كجا به دنبال ايده ميگرديد؟
بهطور كلي ايده در گرافيك تماما مستقيم و مستقل نيست. طراح هميشه ملاحظات متعددي را در نظر ميگيرد. ميدانيم كه گرافيك اجتماعيترين نوع هنرهاي تجسمي است و بنابراين به بازخوردها، مخاطبان، عكسالعملهاي سفارشدهنده و سفارش ربط پيدا ميكند و طراح گرافيك با مجموعهاي از اين مولفهها سروكار دارد. در نتيجه كار او پيچيدهتر است، اما شايد از جهاتي آسانتر ميشود، چون هدف تا حدودي مشخص است. بنا بر اين تعاريف، ايده از چند جا براي طراح به دست ميآيد. يكي، همين ملاحظاتي كه اشاره كردم و ديگر، برميگردد به سنت گرافيك؛ يعني گرافيكي كه در جاهايي، چه مستقيم و چه غيرمستقيم، به سنتِ پشت سرش برميگردد. حالا اين سنتِ پشت سر ممكن است كشف خودش باشد و ممكن است به او به ارث رسيده باشد كه با جستوجو آن ارث از يادرفته را پيدا ميكند. وقتي شما در مسير طراحي سفارش به خصوصي قرار ميگيريد، طبيعتا به تكهايدههايي از جاهايي كه اندوختههاي ذهني شماست، ميرسيد و آن در كارتان حضور پيدا ميكند.
از نظر حرفهاي، چه شخصي بيشترين تاثير را بر شما گذاشته است؟
بعد از انقلاب، آرامآرام به طرف تصويرگري كشيده شدم. قبل از آن، هم تصويرگر بودم و هم «نقاش تبليغاتي»، به قول آن زمان. در نقاشي تبليغاتي، من بيشترين تاثير را از نقاشيهاي تبليغاتي امريكايي ميگرفتم و البته از مجموعه كتابهاي تصويرگري كه مرحوم دكتر رفيع امين در اختيار من ميگذاشت هم تاثير فراواني گرفتم. اما بعدها، وقتي مسير نقاشي خودم را پيدا كردم، بيشترين تاثير را در تصويرگريهايم از نقاشيهايم گرفتم تا آنجا كه برخي تصويرگريهايم را نقاشيهاي خودم ميدانم؛ چون احساس ميكردم آثار نقاشيم به چاپ رسيده و در معرض ديد عموم قرار گرفته است. براي همين، مرز بين نقاشيها و تصويرگريهايم خيلي نامحسوس هستند.
بزرگترين دستاورد شما در حرفهتان چيست؟
بعد از مرتضي مميز، گرافيك شكل و معنايي باطراوت پيدا كرد. نقطه ارجاع به اروپا و امريكا برگشت و هنر جذاب و درخشان گرافيك كشف شد. بعد از آن است كه ميتوان از دستاورد صحبت كرد. اين دستاوردها همان تاثير كار نقاشي من بر كار گرافيكم و تصويرگريهايم است؛ يعني دقت در كار و اجراي دقيق و ماهرانه كه ذاتي كار من شد و با آن شناخته شدم. به عبارتي، بيشترين دستاورد من، تاثير نقاشيهايم بر تصويرگريهايم و پركاري و دقت در جزييات در تصويرگريهايم است.
بزرگترين دستاورد شما در زندگي چيست؟
بچههايم هستند و «خاطرات انهدام» كه با من به وجود آمد، يعني امتياز جستوجو و كشف آن به خودم برميگردد، از ديگر دستاوردهاي من است.
فلسفه شما در حرفهتان چيست؟
قبل از انقلاب، در گرافيك آن چيزي را جستوجو و اجرا كردم كه به ذاته «گرافيك» (يعني ارتباط مستقيم با بينندهها) بود. ولي بعد از انقلاب كه تاثير نقاشي در آثار گرافيك من پيدا شد، آثار گرافيك من كمي متفاوت شد. اين تفاوت در آغاز نامحسوس بود، ولي بعدها آثار گرافيك من صراحت خودش را از دست داد و توانستم از مسيرهاي مختلفي، نه مستقيم، معنا را برسانم و بعد از مدتي، از اين هم فراتر رفتم و به نگاه و سبك شخصي خودم در گرافيك رسيدم.
فلسفه شما در مورد اوقات فراغت چيست؟
اوقات فراغت براي من يك امر كاملا خصوصي است. به عبارتي دوست دارم در تنهايي اين لحظات را سپري كنم. مخصوصا اين روزها بيشتر ميل به تنهايي دارم، غير از نقاشي كه خود نقاشي كشيدن برايم اوقات فراغت است. ولي اوقات فراغت از نقاشي براي من متعدد و قابل تقسيمبندي است و بستگي به حال و هوايم در آن لحظه دارد كه مهمترين آنها مرمت اشياي قديمي است.
آيا موضوع مورد علاقهاي داريد كه تا به حال فرصت انجام آن را پيدا نكردهايد و دوست داشته باشيد به آن بپردازيد؟
شاعري، كه در دوران نوجواني علاقه خاصي به آن داشتم.
اگر بنا شود يك تا چهار شخصيت را براي شام دعوت كنيد، آنها چه كساني خواهند بود؟
سعدي، گوستاو فلوبر، يوهان سباستين باخ و كسي كه با شوخيهايش مهماني را نجات دهد، صادق هدايت است. البته سعدي به تنهايي كافي است.
چه چيزي جمعآوري ميكنيد؟
آثار هنري سرزمين ايران بزرگ (نه فلات ايران، بلكه بزرگتر از آن) . به شكل تخصصي، خطوط قديمي ايراني. ولي در حال حاضر به مالكيت، به داشتن، به تملك چيزها علاقهاي ندارم؛ ولي به نگهداري از آن چيزهايي كه دارم، علاقهمندم.
باارزشترين دارايي شما چيست؟
بچههايم.
بزرگترين نگراني و ترس شما چيست؟
ديگر ندارم. احساس ميكنم عمر فعالم گذشته، ولي اينقدر كارهاست كه ميخواهم انجام دهم و اينقدر كارهاي ناتمام دارم؛ مثلا اجراي 10تايي آناتومي رنسانسي را بكشم.
اگر بنا باشد از فردا اين كاري كه انجام ميدهيد، نكنيد، چه حرفهاي را انتخاب خواهيد كرد؟
مديريت فرهنگي را دوست دارم.
از كتاب يك فنجان قهوه با ...