درباره نامهنگاري برنده نوبل با رهبر كاتوليكهاي جهان
مكاتبه دو اينفلوئنسر بزرگ جهان
هما شهرامبخت
در سالهاي اخير شاهد اقبال بيشتري به ادبيات نروژ در كشور هستيم و اين اقبال خوانندگان بيشتري را با ادبيات اين كشور آشنا كرده است، پس از استقلال نروژ در حدود يك قرن پيش، اين كشور هويت مستقل و ويژگيهاي منحصر به فرد ادبيات خود را پيدا كرد و ادبيات نروژ، روند تكامل خود را همسو با ادبيات كشورهاي اروپاي شمالي طي كرد و نمايشنامهنويسان و نويسندگان معروفي همچون هنريك ايبسن و يوستين گُردنر را به جهان معرفي كرد و اين هنرمندان خالق آثار جاودانهاي بودند. از ديگر نويسندگان و نمايشنامهنويسان اين كشور يون فوسه است كه به واسطه سبك منحصر به فرد و مينيمال در نوشتههايش از محبوبيت خاصي برخوردار است. داستانهاي فوسه به بررسي شرايط انسان ميپردازند و اغلب آميخته با احساس رمز و راز، ابهام و زبان شاعرانه هستند. از اين روست كه سبك او به خاطر توانايياش در رساندن صداي ناگفتنيها ستايش شده است. يون فوسه در دانشگاه برگن در رشته ادبيات تطبيقي تحصيل كرد و اولين رمان خود را با نام سرخ، سياه در سال 1983 منتشر كرد. او يكي از مطرحترين و پركارترين نمايشنامهنويسان جهان است كه بيش از هفتاد اثر ازجمله رمان، نمايشنامه، شعر، مقاله و كتاب كودك نوشته است. يون فوسه براي ايجاد ريتم، ملودي و عمق از زبان ساده، تكرار و سكوت كمك ميگيرد و اغلب درباره روابط انساني، عواطف و موضوعات وجودي مانند تنهايي، فقدان و ايمان مينويسد و از اين نقطه نظر ميتواند با ساموئل بكت، فرانتس كافكا و هنريك ايبسن قياس شود. در واقع آثار او ادامهدهنده مدرن سنتي است كه هنريك ايبسن در قرن نوزدهم بنيان گذارد. فوسه از ساموئل بكت و گئورگ تراكل و توماس برنهارد به عنوان خويشاوندان جاني و دلي نام ميبرد و اولاو اچ هاوگ، فرانتس كافكا، ويليام فاكنر، ويرجينيا وولف و كتاب مقدس را از نويسندگان و كتابهايي ميداند كه در متاثر كردن زندگي و آثارش دخيل بودهاند. او تاكنون جوايز و افتخارات بسياري ازجمله جايزه ادبي شوراي نورديك، جايزه بينالمللي ايبسن و جايزه نوبل ادبيات را دريافت كرده است و در سال ۲۰۲۳ برنده جايزه نوبل ادبيات شد. او در قرون گذشته چهارمين نويسنده نروژياي بود كه براي تصاحب اين جايزه كانديدا شد و دومين نويسنده كاتوليك نروژي است كه اين جايزه را از آن خود كرده است. پيش از اين بيورنستجرنه بيورنسون در سال ۱۹۰۳، كنوت هامسون در سال ۱۹۲۰ و سيگريد آندست كاتوليك در سال ۱۹۲۸ اين جايزه را دريافت كرده بودند.
فوسه در سال 1959 در هوگسوند، نروژ به دنيا آمد و در يك خانواده كوئيكر و پايتيست (از فرقههاي پروتستان) بزرگ شد. او در هفت سالگي به واسطه يك تصادف شديد به مرگ بسيار نزديك شد و اين امر، به گفته خود وي، نويسندگياش را متاثر كرده است. فوسه يك دهه پيش به مذهب كاتوليك گرويد و ياد خدا و دعا جايگاه ويژهاي نزد او دارد. ايمان او بر برخي از آثارش تاثيرگذار بوده و در آنها راجع به ايمان و معنويت خود قلم زده است. رمان «هفتگانه» كه رماني هفت بخشي است و پرسشهاي اساسي درباره «كه هستيم چه معنايي ميدهد»، را مطرح ميكند، يك نمونه از چنين آثار اوست. گرويدن به كاتوليك باعث شد فوسه الكل را ترك كند، از سر و صدا، تماشاي تلويزيون، شنيدن راديو دوري كند و به ندرت موسيقي گوش دهد. به عبارت بهتر او به خلوت روي آورده است و در جستوجوي تنهايي، نوشتن را در مرتبه توبه (اعتراف) و دعا ميداند.
چندي پس از معرفي فوسه به عنوان برنده جايزه نوبل، پاپ فرانسيس رهبر كاتوليكهاي جهان نامهاي شخصي به او نوشت و انتخابش به عنوان برنده جايزه نوبل ادبيات ۲۰۲۳ را تبريك گفت و از صداي ادبي و باور به مسيحيت وي قدرداني كرد.
پاپ همچنين ابراز اميدواري كرد كه فوسه توانايي برانگيختن فيوض خداوند متعال صلح و عشق در دنياي اغلب تاريك ما را دارد و معتقد است ادبيات فوسه ميتواند زندگي زائران در مسير ايمان را غني كند. او درنهايت براي برنده جايزه نوبل( فوسه) دعا كرد تا با «نعمتهاي الهي» سرشار شود. متن نامه پاپ چنين است: «من مينويسم تا به شما براي اعطاي جايزه نوبل ادبيات ۲۰۲۳ تبريك بگويم و از شما تشكر كنم كه شهادت ايمان و صداي ادبي متعهدتان اكنون به مخاطبان گستردهاي رسيده است...»
فوسه از دريافت نامه متعجب، خوشحال و در عين حال متاثر شد و در پاسخ به پاپ از سخنان محبتآميز و دعاهايش تشكر كرد.
اسقف نروژي برنت ايدسويگ در اين باره گفت كه نامه پاپ نشان ميدهد كه نه تنها جايزه [نوبل] توجه [اذهان] بينالمللي را به خود جلب كرده است كه سخنان فوسه در سراسر جهان و حتي به راهروهاي واتيكان نيز راه يافته است.
پاپ فرانسيس زماني در موطن خود در آرژانتين معلم ادبيات بود و سخنرانيها و نوشتههايش تقريبا هميشه مملو از نقل قولهايي از نويسندگان معروف و ناشناخته از سراسر جهان است و در زندگي به شاعران زيادي علاقهمند بوده است. خاطرات او به عنوان يك كتاب خوان به دوران كودكياش و زماني برميگردد كه پدرش بعد از شام با صداي بلند كتاب ميخواند.
او حتي در گفتههايش بيان داشته كه ادبيات چيزي بوده كه به او كمك كرده تا خودش را درك كند: «من شاعران و نويسندگان زيادي را در زندگيام دوست داشتهام و هنوز هم به خصوص به دانته، داستايوفسكي و ديگران فكر ميكنم. من بايد از دانشآموزانم در كالج دِ لا اينماكولادا كانسپشن سانتافه (آرژانتين) تشكر كنم كه وقتي معلم جواني در ادبيات بودم، گوش شنوايي براي مطالعاتم بودند و من توانستم مطالعاتم را با آنها در ميان گذارم. سخنان آن نويسندگان به من كمك كرد تا خود، جهان و مردمم را درك كنم و به بينش عميقتري از قلب انسان، زندگي، ايمان شخصي، كار معنوي و خدمت كنونيام برسم. ادبيات مانند خاري در دل است. ما را به تفكر سوق ميدهد و به سفر ميكشاند. شعر بدون مرز و رهاست و آدمي را به جاي ديگري ميبرد. شعر سرشار از استعاره است. درك استعارهها به تيزفهمي، شهود، انعطافپذيري و انتقادي بودن تفكر كمك ميكند. كساني كه تخيل دارند، سفت و سخت نميشوند. شوخ طبعي دارند و هميشه از شيريني رحمت و آزادي باطن برخوردارند.»
پاپ فرانسيس پيش از اين و در ماه مه 2023 در كنفرانسي با عنوان «زيباييشناسي جهاني تخيل كاتوليك» كه با حضور هنرمندان و نويسندگاني از سراسر جهان برگزار شد، از شركتكنندگان خواست از طريق آثارشان آن چيزي را بيان كنند كه ديگران اغلب نميتوانند بيان كنند. در اين سخنراني او از يك نويسنده امريكاي لاتين ياد كرد كه زماني گفته بود ما دو چشم داريم؛ يكي از گوشت و ديگري از شيشه. با چشمان جسماني دنيا و مقابلمان را ميبينيم و با چشمان شيشهاي روياها را. در اين كنفرانس او هنرمندان را كساني ناميد كه با چشمان خود هم ميبينند و هم روياپردازي ميكنند.
به گفته او «هنرمندان عميقتر ميبينند، پيشگويي ميكنند و روشي متفاوت براي ديدن و درك آنچه در مقابل چشمان ماست به ما نشان ميدهند، زيرا شعر از واقعيتي صحبت نميكند كه با اصول انتزاعي شروع شود، بلكه شعر نخست به واقعيت گوش ميسپارد و سپس از كار، عشق، مرگ و تمام چيزهاي كوچك و بزرگي كه زندگي ما را پر ميكند، سخن ميگويد. [ادبيات] به ما كمك ميكند تا صداي خدا را از صداي زمان بيرون بكشيم.» پاپ تاكيد كرد: «امروز كليسا به هداياي شما نياز دارد. شما صداي «بيقراري» روح انساني هستيد.» او توضيح داد كه هنرمندان به خوبي واقفند كه «الهام هنري صرفا تسليبخش نيست، بلكه آزاردهنده است، زيرا هنر منعكسكننده واقعيتهاي زيبا و غمانگيز زندگي است.»
او معناي سخنانش را اينگونه شفافسازي كرد كه گفتهاش انتقادي اجتماعي نيست، بلكه به كشمكشهاي عميق روح و پيچيدگي تصميمگيري و تضادهاي وجود انساني اشاره دارد.
او افزود: «هرگز از اصالت و خلاق بودن دست برنداريد، هرگز شگفتي زنده بودن را از دست ندهيد.»
با وجودي كه نوشتههاي فوسه غالبا درباره زندگي و ايمان است، گفته ميشود كه كاتوليك بودن او محور اصلي نوشتههايش نيست و دليلي براي شناخت ادبياش محسوب نميشود و حتي معياري براي كانديدا شدن او براي جايزه نوبل نبوده است. او نويسندهاي است كه مرزهاي مذهبي را درنورديده و خوانندگاني با پيشينهها و باورهاي مختلف را به خود جذب كرده است. در عين حال تاكيد پاپ بر دينداري مسيحي فوسه پرسشي درباره چرايي نامه پاپ به او را در ذهن آدمي زنده ميكند و اين پرسش با اين كلام فوسه كه وي با پاپ ارتباط دارد و كار او براي صلح و عدالت را تحسين ميكند، قوت بيشتري ميگيرد.
ظاهرا صرفنظر از آنكه فوسه و پاپ نسبت به يكديگر احترام و تحسين متقابل دارند، باور و ايمان كاتوليك يون فوسه و عشق پاپ فرانسيس به ادبيات و مسيحيت قطعات گمشده پازل پرسش ذهن ما هستند. خصوصا زماني كه با جملات پاياني سخنراني پاپ به نويسندگان و هنرمندان مواجه ميشويم كه «شما از جمله كساني هستيد كه تخيل ما را شكل ميدهند، زيرا كار شما، به ويژه درباره شخصيت مسيح، بر تخيل معنوي مردم زمان ما تاثير ميگذارد و ما به نبوغ زبان جديد، داستانها و تصاوير قدرتمند، نويسندگان، شاعران و هنرمنداني نياز داريم كه بتوانند پيام انجيل را به جهانيان اعلام كنند و به ما اجازه ديدار با عيسي را بدهند.»