تهدیدهای جدی علیه اصلاحطلبی
طرف رقيب من اما توانسته، آنچنان عليه منِ نوعي (شما از آقايان خاصي نام برديد) فضاسازي كند كه سيستم قبول كرده اين فرد كاري عليه حكومت كرده است! ما (اصلاحطلبان) بايد بپذيريم كه ما هم اشكال داريم. خدا آقاي هاشميرفسنجاني را رحمت كند، زماني در سالهاي آخر عمر ايشان ملاقات خصوصي با ايشان داشتم و به ايشان گفتم، هيچ دو نفري مثل شما و آقاي خامنهاي با هم رفيق نبودهاند. ميدانم افرادي هستند كه عليه شما گزارش ميدهند، قاعدتا ايشان قبول نميكنند، اما آيا شما نبايد رابطه قبليتان را چنان تقويت ميكرديد كه كسي نتواند وسط شما قرار بگيرد؟ آيا همه اشكالات فقط به يك طرف برميگردد و به طرف ديگر باز نميگردد؟ مثالي براي ايشان زدم و گفتم من طي سالهاي 76 تا 79 وزير معادن و فلزات بودم. وزارتخانه ادغام شد، معلوم شد برخي رفقاي نزديك آقاي خاتمي با وزارت من در وزارت صنايع و معادن مخالف بودند. اگر آقاي خاتمي مرا وزير نگذاشته بود، آيا من فقط بايد ميگفتم آقاي خاتمي تحت تاثير رفقايش قرار گرفت و مرا حذف كرد؟ من نبايد خودم را سرزنش ميكردم كه اين آقا به من اعتماد كرد و مرا وزير گذاشت، اما من نتوانستم طي 3 سالي كه با ايشان كار ميكنم، آنچنان رابطهام را با ايشان تقويت كرده و اعتماد ايشان را جلب كنم كه كسي نتواند بيايد و مرا حذف كند؟ اگر اينگونه ميشد (براي وزارت انتخاب نميشدم) آيا من نبايد ميگفتم ضعفهاي خودم هم دخيل بوده است؟ لذا من فكر ميكنم هر كدام از ما اشكالاتي داريم و هر كسي بايد به سهم خود ايراداتش را بپذيرد و دنبال راهكاري برود كه به نفع مردم تمام شود.
عليرغم همه تلاشها، نااطميناني در ميان عموم شهروندان گسترده شده است. دامنه وسيعي از شهروندان با مشكلات عديده اقتصادي و محدوديتهايي كه در پذيرش سبك زندگي آنها ايجاد ميشود، از سيستم فاصله گرفتهاند. مشكلاتي كه در حوزه مسكن، اقلام ضروري و حوزههاي درماني و... وجود دارد، مهاجرتها در بخشهاي مختلف كسب و كارها و حوزه دانشگاهي را افزايش داده است. براي مقابله با اين نااطمينانيها چه بايد كرد؟
من فكر ميكنم مساله اميد، يك مساله ذهني نيست كه با سخنراني بتوان نااميدي را به اميد بدل كرد. نااميدي و عدم اطمينان در اثر واقعيتهايي عيني شكل ميگيرد. بايد به اين واقعيتها رسيد. جامعهاي كه اميد نداشته باشد، هرگز پيشرفته نخواهد شد. حتما سرمايه اميد مهمترين سرمايه در توسعه كشور است. اما اميد با حرف به دست نميآيد و بياعتمادي با حرف از ميان نميرود، چون نااميدي نتيجه واقعيتهاي ملموس و خاص است. بايد اين واقعيتها را ديد و براي حل آنها اقدام كرد. يكي از مهمترين بياعتماديها در اثر بيحرمتي به انسانيت اتفاق ميافتد. چرا هنرمند ايراني امروز مأيوس است؟ هنرمند خود را صداي مردم ميداند؛ اتفاقا سيستم بايد خوشحال باشد كه هنرمند با وقوع هر اعتراضي ميرود در كپه و سمت مردم قرار ميگيرد. حكومت ميداند با چه كسي بايد حرف بزند تا در مردم اثر بگذارد. به جاي اينكه با هنرمند صحبت شود با آنها برخورد ميشود. يك زماني در ماههاي ابتدايي سال 92 خاطرم هست آقاي ربيعي وزير كار جلسهاي در باشگاه كار خيابان وليعصر گذاشته بود. تعدادي از هنرمندان هم دعوت بودند، قبل از صحبتهاي من پرويز پرستويي صحبت كرد. او گفت: «من نميدانم چرا دعوت شدم و نميدانم اساسا چرا اينجا آمدهام! فلاني، حال ما در دورهاي خيلي بد بود. امروز حالمان خوب شده است، نميدانيم چرا حالمان خوب شده ولي ميدانيم حالمان خوب شده است. لذا وقتي دعوتمان ميكنند فكر نميكنيم، چرا؟ ميآييم.» حال مردم فقط به اين دليل خوب شده بود كه انتخاباتي برگزار شده بود و تيمي روي كار آمده بود كه فكر ميكردند مسائلشان را ميفهمد و آنها را حل ميكند. بنابراين نخستين موضوع مهم، حرمت گذاشتن است. دوم اينكه بايد افقگشايي كنيم. فرار مغزها و فرار سرمايهها بزرگترين خطري است كه كشور را تهديد ميكند. زماني ما عزا گرفته بوديم كه نفرات اول المپيادي از ايران ميروند. رتبههاي اول كنكور از ايران ميروند. اما امروز ميگويند پرستار و پزشك و كارگر فني و... از ايران ميروند. نبايد بگذاريم اين افراد از ايران بروند. اين افراد مأيوس شدهاند كه از ايران ميروند. لذا اين بخش واقعي هم بايد موردتوجه قرار بگيرد. حداقل اگر نميتوانيم توسعه كشور را شتاب دهيم، عبور از بحرانهاي جاري را كه ميتوانيم حل و فصل كنيم.
براي عبور از بحران چه بايد كرد؟
ميتوانيم كاري كنيم كه مردم درخصوص گوشت و مرغ و پنير و نان و تخممرغ و دارو و... دغدغهاي نداشته باشند. مردم ميبينند تبعيض زياد است. در حوزه اقتصادي نوعي تبعيض داريم و در حوزه سياسي و... نوعي ديگر. مثلا در حوزه سياسي، يك كانديدايي از 4 سال پيش ميدانسته كه قرار است تاييد صلاحيت شود و كار انتخاباتي ميكرده، يك كانديداي ديگر هنوز تعيين تكليف نشده است. اين تبعيض است. مردم امروز ميگويند، چطور است كه
100 ميليون دلار براي شيرخشك وجود نداشت، بعد براي چايي اين اندازه ارز تخصيص داده شده است؟ من نميدانم فساد شده يا نه؟ خودشان گفتند، سازمان بازرسي گفته است (فساد است). فكر ميكنم اين مشكلات اگر حل شوند با واقعيتها ميتوان اميد را به مردم بازگرداند. ايران واقعا ظرفيت بالايي دارد. اين ظلم در حق ايران است. ماها چند روز ديگر يا سال ديگر از اين دنيا ميرويم. بچههاي ما، نسل آينده ما و ايران ما ميماند. ايران ما ميتواند يك ايران توسعه يافته باشد. جفا در حق ايران است كه نگذاريم ايران توسعه يابد. ايران همه امكانات لازم براي توسعه را دارد. خدا شاهد است من وقتي ميشنوم مردم ايران خودشان را با كشورهاي منطقه مقايسه ميكنند، عزا ميگيرم. در گذشته مردم ايران خودشان را با اروپا مقايسه ميكردند. نه، (حداقل) خودشان را با ژاپن و كرهجنوبي مقايسه ميكردند. حالا مردم ايران خودشان را با كشورهايي كه هيچ نداشتند مقايسه ميكنند. اين دردناك است....