محمد باقرزاده
چسبيده به سواحل مكران و چندمتري كوههاي مريخي، زير نمنم باران بهمن چابهار، تمام بدن خود را زير آب برده و تنها پوزه و چشمهايشان از آب بيرون است آنهم بهگونهاي كه انگار با لبخند از حال خوب خود ميگويند؛ بعدتر از زن پرورشدهنده آنها كه در اين زمينه كتاب نوشته و جايزه بينالمللي برده هم ميشنوم كه اين خزندگان خونسرد شيفته بارانند. جالب اينكه در فرهنگ مردم بلوچ هم نامشان با آب و باران گره خورده است؛ اينجا نخستين مرزعه پرورش گونه در معرض انقراض تمساح پوزه كوتاه با نام «پژوهان آراشيد مكران» است كه به همت زوجي محيطزيستي و با حمايت چندين موسسه و نهاد دولتي و خيريه ايجاد شده است. مزرعهاي كه محل پرورش خزندهاي متفاوت اما مقدس در فرهنگ و ادبيات بلوچي است: در ادبيات بلوچي نامش «گاندو» و معنايش «حركتكننده روي شكم» است؛ سخن از خزندهاي خونسرد و آرام است كه در «اورتگ» يا «هوتگ» زندگي ميكند و در ادبيات تخصصي «تمساح مردابي»، «تمساح پوزه كوتاه» يا «كوروكوديل» خوانده ميشود. نزديك به يك دهه اما اين نام يعني گاندو با آسيب به زنان و كودكان بلوچ از يك طرف و از طرف ديگر هم خطر انقراض گره خورده بود؛ آسيب از اين جهت كه پس از باران، توفان و سيل اين گونه از محل امن زندگي خود جدا ميافتاد و ديگر با كودكاني كه به شادي باران مشغول بازي ميشدند يا زناني كه براي شستوشو يا انتقال آب ناخواسته به اين خزنده آرام، نزديك ميشدند، ديگر چندان خونسرد و مهربان برخورد نميكردند. خزنده خونسردِ آرام و غيرمهاجم، در محيط غيرامن پس از توفان و سيل، براي حفاظت از تخمها يا فرزندانش ديگر اما آرام نيست و به گونهاي مهاجم تبديل ميشود و همين هم با آن آسيب يا حتي خطر انقراض پيوندي مركب دارد؛ قصهاي مفصل كه در ادامه اين گزارش جزيياتش آشكار ميشود اما خوب است در همين سطرهاي نخست اشاره شود كه از نگاه كارشناسان، مسوولان و فعالان محيط زيست بلوچستان حالا تا اندازهاي خطر انقراض از گاندو دور شده كه حاصل تلاشهاي مردمي و همين زوجي است كه نخستين مزرعه پرورش گاندو را در سالهاي اوج بحران بنا نهادند. اين اما همه ماجرا نيست و «در بلوچستان فعالان بومي بسياري با وجود نيازمند بودن اما زندگي خود را وقف حفاظت از محيط زيست و حيات وحش زخمي و بيمار اين منطقه كردهاند كه يكي از آنها ملكدينار شجره است؛ پيرمردي كه حامي گاندوهاست و سالهاست با هزينه شخصي خود از اين گونه در خطر انقراض جانوري حفاظت ميكند. ذكريا بشره نيز خردسالترين فرد حافظ گاندوها بود كه چند سال پيش بر اثر تصادف درگذشت. از اين دست انسانهايي كه عشق و علاقه فراوان به محيط زيست دارند و زندگي خود را صرف حفاظت از جانوران در معرض خطر انقراض بلوچستان نمودهاند بسيار است»؛ اين چند جمله را هم «محمد بلوچزهي» روزنامهنگار و فعال مدني حوزه بلوچستان به «اعتماد» ميگويد و نكات ديگري را هم درباره گاندو و جايگاه اين خزنده آرام در فرهنگ و ادبيات بلوچستان بيان ميكند كه در ادامه به آن ميرسيم. گاندو اما در عمر دستبالا ساله خود چگونه زندگي ميكند و چه شد كه اين گونه بومي چنددههزارساله به نزديكي انقراض رسيد و چگونه اين خطر پشت سر گذاشته شد؟ گزارش پيشرو تلاشي براي پاسخ به چنين پرسشهايي و موارد مشابه است؛ روايتي ميداني از زندگي و «شبنشيني گاندوهاي مردابي.»
«ديگر نگران انقراض نسل گاندو نيستيم»
روزهايي مشابه امروز در چابهار و تمام سيستان وبلوچستان حالا بهشدت كم شده و اين محيط زيست و زندگي گونههاي مختلف گياهي، جانوري و حتي انسانها را با خطر اساسي روبرو كرده است؛ نمنم باران در يكي از معدود روزهاي ابري و باراني سال، خيابانها را خيس كرده و همين چند نم باران شور و شعفي را به چهره ساكنان اين شهر ساحلي نشانده است. پيش از آنكه سراغ مزرعه گاندو بروم و زندگي نزديك به ۱۳۰ تمساح پوزه كوتاه را از نزديك ببينم از مسوولان محلي سراغي از شرايط كنوني اين گونه ميگيرم. «محمدرضا عليمرادي»، مديركل اداره كل حفاظت محيط زيست استان سيستان و بلوچستان مشغول جلسه است اما با هماهنگي روابط عمومياش فرصتي براي توضيح فراهم ميشود. او در جملات نخست خود از بهبود شرايط گونه در معرض خطر انقراض گاندو ميگويد و شرايط كنوني را مساعد ميداند. آنطور كه مديركل محيطزيست سيستان و بلوچستان به «اعتماد» ميگويد تعداد گاندوهاي غيرپرورشي كه بهطور طبيعي در زيستگاههايي مانند سد، رودخانه و هوتگ زندگي ميكنند بيش از ۴۰۰ مورد است: «الان نسبت به سنوات گذشته وضعيت جمعيت تمساح پوزه كوتاه يا همان گاندو بهتر است و در آخرين سرشماري حدود ۴۰۰ تمساح سرشماري شده است. ما توانستيم در بخش بقاياي نسل اين گونه در معرض انقراض كارهايي را انجام دهيم و حفاظت مشاركتي هم در دستور كار قرار گرفت كه با مشاركت شركتهاي دانشبنيان به وضعيت به نسبت مطلوب امروز رسيديم و اين روند با شدت و قدرت بيشتري هم در حال انجام است.» آنطور كه عليمرادي به «اعتماد» ميگويد، نگراني درباره انقراض نسل اين گونه خاص دستكم فعلا برطرف شده است: «الان ما ديگر نگران انقراض نسل گاندو نيستيم و توانستيم كارهايي انجام دهيم. علاوهبراين در بحث فرهنگي و به خصوص در روستاها فعاليتهايي انجام شده و مثلا به روستاهايي كه محل زندگي اين گونه است، مخازن آب و تانكر داديم يا خودروي تامين آب در اختيار اين روستاها قرار داديم كه ديگر براي تامين آب نيازمند هوتك (حوضچه طبيعي آب كه محل زندگي گاندو هم هست) نباشند و خطري براي مردم يا گاندو پيش نيايد. علاوهبراين اقداماتي براي تفريح بچهها و كودكان هم در اين روستاها فراهم كرديم كه براي سرگرمي و بازي وارد آب نشوند. نصب علايم هشداردهنده در رودخانهها از ديگر كارهاي انجامشده است.» مديركل اداره كل حفاظت محيط زيست استان سيستان وبلوچستان همچنين از ايجاد يك مركز تيمار و نگهداري از گونههاي مولد از سوي اين سازمان سخن ميگويد و توضيح ميدهد: «خوشبختانه الان شرايط به نسبت مساعد است و ما در خود منطقه باهوكلات پرورش و نگهداري تمساح را داريم و علاوهبراين مواردي كه مشكلي پيدا كنند براي تيمار و نگهداري در اين مركز نگهداري ميشوند. در بحث اكوتوريسم هم افرادي كارهايي را انجام ميدهند كه كارتهايي به عنوان هميار محيطزيست براي اين افراد طراحي شده كه در بحث توريستم آسيبي به اين گونه وارد نشود. ايستگاه نگهداري و تيمار گاندو ها در منطقه باهوكلات است كه خود محل اصلي زندگي اين گاندو است و گونههاي آسيبديده يا نيازمند اقدامات براي حفظ سلامت به اين مركز منتقل و در آنجا نگهداري ميشوند. آنجا گونههايي مولد هم به صورت طبيعي زاد و ولد دارند.»
اما آمار رسيدن تعداد گاندوهاي ايران به حدود ۴۰۰ مورد تا چه اندازه مستند است و مربوط به چه زماني است؟ عليمرادي در پاسخ به اين پرسش هم ميگويد: «اين عدد مربوط به دو سال پيش است كه آخرين سرشماري را داشتيم. علاوهبر اين عدد تا ۵۰ تا بچه تمساح هم در اين مدت اضافه شده است. البته بايد تاكيد كنم كه اين عدد ۴۰۰، فقط مربوط به تمساحهاي زنده در طبيعت است و موارد پرورشگاهي را شامل نميشود؛ يعني دو سال پيش ۴۰۰ گاندو در هوتكها، رودخانه و سدها زندگي ميكردند. ميدانيم كه در فصل سيلاب به صورت طبيعي تعدادي از گاندوها از بين ميروند كه بيشتر بچهتمساح هستند و در اين دو سال حدودا و دستكم ۵۰ تمساح ديگر به اين آمار افزوده شده است.»
در سيستان و بلوچستان گونه در معرض خطري وجود دارد كه ممكن است شرايطي بغرنجتر از گاندو داشته باشد و آيا بودجه و برنامههاي طراحيشده براي حفاظت از اين گونهها مناسب است؟ مديركل اداره كل حفاظت محيط زيست استان سيستانوبلوچستان در پاسخ به اين پرسش هم ضمن اشاره به گونه خرس سياه بلوچي ميگويد: «گونه تمساح از گونههاي تحت حمايت است و هر سال بودجهاي تعريف ميشود كه مناسب نيست ولي كمك ميكند. در قالب برنامه عمل اعتبار به ما داده ميشود كه همين برنامه عمل براي چند گونه حساس ديگر هم تعريف شده است. فقط خرس سياه بلوچي شرايطي نگرانكنندهتر از گاندو دارد كه آن هم برنامه عمل دارد؛ البته خرس سياه گونهاي است كه در هرمزگان و كرمان هم زندگي ميكند ولي تمساح زيستگاه اصلي آن سيستان و بلوچستان است و به همين دليل هم نيازمند حمايت بيشتري است.» او البته در همين چند دقيقه مدام تاكيد ميكند كه كارشناس اصلي استان در اين زمينه زني است كه از چند سال پيش مزرعه پرورش گاندو ايجاد كرده و به مادر كوروكوديلها معروف است و ميخواهد كه حتما با اين زن فعال در حوزه محيط زيست و حياتوحش استان سيستانوبلوچستان درباره شرايط كنوني اين گونه و جزييات آخرين سرشماريها صحبت شود. سخن از «الهام آبتين» است كه حوالي نيمروز دوشنبه ۲۳ آبان در نخستين مزرعه پرورش گاندوي ايران پاي صحبتش مينشينيم.
«بانوي كوروكوديل ايران»
«مجسمه ديگر [روي ميز كارش]، ماكت كوچكي از يك كوروكوديل است. ميگويد اين مجسمه تقريبا به اندازه يك كوروكوديل تازه از تخم درآمده است. ظاهرا كار و زندگي با تمساحهاي پوزه كوتاه، آنقدر كه براي مردم و رسانهها عجيب است براي او عجيب نيست و تنها بخشي از كار، مسووليت و مهمتر از آن زندگي پرجنبوجوش او است. اينطور است كه وقتي از او پرسيده ميشود چه شد كه سراغ تمساحها رفتي؟ ميگويد: «تحقيق روي تمساحهاي پوزه كوتاه بخشي از كار من بود. من در طول مدت فعاليتم در سازمان محيطزيست با حيوانات ديگري هم سر و كار داشتهام، اما تمركز و علاقه اصليام تمساحها بوده است.»؛ جستوجوي نام «الهام آبتين» در اينترنت ما را به اين جملات و گزارشي از روزنامه «اعتماد» به تاريخ ۲۷ دي ۱۳۹۴ ميرساند؛ گزارشي كه از فعاليتهاي ۱۱ ساله زني از طبيعت بكر سيستان و فعال در حوزه محيطزيست و حياتوحش بلوچستان ميگويد و پاي مخاطب را به زندگي عاطفي يك انسان با تمساح پوزه كوتاه باز ميكند. ۸ سال پس از آن گزارش، خانم آبتين زير قطرههاي باراني كه حالا مانند دم اسب از آسمان به زمين كوبيده ميشوند، چشم در چشم گاندوها از زندگي تازه خود و كارهاي انجامشدهاش ميگويد؛ خلاصه همه اين است كه ديگر گاندو در معرض انقراض نيست و همين جمله نشاطي را به چهرهاش مينشاند كه حتي درد سنگكليهاش را هم انگار به فراموشي ميسپارد. از تحصيلاتش در رشته محيط زيست تا فعاليتش در نقاط مختلف استان سيستان و بلوچستان در قامت زن مدير محيط زيستي گذر ميكنيم تا به مزرعه پرورش گاندو برسيم؛ كار مشترك زوجي كه بخشي از زندگي خود را وقف خزندگان خونسرد بلوچستان كردهاند. در پاسخ به پرسش چرا گاندو ميگويد: «ما تحصيلاتمان در حوزه محيط زيست بود و سالها درباره زندگي و شرايط گاندو كار كرديم و كتاب و مقاله نوشتيم و سال ۹۷ هم با ترك كار و مرخصي بدون حقوق سه ساله، به فكر كار عملي و ايجاد مزرعه پرورش گاندو افتاديم و كار را آغاز كرديم. همسرم «حسن مباركي» هم كه تقريبا همه نقاط دنيا را كه محل زندگي يا پرورش گاندو است از نزديك ديده و چون اينگونه در معرض انقراض بود، تصميم گرفتيم كه در اين زمينه كاري انجام دهيم. در آخرين سرشماري هم كه داشتيم؛ حوالي سال ۹4-۹3، جمعيت گاندوها را ۵۰۰ مورد برآورد كرديم كه البته تخمين بود. پس از آن هم سال ۹8-۹7 هيچ باراني نداشتيم كه خود زندگي اينگونه در معرض انقراض را دشوارتر كرده بود و همين باعث شد كه ما وارد كار عملي شويم.» خانم آبتين در سخنان خود به سبك زندگي تمساح پوزه كوتاه هم ميپردازد و توضيحات متفاوتي را در اين زمينه ارايه ميكند كه پيش از پرداختن به روايتش از ۵ سال زندگي با گاندوها، به سبك زندگي اينگونه از تمساحها ميپردازيم.
خزنده آرام و مهربان كه گاهي مهاجم ميشود
خونسرد هستند، متابوليسم پاييني دارند و به شدت آرام و غيرمهاجمند، اما اينها تا زماني است كه به فصل زادوولد نرسيده باشند؛ تمساح پوزه كوتاه ايراني اگر مولد باشد يعني پتانسيل زادوولد داشته باشد، در انتهاي اسفند تا تير به گونهاي مهاجم تبديل ميشوند و اين مهاجم شدن كه ريشه در حمايت از فرزند و مادري دارد چنان او را عصباني و خشمگين ميكند كه حتي تعدادي از بچههايش در حركتهاي تهاجمگونه خود زير اين بدن عظيم له ميشوند و جان ميدهند. خزندهاي كه در بلوچستان گاندو ناميده ميشود، در انتهاي زمستان تا اواخر اسفند جفتگيري ميكند، در بهار بين ۲۰ تا ۳۰ تخم توليد ميكند و رفتارهاي تهاجمياش هم در اين فصل و مدت براي حفاظت از تخمها شدت ميگيرد و در حدود ۶۰ روز بعد كه اين نخستين فرزندان از تخم خارج ميشوند به اوج خود ميرسد. گاندو در اين فصل چنان رفتار تهاجمي نسبت به ديگران و حمايتي نسبت به فرزندان خود نشان ميدهد كه تعدادي از همين فرزندان زير بدن نزديك به ۲۰۰ كيلويي مادر جان ميدهند. مواردي از آسيب اين گونه آرام و خونسرد به انسان و به خصوص كودكان هم در اغلب در همين فصل رخ داده است. آنطور كه مطالعات اين زوج كارشناس در حوزه كوروكوديل نشان ميدهد، در طبيعت ايران تنها حدود ۱۰ درصد از تخمها به بچه گاندو تبديل ميشوند و در نهايت حدود ۲ درصد گاندوها بالغ ميشوند كه همين اعداد و ارقام به خوبي قرار گرفتن اين گونه را به شرايط نزديك به انقراض تشريح ميكند. نكته مهم در فصل تبديل تخم به گاندو، دماي محيط است كه اگر اين دما از حد استاندارد بالاتر باشد، فرزندان متولد شده همه جنسيت نر خواهند داشت و جنسيت اين فرزندان ژنتيكي نيست؛ كاهش بارندگي در بلوچستان و همچنين افزايش دما در يك، دو دهه گذشته از اين جهت هم كه تولد گاندوي ماده را كم كرده، بر روند انقراض اثرگذار بوده است. گاندوها در طبيعت ممكن است حتي در يك ماه يكي، دو بار بيشتر به غذا دسترسي پيدا نكنند، اما در مزرعه پرورش هر هفته سه بار غذا دريافت ميكنند كه هر بار هم وزن غذاي هر كدام نزديك به دو كيلوگرم است؛ اين تفاوت را ميتوان از مقايسه حجم و به خصوص دم گاندوهاي رها شده در طبيعت و مقايسه با گاندوهاي پرورشي هم مشاهده كرد. غذايي بيش از اين مقدار هم منجر به توليد چربي خواهد شد كه خود ميتواند به عامل مرگ گاندو هم تبديل شود و شايد به همين دليل هم هست كه كارشناسان تاكيد ميكنند غذا دادن به حياتوحش كاري چندان پسنديده يا لزوما مفيد براي گونههاي مختلف حيات وحش نخواهد بود. با اين توضيح درباره گونهاي كه در شرايط عادي بين ۴۰ تا ۶۰ سال عمر خواهند داشت، سراغ بخش ديگري از زندگي خانم آبتين برويم؛ قصه تولد مزرعه «پژوهان آراشيد مكران» كه حالا خطر انقراض را از نسل تمساح پوزه كوتاه ايراني دور كرده است.
آسيب گاندو به كودكان، باور مقدس بودن اين گونه را تهديد كرده است
خانم آبتين كه همين حالا شبانهروزش را با ۱۲۰ گاندو ميگذراند و به گفته خودش با آنها حتي با وجود خزنده و خونسرد بودن رابطه عاطفي دارد، تاكيد ميكند كه نگاهش به اينگونه علمي و متناسب با علم و نگاه روز علم محيط زيست است كه اقتصاد را هم عاملي مهم براي حفظ و بهبود محيط زيست ميداند و همزمان تاكيد ميكند كه بايد از فرهنگ بومي براي حفظ اينگونه كمك گرفت و آن را تقويت كرد: «شما روي رفاقت گاندو نميتوانيد چندان حساب كنيد، اما همين كه كنارشان قرار ميگيري به صداي انسان براي غذا دادن شرطي شده خود نوعي رابطه و عاطفه ايجاد كرده است. اين البته تيغ دولبه است، چون حيوان را شرطي ميكند و اگر به طبيعت خود برگردد خطر زيستش بالا ميرود. فرهنگ بلوچستان براي حفظ اين تمساح به ما كمك كرده، چون مردم اينگونه را گونهاي مقدس ميدانند و ميگويند هر جا گاندو ميرود، آب هست و بارندگي ميآورد، اما آسيبهاي اين سالها به زنان و كودكان اين باور را هم دچار تغيير كرده كه براي نجات اينگونه خطرناك است؛ ما از بچهها پرسيدم كه آيا گاندو را دوست داريد و اين اواخر پاسخ بسياري از بچهها «نه» بود و اين باور مقدس در معرض آسيب است. علاوه بر اين در اين سالها گزارشهاي مردمي هم داشتيم كه شكار گاندو افزايش يافته كه اين موارد هم از آثار دستآموز شدن حيوان است. البته هنوز قاچاقي گرفته نشده، اما گزارشهايي دريافت شده است.» او كه به همراه همسرش در سال ۹۷ اين مزرعه پرورش و همچنين پژوهشگاه و آموزشگاه گاندو را براي حفظ اينگونه در معرض انقراض ايجاد كرده درباره همكاريهاي صورت گرفته در اين سالها هم ميگويد: «ما براي راهاندازي اين مركز كه قرار است به يك مدرسه محيطزيستي تبديل شود، حمايت سازمان محيط زيست و يك موسسه خيريه به اسم نيكان را داشتيم. اين موسسه براي كارگاههاي آموزشي كانكس براي ما فراهم كرد كه هم كلاس درس و هم يك سالن كنفرانس است كه افراد مختلف براي آموزش و پژوهش در اين محل حاضر ميشوند. علاوه بر اين ما به يك آزمايشگاه نياز داشتيم كه حالا اين آزمايشگاه هم فراهم شده كه ميتواند زمينهساز كار علمي، بهداشتي و پزشكي در حوزه اينگونه از تمساح باشد. انبار و سردخانه هم كه براي نگهداري غذا ضروري است كه اين موارد هم با كمك نيكان انجام شده كه كمكي ميلياردي بوده و هم به حفظ اينگونه كمك كرده و هم زمينهساز اشتغالزايي در اين منطقه و آموزش كودكان خواهد شد.» توضيحات خانم آبتين ما را به موسسه غيرانتفاعي و خيريه «نيكان» ميرساند كه بررسي فعاليت اين موسسه بر اساس اطلاعات رسمي، گسترده و چندين حوزه را دربرميگيرد از كمك مالي و كاري و پزشكي به افراد نيازمند تا فعاليت در حوزه محيط زيست و حياتوحش. «نازك فردوس»، مديرعامل اين موسسه غيرانتفاعي درباره فعاليت اين موسسه در حفظ گونه در معرض انقراض گاندو هم به «اعتماد» ميگويد: «ما علاوه بر كمكهاي مردمي مانند حمايت از خانوادههاي نيازمند يا حمايتهاي پزشكي از افراد محروم يا فعاليت در زمينه تحصيل كودكان نيازمند يا محروم، حس ميكنيم بايد قدر زميني را كه در آن زندگي ميكنيم، بدانيم و به زمين و طبيعت كمك كنيم. از طرف ديگر ميدانيم مشكلات اقتصادي از يك طرف و مسائل محيطزيستي هم از طرف ديگر، شرايط خطرناكي براي اينگونه خاص و مقدس در باور و فرهنگ مردم بومي ايجاد كرده بود كه همين مثال خاص به خوبي در همتنيدگي رابطه انسان با زمين و حياتوحش را نشان ميدهد و همين موارد هم نيكان را بر آن داشت كه از اينگونه در معرض انقراض در حد توان خود حمايت كند. اين حمايت البته در نهايت منجر به آموزش كودكان همين سرزمين در حوزه محيط زيست و حياتوحش خواهد شد و همچنين منجر به اشتغالزايي در منطقه هم ميشود.» خانم فردوس در جمعبندي اين موضوع ادامه ميدهد كه «مجموع شرايط بالا باعث شد كه با همراهي و كمك حاميان، مبلغي جمعآوري و محل نگهداري از گاندوها را ايجاد كرديم كه هم به اينگونه در معرض خطر انقراض رسيدگي درست و دقيق و هم زمينه آموزش و اشتغالزايي فراهم شود.»
در فرهنگ مردم بلوچستان گاندو نماد
رزق و بركت است
«محمد بلوچزهي»، بخشدار پيشين نيكشهر، روزنامهنگار و فعال مدني حوزه بلوچستان كه خود پيشتر در چندين يادداشت به وضعيت گاندو در بلوچستان و همچنين ديگر گونههاي در معرض انقراض پرداخته و راهكارهايي را هم ارايه كرده، در گفتوگو با «اعتماد» به چند پرسش در اين زمينه پاسخ ميدهد و از فعاليت محيط زيستي محرومترين افراد در دورافتادهترين مناطق بلوچستان ميگويد. او نخست درباره «گاندو» در فرهنگ بلوچستان و جايگاه اينگونه در باور محلي ميگويد: «در فرهنگ مردم بلوچستان گاندو نماد رزق و بركت است و مردم بلوچ معتقد هستند كه اگر نسل گاندوها از بين برود آباداني و آب از اين سرزمين رخت خواهد بست و قحطي و خشكسالي بر مردم چيره خواهد شد. بايد توجه داشت كه در مناطق مختلف بلوچستان باوجود اينكه يكي از غنيترين و متكثرترين حيات وحش و طبيعت را در سطح كشور دارد، اما متاسفانه در اين منطقه واژه محيطبان گنگ و نامانوس هست، چراكه برخلاف طبيعت و جغرافياي وسيع بلوچستان اين منطقه از نعمت محيطبان به نسبت ساير نقاط ايران محروم است.» بلوچزهي در اين باره ادامه ميدهد: «بنابراين در چنين وضعيت و موقعيتي اگر همين باورهاي بازدارنده محلي مردم بلوچ در خصوص طبيعت و حيات وحش غني اين سامان نميبود تا حالا همين جمعيت معدود گاندوها نيز بهطور كامل بايد از بين ميرفت و منقرض ميشد. يك باور عام در منطقه ما كمكاري متوليان حوزه محيط زيست و حيات وحش وجود دارد كه بوميان معتقدند تنها خداست كه محيطبان منطقه ماست و البته مهري كه در دل مردمانش براي عشق به طبيعت و حيات وحش ايجاد كرده وگرنه اگر غير از اين ميبود بايد هيچ موجود زندهاي با خشكساليهاي متوالي در منطقه و عدم رسيدگي و حفاظت حيوانات در جغرافياي بلوچستان وجود نميداشت.» با اين توضيحات اما براي حفظ اينگونه در معرض خطر چه بايد كرد و اقدامات انجام شده تا چه اندازه موثر بوده است؟ بلوچزهي در پاسخ به اين پرسش هم ميگويد: «يكي از مهمترين اقدامات براي نجات طبيعت رو به زوال و حيات وحش در معرض انقراض بلوچستان بحث آموزشهاي لازم و ارتقاي سطح آگاهي و بالا بردن بينش و دانش محيط زيستي مردم بهويژه كودكان و نوجوانان است كه متاسفانه برخلاف ادعاي متوليان اينگونه اقدامات در راستاي فرهنگسازي در حوزه محيط زيست و حيات وحش چندان ملموس نبوده، بنابراين همانطور ميتوان چنين عنوان كرد كه طبيعت منطقه را باورهاي محلي صيانت و پاسباني كردهاند. در حال حاضر بيش از هر زمان ديگر منطقه نيازمند استخدام نيروي محيطبان است، چراكه مخاطرات فراواني بيش از هر زمان ديگر محيط زيست و حيات وحش منطقه را تهديد ميكند. اولا نسل جديد متاسفانه آنطور كه پدرانشان به محيط زيست پايبندي و عرق و تعصب داشتهاند، دغدغهمندي لازم را در اين خصوص ندارند. دوما آنچه طي سالهاي اخير حيات وحش منطقه به خصوص جمعيت گاندوهاي در معرض خطر انقراض را تهديد ميكند، تعارضي است كه بين اين حيوان نادر و جامعه محلي به وجود آمده است. اين تعارض ريشه در خشكسالي دارد و نيز عامل آن انساني است و باز برميگردد به كمكاري و بيتوجهي دولتها در اين خصوص. عدم دسترسي مردم به آب شرب بهداشتي و بهرهمند نبودن تعداد قابل توجهي از روستاهاي بلوچستان از آب بهداشتي سبب شده تا مردم آب مورد نياز شرب و ساير نيازهاي آبي خود را از رودخانهها و بركههاي طبيعي تامين كنند كه بعضا زيستگاه گاندوها بوده و حمله اين حيوانات به كودكان و ناقص كردن آنها طي سالهاي اخير خطر تعارض را بيش از پيش بالا برده است.» او در جمعبندي اين موضوع هم ميگويد: «مسلما در چنين وضعيتي باورهاي محلي هرچه پررنگ باشند ممكن است تمام آنچه در گذشته خود و فرزندان و اهل روستا به آن پايبند بوده زير پا بگذارد و براي بقاي خود انسان دست به كشتار گاندوها بزند كه گرچه تاكنون چنين مواردي لااقل در ظاهر اتفاق نيفتاده، اما با تداوم اين وضعيت ممكن است چنين چيزي دور از ذهن نباشد. بنابراين دولتها در چنين وضعيتي براي حفاظت از محيط زيست و نيز جلوگيري از تعارض بين گاندو و جامعه محلي بايد هر چه سريعتر روستاهاي ميزبان گاندو را از نعمت دسترسي شبكهاي به آب شرب بهرهمند سازد. گرچه طي سالهاي گذشته گروههاي مختلف مردمي گامهايي را براي رفع تعارض بين گاندو و روستاييان برداشتهاند و نسبت به آبرساني و دسترسي ميزبانان گاندو به آب شرب اقداماتي كردهاند، اما تا رسيدن به نتيجه مطلوب راهي بس طولاني پيشرو است.
پس با توجه به اقليم خشك منطقه نخستين قدم براي صيانت از شمار اندك گاندوها همان احداث شبكه آب شرب در روستاهاست.» پرسش پاياني اما درباره نقش مردم بومي در حفظ گونههاي در معرض خطر و انقراض است كه اين فعالي مدني در پاسخ به اين پرسش هم ميگويد: «براي اينكه نقش مردم بلوچستان در حفاظت از محيط زيست بهتر ملموس شود، ميتوان به موارد بسياري اشاره كرد كه خود مردم به خاطر كمكاريهاي مسوولان جهت حفاظت از محيط زيست آستين بالا زدهاند. در بلوچستان فعالان بومي بسياري بهرغم نيازمند بودن، اما زندگي خود را وقف حفاظت از محيط زيست و حيات وحش زخمي و بيمار اين منطقه كردهاند كه يكي از آنها ملكدينار شجره است. پيرمردي كه حامي گاندوهاست و سالهاست با هزينه شخصي خود از اينگونه در خطر انقراض جانوري حفاظت ميكند. ذكريا بشره نيز خردسالترين فرد حافظ گاندوها بود كه چند سال پيش بر اثر تصادف درگذشت. از اين دست انسانهايي كه عشق و علاقه فراوان به محيط زيست دارند و زندگي خود را صرف حفاظت از جانوران در معرض خطر انقراض بلوچستان كردهاند، بسيار است. بايد اذعان كرد كه اگر تاكنون هنوز بهرغم كمتوجهي دولتها از محيط زيست و حيات وحش غني، اما زخم خورده منطقه همچنان نفسي بلند ميشود همين مجاهدتهاي جامعه محلي در اين خصوص است و نقشي كه آنها در اين راستا با تعهد مثال زدني انجام دادهاند.»
با همه اين توضيحات اما گاندو روزگار دشواري را طي كرده و حالا و به همت مردم بومي يعني دوستان ديرينه تمساح پوزه كوتاه ايراني، كارشناسان محيط زيست و حياتوحش و همچنين همراهي و حمايت نيكوكاران نيكانديش ايران و حتي تمام دنيا، شرايط كمي مساعدتر هم پيدا كرده است؛ گاندو حالا كمي از خطر انقراض فاصله گرفته هرچند زندگي هميشگياش بر اين كره خاكي عزم بيشتري از ديگر ساكنان زمين ميطلبد.
٭برگرفته از بیتی از شعر «محمدعلی بهمنی» که میگوید: «به شبنشینی خرچنگهای مردابی/ چگونه رقص کند ماهی زلالپرست»