب در مورد آقاي زاهد، اين است كه هم رشته‌شان تاريخ است و هم اينكه درك بهتري از «نسبتِ تاريخ و روايت و نفسانيات خودشان» داشتند.نويسنده رمان گزارش آخرين تابستان در ادامه گفت: يكي از مشكلات ما در دنياي معاصر با پديد آمدن اين شبكه‌هاي اجتماعي مثل تلگرام، اينستاگرام و توييتر اين است كه خيلي با خبر مواجه هستيم. اين خبرها هم مثل فست‌فود، فست‌روايت يا فست‌خبر هستند؛ همان‌طور كه زياده‌روي در خوردن فست‌فود مضر است، فست‌خبر يا فست‌روايت هم همين ضرر را دارد؛ يك خبر به اندازه يك روز رونق دارد، ولي بلافاصله از رونق مي‌افتد؛ بدون هيچ نتيجه‌گيري. وقتي ما به گذشته نگاه مي‌كنيم، از بيهقي تا معاصرينِ از رمان‌نويسان، گنجينه‌اي از روايت‌ها را داريم كه مي‌تواند به ما نشان دهد چه شد به اينجا رسيديم ولي نسل‌هاي بعد با توجه به وجود شبكه‌هاي اجتماعي، كمتر از نسل ما دسترسي به اين روايت‌هاي نسل قبل دارند زيرا نسل فعلي ترجيح داده همه‌ چيز را در 120 كاراكتر توييتر خلاصه كند و چيز جامعي براي آينده به جا نمي‌گذارد. اينجاست كه روايت و رمان باز هم مهم مي‌شود.

جعفريه: چاپ پنجم «خاك سرد است»

در راه است

علي جعفريه، مدير انتشارات ثالث در ادامه اين نشست گفت: فكر مي‌كنم دومين يا سومين كتابي كه در نشر ثالث چاپ كرديم، كتاب ارباب پسر، تاليف مهدي اخوان‌لنگرودي بود كه در فضاي 50 سال پيش شمال كشور نوشته شده بود. كتاب آقاي زاهد هم مي‌تواند دنباله‌روي اين كتاب باشد. احتمال دارد تا قبل از اتمام سال، چاپ پنجم اين رمان خاك سرد است هم منتشر شود. او همچنين به معضل «تاليف» در سال‌هاي اخير اشاره كرد و گفت: ما در زمينه تاليف چه در حوزه ادبيات و چه در حوزه‌هاي ديگر، داريم دچار فقر مي‌شويم؛ عوامل مختلفي هم دارد؛ من فكر مي‌كنم تا ده سال آينده نمود بيشتري هم پيدا كند و كتابخانه‌هاي ما كم‌كم دارد از حوزه تاليف خالي مي‌شود.

مهاجري: نويسنده مستبدانه شخصيت‌ها را به خواننده تحميل مي‌كند

محمد مهاجري هم كه قبلا يادداشتي درباره اين رمان نوشته بود، در اين نشست نيز نكاتي مطرح كرد و گفت: اول، وقتي يك مورخ وارد فضاي رمان مي‌شود، رفتار و برخوردش كمي پارادوكسيكال مي‌شود. دوم، اين رمان نقبي دارد به وقايع 28 مرداد 1332 و نقش حزب توده در آن ماجرا. به نظرم نقب زيبايي است به تاريخ كمونيسم در ايران در آن مقطع. خيلي خوب اين موضوع را به‌طور داستاني روايت كرده‌اند. سوم، شخصيت‌هاي داستان در اين رمان خيلي با وسواس توسط نويسنده انتخاب شده‌اند ولي گاهي من حرص مي‌خوردم كه چرا نويسنده اين فرصت را به خواننده نمي‌دهد كه خواننده آن‌طور كه دوست دارد شخصيت را در ذهن خود مجسم كند.

به گفته مهاجري، نكته چهارم، پيوند زدن يك داستان عشقي به مجموع آن وقايع، به نظرم سخت و دشوار است و كار قشنگي انجام شده است. خواندن بخش اول رمان خيلي خسته‌كننده است، اما وقتي به بخش داستان‌هاي عاشقانه مي‌رسيد، به نظرم داستان خيلي روان مي‌شود و حتي اين قسمت‌هاي عاشقانه كه در ذهن خواننده ته‌نشين مي‌شود، خواندن قسمت‌هاي تلخ داستان را كه مربوط به وقايع جنگ و خرمشهر است، دلنشين مي‌كند. در مجموع، به آقاي فياض زاهد تبريك مي‌گويم كه كتاب‌شان دارد به چاپ پنجم مي‌رسد و اين نشان مي‌دهد كه برخي تصورات من در مورد كتاب ايشان قطعا غلط بوده است.

اميرخاني: زاهد، كلاهِ رمان‌نويس بر سر گذاشته بود

رضا اميرخاني، داستان‌نويس و منتقد ادبي، سخنران ديگر اين جلسه بود، از دو زاويه به كتاب نگريست و گفت: من يك مقدار به كتاب آقاي زاهد غبطه خوردم زيرا حدود دو سال داشتم روي يك رمان در حوزه انقلاب كار مي‌كردم، ولي احساس كردم مخاطب امروزي ارتباطي با اين كار برقرار نمي‌كند، لذا كار را رها كردم اما وقتي كار آقاي زاهد را خواندم، ديدم مي‌شود به سمت اين دست كارها رفت و هميشه يك زاويه جديد، خواندني و مطبوع است. اين تقرب اوليه من به كتاب آقاي زاهد بود.

وقتي مي‌خواستم كتاب را بخوانم مثل آقاي مهاجري، يك تصوير ذهني از آقاي زاهد داشتم و با خود مي‌گفتم دوباره بايد بنشينم و نظرات يك مورخ را كه كمي حالت داستاني گرفته، بخوانم. با ترس و لرز شروع به خواندن كردم و فكر مي‌كردم بايد وسط كتاب تئوري و نتيجه‌گيري و داوري بخوانم؛ حس مي‌كردم بايد متني غيرداستاني را بخوانم اما نكته اعجاب‌آور براي من اين بود كه آقاي زاهد در اينجا كلاه رمان‌نويس بر سر كرده بودند و ما اينجا فقط با يك شخصيت رمان‌نويس طرف بوديم و اين، به نظر من، خيلي با ارزش است. در اينجا آقاي زاهد خود را از زاهدِ مورخ و سياستمدار و روزنامه‌نگار جدا كرده بود و فقط تلاش كرد رمان بنويسد. ما اين را در رمان‌نويس‌ها كمتر مي‌بينيم. آنان وقتي مشغول كارهاي ديگر مي‌شوند، وقتي به رمان برمي‌گردند، كلاه‌هاي ديگر هم سرشان هست.

جهاني كه رمان‌نويس مي‌سازد، درستي يا غلطي‌اش متفاوت است با جهاني كه يك مقاله‌نويس يا مورخ يا جامعه‌شناس مي‌سازد؛ جهان رمان فقط بايد پيوستگي داخلي داشته باشد؛ اگر اين پيوستگي وجود داشت، ما با رمان خوب مواجه هستيم؛ ما مي‌توانيم رمان خوب و بد داشته باشيم، ولي رمان درست يا نادرست نمي‌توانيم به آن صورت داشته باشيم. به نظر مي‌رسد خاك سرد است، پيوستگي دارد. ما شخصيت‌ها را خيلي اغراق‌آميز نمي‌بينيم؛ همه انسان هستند و مي‌توانند با هم بجنگند، دعوا كنند، در عين اينكه خطوط مختلف را در رمان مي‌بينيم. پيش از انقلاب رمان مبارز فقط در اختيار جريان چپ بود؛ بعد از انقلاب، بالطبع جريان مدافع انقلاب اسلامي هم وارد اين زمينه شد، اما هر دو جريان سعي مي‌كردند هم را ناديده بگيرند؛ بعد از چهل سال، بالاخره بايد از جنس رمان‌هاي آقاي زاهد بيرون بيايند كه بتوانند همه جريان‌ها را ببينند.اين رمان، نكته مهم ديگري هم دارد: رمان‌نويس‌ها معمولا مي‌خواهند تمام قضاياي جهان را حل كنند و براي همين مجبورند خيلي به اين طرف و آن طرف سرك بكشند. شايد در رمان‌هاي روسي اين را فراوان ببينيم كه رمان‌نويس روسِ قرن نوزدهمي موقع نگارش رمان سعي دارد تمام جهان را در رمانش بازنمايي كند. فكر مي‌كنم اين كار، امروز ديگر منسوخ باشد و حوصله مخاطب را سر ببرد؛ در اين موضوع هم فكر مي‌كنم خاك سرد است، درخششي دارد؛ ما فقط 28 مرداد انزلي را مي‌بينيم و ديگر لازم نيست 28 مرداد خيابان كاخ و منزل دكتر مصدق را ببينيم. لازم نيست به ميدان بهارستان هم برويم و وضعيت آنجا را ببينيم. نويسنده در 28 مرداد از انزلي خارج نشده است؛ در زمان انقلاب از انزلي خارج نشده است. حتي انگار ما خرمشهر انزلي را مي‌بينيم نه خرمشهر خوزستان. اينكه رمان به بوم خود وفادار مانده و در يك بوم خود را محفوظ نگه داشته، نكته درس‌آموز و خوبي است.

عبدي: وجه مردم‌شناسي رمان ماندني‌تر است

عباس عبدي نويسنده و جامعه‌شناس، در اين جلسه درباره رمان گفت: من در حوزه رمان، از لحاظ تكنيكي و فني تخصصي ندارم و به عنوان يك خواننده علاقه‌مند به مسائل سياسي- تاريخي با رمان سر و كله زدم. اولين چيزي كه در اين رمان برايم مهم است، وجه مردم‌شناسي رمان است. خوب تصويرسازي شده بود و من كه به آن محيط آشنايي ندارم، موقع خواندن داستان كمي غرق در فضاي آنجا مي‌شدم. نكته ديگر در مورد رمان‌هاي سياسي، ميزان بي‌طرفي نويسنده است؛ حس من اين است كه آقاي فياض در آن مقاطعي كه خودش درگير مسائل بوده، قاعدتا بي‌طرف نبوده است؛ ولي الان كه به گذشته نگاه مي‌كند، سعي كرده يك بازخواني بي‌طرفانه و روايت‌محور داشته باشد. اما مشكلي وجود دارد و آن، اين است كه بعيد مي‌دانم نسل جديد با اين چيزها ارتباط برقرار كند. بايد براي اين مشكل، راه‌حلي پيدا كرد.عبدي اضافه كرد: به نظر من بين وجه تاريخي كتاب و وجه مردم‌شناسي‌اش، وجه مردم‌شناسي‌اش ماندگارتر است؛ اگرچه در حوزه تاريخ، نكات قابل توجهي دارد. ضمنا اينكه آقاي زاهد بدون آموزش داستان‌نويسي و تنها با استعداد فردي چنين اثري را خلق كرده، بسيار قابل توجه و احترام است.فياض زاهد با اشاره به سخنانش به دغدغه آقايان عبدي و اميرخاني و ايرانمهر مبني بر ارتباط گرفتن با مخاطب نسل جديد گفت: اگر ما بتوانيم قصه‌اي بنويسيم كه كشش داشته باشد، نسل جديد هم مي‌تواند با آن ارتباط برقرار كند. البته حرف من مطلق نيست ولي تجربه شخصي‌ام مي‌گويد اگر بتوانيم كشش ايجاد كنيم و روايتي آبجكتيو (معقول، قابل مشاهده) و انساني از پديده‌ها ارايه كنيم، حتي اگر از انقلاب و جنگ هم باشد، مي‌تواند مخاطب نسل جديد را جذب كند. من تلاشم اين بوده كه همه آدم‌ها از هر زبان و مذهب و گرايشي بتوانند با رمان پيوند برقرار كنند.

زاهد در ادامه گزيده‌هايي از فصل‌هاي مختلف رمان خود را براي حاضران جلسه قرائت كرد.

تفرشي: «تاريخ خانواده» و «جغرافياي تاريخي»، دو خط داستاني اين رمان است

مجيد تفرشي، تاريخ‌نگار و مدير و موسس هاوس گفتارها هم در اين جلسه گفت: خود من مدعي تاريخ‌داني هستم و فكر مي‌كنم سوژه‌هاي زيادي هم در موضوع جنگ و موضوعات ديگر در داخل و خارج ايران دارم، ولي هيچ‌گاه به خود اجازه ندادم وارد مقوله رمان‌نويسي شوم؛ شايد قلم اين كار را هم داشته باشم، اما اين كشش و پرورش شخصيت‌ها كه دكتر زاهد در رمان‌شان انجام دادند، واقعا كاري رستمانه (به تعبير شريعتي) است؛ من در حال حاضر در پايان دهه 50 زندگي‌ام نمي‌بينم. اين كار يك مورخي مي‌طلبد كه بايد داستان‌نويس باشد؛ شايد داستان‌نويسي كه بخواهد تاريخ بنويسد، كار راحت‌تري داشته باشد زيرا يكسري متدها به‌ كار مي‌گيرد و پژوهش انجام مي‌دهد و در نهايت مورخاني به او خرده مي‌گيرند اما در داستان‌نويسي، جمع بيشتري هستند كه از شما خرده مي‌گيرند و طيف وسيع‌تري از مخاطبان مراقب نوشته شما هستند.

نكته ديگر كه به تاريخ‌نگاري آقاي زاهد برمي‌گردد، اين است كه در رمان خاك سرد است، دو ژانر و دو خط داستاني وجود دارد كه اين دو خط داستاني به كساني كه روي فرهنگ عمومي و جامعه‌شناسي كار مي‌كنند، كمك مي‌كند: 1- مطالعه تاريخ خانواده‌ها. 2- جغرافياي تاريخي. وقتي به آرشيوهاي بين‌المللي در سطح جهان مراجعه مي‌كنيد، طبق آمار خودشان، بيش از 50 درصدِ مراجعه‌كنندگان، محققان تاريخ محلي و تاريخ خانواده‌ها هستند. اكثر افرادي هم كه اين دو زمينه را كار مي‌كنند، مورخان خودخوانده هستند؛ خودشان دارند براي خودشان به‌طور آماتور (غيرحرفه‌اي) تاريخ مي‌نويسند؛ اينها درس تاريخ نخوانده‌اند و هيچ كس هم آنها را به عنوان مورخ نمي‌شناسد.تفرشي افزود: من مجال گفت‌وگو با برخي از اين محققان خودخوانده غيرحرفه‌اي را در طول 31 سال گذشته داشته‌ام؛ خيلي از آنها قصدشان، شناساندن خيابان‌شان است؛ مي‌خواهند در مورد محله يا شهرشان تحقيقي كنند و چيزي بنويسند ولي شماري از آنها اسناد خانوادگي اجدادشان يا اسناد محلي زادگاه يا محل سكونت خود و اجدادشان را پيدا كرده و مي‌خوانند تا بر اساس آنها رمان بنويسند. همين كاري كه دكتر زاهد انجام داده است. از اين نوع كتاب‌ها در كشورهاي فرنگي به زبان‌هاي انگليسي، روسي، فرانسوي و آلماني فراوان است ولي در زبان فارسي، اين نوع نگارش، تعدادش زياد نيست؛ حال آنكه هم توانايي انجامش وجود دارد و هم خواننده آن وجود دارد اما چون كار دشواري است و پژوهشي در پس‌زمينه داستان‌نويسي وجود دارد، هر كسي حوصله رفتن سراغ آن را ندارد.تفرشي در آخرين نكته سخنانش به چهل‌وپنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران اشاره كرد و گفت: در انقلاب‌هاي بزرگ دنيا مثل انقلاب كبير فرانسه يا انقلاب روسيه، ادبيات داستاني نقش زيادي داشته و سهم زيادي از ادبيات داستاني به ادبيات غيرحكومتي و غيردولتي اختصاص داشته است. در ادبيات داستاني مربوط به انقلاب، جز آنچه جنبه حكومتي و طرفداري از حكومت داشته، درصد بيشتري به ادبيات اپوزيسيوني اختصاص داشته است؛ يعني يا ادبيات انقلابي داشتيم يا ضد انقلابي. ادبياتي كه نه گرايش انقلابي داشته باشد و نه گرايش ضد انقلابي، درصد كمتري داشته است. به نظر مي‌رسد خاك سرد است حد فاصلي است ميان ادبيات كاملا وفادار به حكومت و انقلاب و ادبيات معارض با حكومت و انقلاب. به نظرم اين نگاه مي‌تواند شاخصي باشد براي ادامه اين روند كه تاريخ را از دريچه داستان‌نويسي سياه يا سفيد ننويسيم. داستان تاريخي انقلاب را مي‌توان متوازن‌تر نوشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون